Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to detail something
U
چیزی را مفصل
[با همه جزییات]
شرح دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
To explain something in detail .
U
چیزی را بطور مفصل ومشروح توضیح دادن
recital
[of something]
U
شرح کامل محتویات
[شرح مفصل ]
چیزی
to give a long recital of something
U
دادن یک شرح مفصل و طولانی از چیزی
to talk something over with somebody
U
با کسی در باره چیزی مفصل گفتگو کردن
Other Matches
glenoid fossa or cavity
U
گودی مفصل کاسه مفصل
linkage point
U
مفصل
spacious
U
مفصل
juncture
U
مفصل
hinges
U
مفصل
Hinduism
U
مفصل
fine drawn
U
مفصل
anarthrous
U
بی مفصل
inventorial
U
مفصل
jointless
U
بی مفصل
hinge
U
مفصل
coupling
U
مفصل
baom joomok
U
یک مفصل
joint
U
مفصل
pivots
U
مفصل
copula
U
مفصل
copious
U
مفصل
pivoted
U
مفصل
commissure
U
مفصل
socket
مفصل
inarticulate
U
بی مفصل
copulas
U
مفصل
articulation
U
مفصل
pivot
U
مفصل
fulsome
U
مفصل
voluminous
U
مفصل
sockets
U
مفصل
choke joint
U
مفصل چوکی
hips
U
مفصل ران
synosteology
U
مفصل شناسی
synarthrosis
U
مفصل بی حرکت
swivel joint
U
مفصل گردان
toggle joint
U
مفصل زانویی
detail part
U
قسمت مفصل
disjoint
U
از مفصل دراوردن
steering swivel
U
مفصل فرمان
trunnion
U
مفصل افقی
hip
U
مفصل ران
sleeve
U
موف مفصل
clips
U
مفصل کابل
clippings
U
مفصل کابل
sleeves
U
موف مفصل
clipped
U
مفصل کابل
articulating
U
مفصل دارکردن
universal joint
U
مفصل چرخنده
articulates
U
مفصل دارکردن
articulate
U
مفصل دارکردن
clip
U
مفصل کابل
scape
U
مفصل اصلی
swivelled
U
مفصل گردان
in great detail
U
با جزئیات مفصل
swivelled
U
مفصل گردنده
swivel
U
مفصل گردان
swivel
U
مفصل گردنده
gimmal
U
مفصل لولا
ginglymus
U
مفصل لولایی
glene
U
کاسه مفصل
hinge joint
U
مفصل لولایی
swivels
U
مفصل گردنده
swivels
U
مفصل گردان
palaver
U
گفتگوی مفصل
joint
U
مفصل پیوندگاه
splicing
U
مفصل بافته
multiple cable joint
U
مفصل انشعاب
largo
U
اهسته و مفصل
splices
U
مفصل بافته
spliced
U
مفصل بافته
splice
U
مفصل بافته
knee joint
U
مفصل زانو
diarthrosis
U
مفصل متحرک
hip joint
U
مفصل ران
luncheons
U
غذای مفصل
ankylosis
U
جمود مفصل
pigtails
U
مفصل دم خوکی
arthritis
U
التهاب مفصل
arthritis
U
اماس مفصل
pigtail
U
مفصل دم خوکی
arthrology
U
مفصل شناسی
articulation
U
مفصل لولا
high tea
U
عصرانه مفصل
luncheon
U
غذای مفصل
abarticulation
U
مفصل متحرک
ball and socket joint
مفصل ساچمه ای
ample
U
فراوان مفصل
articulation
U
مفصل بندی
facets
U
بند مفصل
facet
U
بند مفصل
juncture
U
پیوستگی مفصل
double jointed
U
دارای مفصل کاذب
diffusively
U
بطور منتشر و یا مفصل
joint
U
مفصل اتصال ضربهای
dimerous
U
دارای مفصل دوبخشی
double-jointed
U
دارای مفصل کاذب
thurl
U
مفصل خاصره گوسفند
gabfest
U
محاوره طولانی و مفصل
amplified
U
مفصل گفتن یانوشتن
arthropoda
U
جانوران مفصل دار
arthropod
U
جانور مفصل دار
disjoint
U
در رفتن از مفصل درامدن
arthropathy
U
ناخوشی بند یا مفصل
luxation
U
در رفتگی مفصل استخوان
enarthrosis
U
مفصل کام و زبانهای
hitsu shiubi
U
مفصل انگشت وسط
clamping sleeve
U
مفصل مهار کننده
kettledrum
U
دمامه عصرانه مفصل
joint resistance
U
مقدار مقاومت مفصل
choke flange joint
U
مفصل چوکی ال شکل
In ditail . Diffusively .
U
بطور مفصل ( مفصلا")
kettledrums
U
دمامه عصرانه مفصل
naker
U
دمامه عصرانه مفصل
acondylous
U
بدون بند یا مفصل
acondylose
U
بدون بند یا مفصل
cable jointing sleeve
U
مفصل انشعاب کابل
arthritic
U
مبتلا به اماس مفصل
cable joint
U
مفصل اتصال کابل
kettle drum
U
دمامه عصرانه مفصل
amplifies
U
مفصل گفتن یانوشتن
amplify
U
مفصل گفتن یانوشتن
amplifying
U
مفصل گفتن یانوشتن
rabbet joint
U
بست یا مفصل کنش کاوی
internode
U
قسمت میان دو بندیا مفصل
arthritic
U
مربوط به ورم و اماس مفصل
hip joint
U
مفصل استخوان خاصره وران
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
dactylus
U
بند یا مفصل بزرگ پای حشرات
garnets
U
حجر سیلان نوعی لولا یا مفصل
submission hold
U
کانستنس یاشکستن دست از مفصل تاارنج
monographist
U
نویسنده شرح مفصل در باره یک موضوع
garnet
U
حجر سیلان نوعی لولا یا مفصل
I'll speak at length on this subject.
U
دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد
programming specification
U
مستند مفصل قدمهای دقیق برنامه نویسی
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
gomphosis
U
اتصال و جوش خوردن استخوان دندان به ارواره مفصل متحرک
sallenders
U
جوشهای خشک در زیر مفصل خرگوشی پای عقب اسب
The specifications of this machine are fully detailed in the catalog .
U
مشخصات این دستگاه در کاتولوگ مفصل شرح داده شده
ball and socket joint
[مفصل ماشینی که گلوله دارد و در داخل حفره قرار میگیرد]
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
encloses
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
relevance
U
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
enclosing
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
querying
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
pushes
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replaced
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaces
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
modifies
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
replacing
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
pushed
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replace
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
modifying
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
via
U
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
query
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queries
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queried
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
push
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
modify
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
to esteem somebody or something
[for something]
U
قدر دانستن از
[اعتبار دادن به]
[ارجمند شمردن]
کسی یا چیزی
[بخاطر چیزی ]
covet
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
controls
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
covets
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
controlling
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
control
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
correction
U
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
to hang over anything
U
سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
establish
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishes
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
to pass by any thing
U
از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
establishing
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
think nothing of something
<idiom>
U
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
rate
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
appreciated
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
to regard somebody
[something]
as something
U
کسی
[چیزی]
را بعنوان چیزی بحساب آوردن
rates
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
appreciate
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciates
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciating
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
extension
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
fence
[around / between something]
U
نرده
[دور چیزی]
[بین چیزی]
see about (something)
<idiom>
U
دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
to wish for something
U
ارزوی چیزی راکردن چیزی را خواستن
screw up
<idiom>
U
زیروروکردن چیزی ،بهم زدن چیزی
to give up
[to waste]
something
U
ول کردن چیزی
[کنترل یا هدایت چیزی]
fence
[around / between something]
U
حصار
[دور چیزی]
[بین چیزی]
changing
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changed
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
change
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changes
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
to portray somebody
[something]
U
نمایش دادن کسی یا چیزی
[رل کسی یا چیزی را بازی کردن]
[کسی یا چیزی را مجسم کردن]
Please allow for at least two weeks' notice
[to do something]
[for something]
[prior to something]
.
U
درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری
[کار]
اعطاء کنید
[تا ما ]
[برای چیزی]
[قبل از چیزی]
.
recognition
U
1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
detailing
U
شرح مفصل یکان بقیه یکان
detail
U
شرح مفصل یکان بقیه یکان
to blame somebody for something
U
کسی را تقصیرکار دانستن بخاطر چیزی
[اشتباه در چیزی را سر کسی انداختن]
[جرم یا گناه]
resists
U
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
to lean something against something
U
چیزی را به چیزی تکیه دادن
resist
U
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resisted
U
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com