Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
To turn a blind eye to something. To overlook something.
U
چیزی را نادیده گرفتن
to turn a blind eye to something
U
چیزی را نادیده گرفتن
to let something slip
U
چیزی را نادیده گرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dissembles
U
نادیده گرفتن
dissembling
U
نادیده گرفتن
disregarding
U
نادیده گرفتن
dissembled
U
نادیده گرفتن
disregarded
U
نادیده گرفتن
pass off
U
نادیده گرفتن
disregard
U
نادیده گرفتن
disregards
U
نادیده گرفتن
dissemble
U
نادیده گرفتن
To overlook. To turn a blind eye.
U
چشم پوشیدن (نادیده گرفتن )
skip
U
نادیده گرفتن دستوری در بین دستورات
skipped
U
نادیده گرفتن دستوری در بین دستورات
skips
U
نادیده گرفتن دستوری در بین دستورات
slurred
U
لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
slur
U
لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
slurring
U
لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
slurs
U
لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
disabling
U
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disables
U
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disable
U
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
noise
U
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
noises
U
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
pass by
U
از پهلوی چیزی رد شدن نادیده انگاشتن
skips
U
حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ
skip
U
حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ
skipped
U
حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ
to get ahold of somebody
[something]
[American English]
<idiom>
U
کسی
[چیزی ]
را گرفتن
[دستش به کسی یا چیزی رسیدن]
[اصطلاح روزمره]
dehydrate
U
اب چیزی را گرفتن
dehumidify
U
نم چیزی را گرفتن
to obtain something
U
گرفتن چیزی
to get
[hold of]
something
U
گرفتن چیزی
to bring something
U
گرفتن چیزی
To treat something as a joke
U
چیزی را بشوخی گرفتن
gripping
U
محکم گرفتن چیزی
To take delivery of something.
U
چیزی را تحویل گرفتن
rigid adherence to a thing
U
محکم گرفتن چیزی
gripped
U
محکم گرفتن چیزی
grips
U
محکم گرفتن چیزی
grip
U
محکم گرفتن چیزی
grabbed
U
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
to take something into account
U
در نظر گرفتن چیزی
grab
U
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
grabs
U
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
to seize something
[from somebody]
U
چیزی را گرفتن
[از کسی]
grabbing
U
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
decarbonate
U
زغال چیزی را گرفتن
to have your share of something
[negative]
U
چیزی
[بدی]
را گرفتن
degas
U
گاز چیزی را گرفتن
decarbonize
U
زغال چیزی را گرفتن
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
monopolization
U
گرفتن امتیاز انحصاری چیزی
To find fault with something ( someone ) .
U
از چیزی ( کسی ) عیب گرفتن
dispraise
U
از بهای چیزی کاستن کم گرفتن
caulk
U
شکاف وسوراخ چیزی را گرفتن
catch at
U
برای گرفتن چیزی کوشیدن
scrape the bottom of the barrel
<idiom>
U
گرفتن چیزی که باقی مانده
To make light of something.
U
چیزی راسر سری گرفتن
nip in the bud
<idiom>
U
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
To put something to the vote.
U
درباره چیزی رأی گرفتن
retrace
U
ردپای چیزی را دوباره گرفتن
retraced
U
ردپای چیزی را دوباره گرفتن
retraces
U
ردپای چیزی را دوباره گرفتن
retracing
U
ردپای چیزی را دوباره گرفتن
to contract something from somebody
U
از کسی چیزی
[بیماری]
گرفتن
to nip something in the bud
U
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
to wring something from somebody
[out of somebody]
U
از کسی چیزی به زور گرفتن
to borrow something
[from somebody]
U
چیزی را قرض گرفتن
[از کسی]
stem the tide
<idiom>
U
جلو موج چیزی را گرفتن
to take something as a joke
U
چیزی را بعنوان شوخی گرفتن
calibrates
U
قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
to block
[to block up]
[to clog]
[to clog up]
something
U
جلوی جریان
[ریزش]
چیزی را گرفتن
calibrating
U
قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
to get in somebody's way
U
جلوی راه کسی
[چیزی]
را گرفتن
calibrated
U
قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrate
U
قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
to graps at anything
U
برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
superimposes
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superimposing
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superimpose
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
environ
U
دورزدن دورکسی یا چیزی را گرفتن محاصره کردن
superseding
U
گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
supersedes
U
گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
to regard something as a matter of course
U
چیزی
[داستانی]
را امری آشکار در نظر گرفتن
superseded
U
گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
supersede
U
گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
to work oneself up
U
به کسی
[چیزی]
خو گرفتن
[و بخاطرش احساساتی یا عصبی شدن]
integrates
U
یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
to get worked up
U
به کسی
[چیزی]
خو گرفتن
[و بخاطرش احساساتی یا عصبی شدن]
integrate
U
یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
integrating
U
یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
interfered
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interfere
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interferes
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
to make a long arm
[برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
to trap something
[e.g. carbon dioxide]
U
چیزی را گرفتن
[جمع کردن]
[برای مثال دی اکسید کربن ]
to keep pace with something
<idiom>
U
با چیزی برابر راه رفتن
[یاد گرفتن]
[تغییر کردن]
[اصطلاح]
unobserved
U
نادیده
unseen
U
نادیده
to jump on somebody
U
به کسی پریدن
[زود ایراد گرفتن از کاری که کرده شده یا چیزی که گفته شده]
overslaugh
U
نادیده گذشتن
towink at
U
نادیده پنداشتن
ignored
U
نادیده پنداشتن
ignoring
U
نادیده پنداشتن
ignore
U
نادیده پنداشتن
ignores
U
نادیده پنداشتن
to skips over
U
نادیده گذستن از
to slip off or away
U
نادیده رفتن
the invisible
U
خدای نادیده
scotomization
U
نادیده گیری
dehydrogenize
U
هیدروژن چیزی را گرفتن بدون هیدروژن کردن
dehydrogenate
U
هیدروژن چیزی را گرفتن بدون هیدروژن کردن
to pass over
U
نادیده رد شدن ازپهلو
contralateral neglect
U
نادیده انگاری دگرسو
unheeded
U
بیاهمیت نادیده بیتفاوت
blink
U
نادیده گرفته نگاه مختصر
ignoring
U
نادیده پنداشتن چشم پوشیدن
maskable
U
آنچه نادیده گرفتنی است
ignore
U
نادیده پنداشتن چشم پوشیدن
ignored
U
نادیده پنداشتن چشم پوشیدن
ignores
U
نادیده پنداشتن چشم پوشیدن
blinked
U
نادیده گرفته نگاه مختصر
blinks
U
نادیده گرفته نگاه مختصر
overleap
U
جستن از روی نادیده گذشتن از
bucket
U
فضایی در حافظه که داده میتواند نادیده گرفته شود
buckets
U
فضایی در حافظه که داده میتواند نادیده گرفته شود
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
to take medical advice
U
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
slag
U
کفه گرفتن تفاله گرفتن
clam
U
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
gripping
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
grips
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
take in
<idiom>
U
زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
grip
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up
U
درز گرفتن کاغذ گرفتن
calebrate
U
جشن گرفتن عید گرفتن
clams
U
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
ring shift
U
جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند
remarking
U
عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
remark
U
عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
remarked
U
عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
remarks
U
عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
rem
U
عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
ends
U
حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
end
U
حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ended
U
حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
enclose
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
relevance
U
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
enclosing
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
modifies
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
queried
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queries
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
query
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modifying
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
querying
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
push
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replace
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
pushes
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
via
U
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
replaced
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaces
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replacing
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
to esteem somebody or something
[for something]
U
قدر دانستن از
[اعتبار دادن به]
[ارجمند شمردن]
کسی یا چیزی
[بخاطر چیزی ]
establishing
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
to pass by any thing
U
از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
to hang over anything
U
سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
establishes
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establish
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
controlling
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
correction
U
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
covet
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
control
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
coveting
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covets
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
controls
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
rate
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
appreciating
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
think nothing of something
<idiom>
U
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
to regard somebody
[something]
as something
U
کسی
[چیزی]
را بعنوان چیزی بحساب آوردن
appreciate
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciated
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
rates
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
appreciates
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
interrupting
U
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupts
U
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupt
U
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
extensions
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
fence
[around / between something]
U
نرده
[دور چیزی]
[بین چیزی]
fence
[around / between something]
U
حصار
[دور چیزی]
[بین چیزی]
changed
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
screw up
<idiom>
U
زیروروکردن چیزی ،بهم زدن چیزی
see about (something)
<idiom>
U
دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
changing
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com