English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to read over something U چیزی را از اول تا آخر خواندن
to read through something U چیزی را از اول تا آخر خواندن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
to read off U از روی چیزی خواندن بلندخواندن
make something out <idiom> U ازپیش بردن برای دیدن یا خواندن چیزی
to read over something U چیزی را کاملا خواندن
to read through something U چیزی را کاملا خواندن
Other Matches
lilt U اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
lilts U اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
read head U هد خواندن راس خواندن
head crash U برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
extends U فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extending U فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extend U فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
relevance U 1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
enclosing U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
replaces U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replacing U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
queried U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
pushes U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
via U حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
query U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queries U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
pushed U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
push U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replace U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
querying U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modifying U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
to esteem somebody or something [for something] U قدر دانستن از [اعتبار دادن به] [ارجمند شمردن] کسی یا چیزی [بخاطر چیزی ]
coveting U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covet U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
establishes U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishing U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establish U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
correction U صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
covets U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
control U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controlling U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controls U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
to hang over anything U سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
to pass by any thing U از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
appreciate U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
to regard somebody [something] as something U کسی [چیزی] را بعنوان چیزی بحساب آوردن
think nothing of something <idiom> U فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
appreciated U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
rates U ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rate U ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
appreciating U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciates U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
recitations U از بر خواندن
read U خواندن
recitation U از بر خواندن
lip read U لب خواندن
misread U بد خواندن
misreading U بد خواندن
reads U خواندن
misreads U بد خواندن
lip-reads U لب خواندن
intoning U خواندن
reading U خواندن
intones U خواندن
to take lessons U یا خواندن
reading age U سن خواندن
lip-read U لب خواندن
intoned U خواندن
readings U خواندن
intone U خواندن
rhapsodiz U خواندن
cite U به دادگاه خواندن
scans U با وزن خواندن
citing U به دادگاه خواندن
to bid d. to U بمبارزه خواندن
rhapsodiz U از بر خواندن سرودن
cited U به دادگاه خواندن
to call to witness U بگواهی خواندن
scanned U با وزن خواندن
cites U به دادگاه خواندن
parallel reading U خواندن موازی
scan U با وزن خواندن
to glance U بشتاب خواندن
to go to school U درس خواندن
readout U خواندن بازخواندن
trills U با تحریر خواندن
to fling down the gauntlet U بمبارزه خواندن
To misread the facts . To infer wrongly . U کور خواندن
unreadable U نامستحق خواندن
unreadable U غیرقابل خواندن
to throw down the glove U بمبارزه خواندن
to song a song U سرود خواندن
trilled U با تحریر خواندن
readable U قابل خواندن
numerate U خواندن یاشمردن
trill U با تحریر خواندن
to read out U بلند خواندن
chortling U سرودوتسبیح خواندن
reading station U ایستگاه خواندن
brag U رجز خواندن
peruse U بدقت خواندن
boast U رجز خواندن
boasted U رجز خواندن
boasts U رجز خواندن
quirister U باجمع خواندن
r/w U خواندن- نوشتن
raw head U نوک خواندن
read head U نوک خواندن
misread U غلط خواندن
perused U بدقت خواندن
beatifying U مبارک خواندن
beatify U مبارک خواندن
bragged U رجز خواندن
bragging U رجز خواندن
brags U رجز خواندن
perusing U بدقت خواندن
peruses U بدقت خواندن
beatified U مبارک خواندن
rehearsals U تمرین از بر خواندن
rehearsal U تمرین از بر خواندن
beatifies U مبارک خواندن
misreading U غلط خواندن
read pulse U تپش خواندن
chortles U سرودوتسبیح خواندن
to read wrong U اشتباه [ی] خواندن
psalmodize U زبور خواندن
spelled U پی بردن به خواندن
reading quotient U بهر خواندن
reading rate U سرعت خواندن
reading speed U سرعت خواندن
reading readiness U امادگی خواندن
reading habit U عادت خواندن
chortled U سرودوتسبیح خواندن
reading disability U ناتوانی در خواندن
read strobe U بارقه خواندن
misreads U غلط خواندن
read/write U خواندن- نوشتن
readability U قابلیت خواندن
lullabies U لالایی خواندن
lullaby U لالایی خواندن
chortle U سرودوتسبیح خواندن
reading span U فراخنای خواندن
nondestructive read U خواندن غیرمخرب
destructive read U خواندن مخرب
lulls U لالایی خواندن
criminate U مجرم خواندن
spells U پی بردن به خواندن
cantillate U با اواز خواندن
criminiate U مرجم خواندن
bastardize U حرامزاده خواندن
lulling U لالایی خواندن
chitter U اواز خواندن
lull U لالایی خواندن
lulled U لالایی خواندن
spell U پی بردن به خواندن
extension U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
see about (something) <idiom> U دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
fence [around / between something] U نرده [دور چیزی] [بین چیزی]
fence [around / between something] U حصار [دور چیزی] [بین چیزی]
to give up [to waste] something U ول کردن چیزی [کنترل یا هدایت چیزی]
to wish for something U ارزوی چیزی راکردن چیزی را خواستن
changes U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changing U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
change U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changed U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
screw up <idiom> U زیروروکردن چیزی ،بهم زدن چیزی
read write cycle U چرخه خواندن و نوشتن
study U درس خواندن خوانش
read/write head U نوک خواندن / نوشتن
read write privilege U امتیاز خواندن- نوشتن
read write head U نوک خواندن و نوشتن
photodigital memory U خواندن چند بار
studies U درس خواندن خوانش
read restore cycle U چرخه خواندن و ترمیم
sings U سرود خواندن سراییدن
invite U خواندن وعده گرفتن
recited U با صدایی موزون خواندن
recite U با صدایی موزون خواندن
reciting U با صدایی موزون خواندن
psalm U سرود مذهبی خواندن
psalms U سرود مذهبی خواندن
chants U سرود یا اهنگ خواندن
chanting U سرود یا اهنگ خواندن
chanted U سرود یا اهنگ خواندن
skim U بطور سطحی خواندن
chant U سرود یا اهنگ خواندن
skimmed U بطور سطحی خواندن
speak one's piece <idiom> U فکر کسی را خواندن
sing U تصنیف اواز خواندن
sing U سرود خواندن سراییدن
sings U تصنیف اواز خواندن
he took to books U پرداخت به کتاب خواندن
recites U با صدایی موزون خواندن
studying U درس خواندن خوانش
to serve with a summons U با خواست برگ خواندن
to choir a hymn U سرودی راباهم خواندن
vocal U اوازی ویژه خواندن
nondestructive U خواندن غیر مخرب
invites U خواندن وعده گرفتن
invited U خواندن وعده گرفتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com