Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
I'd like something to drink.
چیزی برای نوشیدن میخواهم.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I'd like something to eat.
چیزی برای خوردن میخواهم.
Would you like something to drink?
<idiom>
U
آیا چیزی برای نوشیدن می خواهید؟
[غذا و آشپزخانه]
to drink something down in one gulp
[at a gulp]
U
چیزی را یک نفس نوشیدن
I'd like a shampoo for greasy hair.
من یک شامپو برای موهای چرب میخواهم.
I'd like a shampoo for dry hair.
من یک شامپو برای موهای خشک میخواهم.
I'd like a shampoo for normal hair.
من یک شامپو برای موهای معمولی میخواهم.
I'd like to reserve a table for 5.
میخواهم برای 5 نفر یک میز رزرو کنم.
Please allow for at least two weeks' notice
[to do something]
[for something]
[prior to something]
.
U
درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری
[کار]
اعطاء کنید
[تا ما ]
[برای چیزی]
[قبل از چیزی]
.
drinking fountain
U
محل عمومی در خیابان برای اب نوشیدن
drinking fountains
U
محل عمومی در خیابان برای اب نوشیدن
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
to drink something in sips
U
چیزی را جرعه جرعه نوشیدن
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
via
U
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
feedback
U
اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
extension
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
to grieve over anything
U
برای چیزی
requesting
U
تقاضا برای چیزی
requests
U
تقاضا برای چیزی
request
U
تقاضا برای چیزی
requested
U
تقاضا برای چیزی
inclinable to something
U
مساعد برای چیزی
to grumble at any thing
U
برای چیزی غرغرکردن
look to
<idiom>
U
آمادگی برای چیزی
asks
U
برای چیزی بی تاب شدن
to atone for something
U
کفاره دادن برای چیزی
asking
U
برای چیزی بی تاب شدن
to make amends for something
U
کفاره دادن برای چیزی
application
[for something]
U
درخواست نامه
[برای چیزی]
to give reasons for a thing
U
دلیل برای چیزی اوردن
asked
U
برای چیزی بی تاب شدن
in defence of somebody
[something]
U
برای دفاع از کسی
[چیزی]
demand
U
تقاضا برای انجام چیزی
approval
U
توافق برای استفاده از چیزی
demands
U
تقاضا برای انجام چیزی
steeper
U
فرف برای خیساندن چیزی
take for
<idiom>
U
اشتباه شخصی برای چیزی
security blanket
<idiom>
U
استفاده از چیزی برای راحتی
demanded
U
تقاضا برای انجام چیزی
ask
U
برای چیزی بی تاب شدن
to get something to somebody
U
برای کسی چیزی را آوردن
catch at
U
برای گرفتن چیزی کوشیدن
to look at the black side
[about something]
U
بدبین بودن
[برای چیزی]
to try something on
U
چیزی را برای امتحان پوشیدن
I'd like a ...
من یک ... میخواهم.
I'd like ...
من ... میخواهم.
I'd like ...
من ... را میخواهم.
demand
U
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
to negotiate for something
U
گفتگو و معامله کردن برای چیزی
to refuse somebody admittance to something
U
پذیرش کسی را برای چیزی رد کردن
cellarage
U
حق انبارداری برای نگاه داشتن چیزی
within reach of gunshot
U
کوشش کردن برای رسیدن به چیزی
nothing remains to be told
U
چیزی برای گفتن باقی نمیماند
lanyards
U
طناب کوتاه برای کشیدن چیزی
lanyard
U
طناب کوتاه برای کشیدن چیزی
I have nothing to declare.
چیزی برای گمرک دادن ندارم.
sexualize
U
جنس برای چیزی تعیین کردن
to save for something
U
پس انداز کردن
[اندوختن ]
برای چیزی
demands
U
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
to set measures to anything
U
برای چیزی اندازه یا حد معین کردن
demanded
U
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
consigned
U
یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
consigning
U
یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
consigns
U
یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
to graps at anything
U
برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
to store up something
U
انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
spoon-feed
<idiom>
U
ساده کردن چیزی برای کسی
To set a limit to everything.
U
برای هر چیزی حدی قائل شدن
to call somebody to
[for]
something
U
از کسی برای چیزی درخواست کردن
impetrate
U
برای چیزی لابه واستغاثه کردن
anthropomorphism
U
تصور شخصیت انسانی برای چیزی
stepper
U
چیزی که برای پله بکار می رود
consign
U
یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
to make amends for something
U
جلب رضایت کردن برای چیزی
make room for someone or something
<idiom>
U
برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
to save up for something
U
برای چیزی صرفه جویی کردن
to make a r for something
U
برای رسیدن به چیزی نقاش کردن
to make a study of something
U
برای بدست اوردن چیزی کوشیدن
to atone for something
U
جلب رضایت کردن برای چیزی
I'd like some ...
من مقداری ... میخواهم.
I'd like some ...
من کمی ... میخواهم.
I'd like some ...
من مقداری ... میخواهم.
I'd like some orange juice.
من آب پرتقال میخواهم.
I'd like some hair gel.
من کمی ژل مو میخواهم.
I'd like some ...
من مقداری ... میخواهم.
i am in a hurry for it
U
زود میخواهم
iam inclined to think
U
میخواهم بگویم
I'd like a dye.
من رنگ مو میخواهم.
make something out
<idiom>
U
ازپیش بردن برای دیدن یا خواندن چیزی
to go away
U
ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
to commandeer something
U
چیزی را
[بدون اجازه]
برای خود برداشتن
measure
U
عملیات برای اطمینان یافتن از صحت چیزی
to be the obvious thing
[for somebody or something]
U
آشکار
[بدیهی]
بودن
[برای کسی یا چیزی]
to push for an answer
[in reference to something]
U
برای پاسخ فشار آوردن
[در رابطه با چیزی]
to go to
U
ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
applying
U
تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
applies
U
تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
Do you have nothing to declare?
U
آیا چیزی برای اعلام به گمرک دارید؟
pay through the nose
<idiom>
U
برای چیزی پول زیادی خرج کردن
to e. with person on a thing
U
کسی را دوستانه برای چیزی سرزنش کردن
to seek a remedy for something
U
چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
cash on the barrelhead
<idiom>
U
پولی که برای خرید چیزی پرداخت می شود
to open something to
[the]
traffic
U
چیزی را برای
[دسترسی به]
ترافیک باز کردن
wringer
U
ماشینی که برای چلاندن چیزی بکارمی رود
apply
U
تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
To lick ones lips .
U
شکم خود را برای چیزی صابون زدن
bring up
<idiom>
U
معرفی چیزی برای بحث (مذاکره)آوردن
represents
U
عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
put up to
<idiom>
U
وسوسه کردن کسی برای انجام چیزی
represented
U
عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
represent
U
عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
imbibing
U
نوشیدن
imbibes
U
نوشیدن
imbibed
U
نوشیدن
imbibe
U
نوشیدن
bib
U
نوشیدن
bibs
U
نوشیدن
to drink to the lees
U
تا ته نوشیدن
potation
U
نوشیدن
I'd like to pay.
میخواهم پرداخت کنم.
i express my regret for it
U
پوزش میخواهم که چنین شد
I'd like to try ...
من میخواهم ... را امتحان کنم.
I'd like some coffee.
من یه مقدار قهوه میخواهم.
i wish to stay here
U
میخواهم اینجا بمانم
i beg leave to say
U
اجازه میخواهم بگویم
I'd like breakfast, please.
لطفا صبحانه میخواهم.
Fine, I will take it.
خوب من اتاق را میخواهم.
I will be staying a month
U
من میخواهم یک ماه بمانم.
i want you to go
U
میخواهم شما بروید
I'd like a room with twin beds.
من یک اتاق با دو تخت میخواهم.
I'd like a dessert, please.
لطفا دسر میخواهم.
I will be staying a few days
U
من میخواهم یک هفته بمانم.
I'd like a double room
U
من یک اتاق دو نفره میخواهم.
I'd like a sinlge room.
من یک اتاق یک نفره میخواهم.
I want full insurance.
من با بیمه کامل میخواهم.
I'd like a room with bath.
من یک اتاق با حمام میخواهم.
I need them urgently.
من آنها را فوری میخواهم.
I need them today.
من آنها را امروز میخواهم.
I'd like a shave.
میخواهم ریشم را بزنم.
I'd like a face-pack.
من ماسک صورت میخواهم.
I need them tonight.
من آنها را امشب میخواهم.
I'd like some soup.
من مقداری سوپ میخواهم.
an inceptive
U
یعنی میخواهم لرزکنم
to always find something to gripe about
U
همیشه چیزی برای گله زدن پیدا کردن
to not give a shit about something
U
برای چیزی اصلا مهم نباشد.
[اصطلاح رکیک]
not to have a prayer of achieving something
U
کمترین شانس هم برای بانجام رسانیدن چیزی رانداشتن
throw one's weight around
<idiom>
U
ازنفوذ کسی برای رسیدن به چیزی استفاده کردن
permutation
U
تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
permutations
U
تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
to not give a smeg about something
[British E]
U
برای چیزی اصلا مهم نباشد.
[اصطلاح رکیک]
to make a long arm
[برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
amulets
U
دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
amulet
U
دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
to drink till alls blue
U
بحدمستی نوشیدن
to have
[take]
a sip
U
یک جرعه نوشیدن
beer
U
ابجو نوشیدن
to have a sip
U
یک جرعه آب نوشیدن
to have a sip
U
یک قورت آب نوشیدن
to have a drink of water
U
یک جرعه آب نوشیدن
to have a drink of water
U
یک قورت آب نوشیدن
wine
U
شراب نوشیدن
to drink wine
U
باده نوشیدن
beers
U
ابجو نوشیدن
hit the bottle
<idiom>
U
الکل نوشیدن
tippled
U
همیشه نوشیدن
toss off
<idiom>
U
یک نفس نوشیدن
wines
U
شراب نوشیدن
tipples
U
همیشه نوشیدن
hit the sauce
<idiom>
U
الکل نوشیدن
tippling
U
همیشه نوشیدن
quaffs
U
زیاد نوشیدن
quaffing
U
زیاد نوشیدن
quaffed
U
زیاد نوشیدن
quaff
U
زیاد نوشیدن
tipple
U
همیشه نوشیدن
here's to you
U
هنگام نوشیدن
wet one's whistle
<idiom>
U
نوشیدن الکل
I want one of these please.
لطفا من یکی از اینها را میخواهم.
I'd like a shave.
میخواهم صورتم را اصلاح کنم.
I'd like a shampoo and set.
شامپو و خشک کردن میخواهم.
I will be staying a few days
U
من میخواهم چند روزی بمانم.
I need them before friday.
من آنها را قبل از جمعه میخواهم.
i beg your pardon
U
پوزش میخواهم معذرت می خواهم
I'd like to hire a car.
من میخواهم یک اتومبیل اجاره کنم.
I'd like a double bed room.
من یک اتاق با یک تخت دو نفره میخواهم.
I'd like some small change.
من قدری پول خرد میخواهم.
I'd like a cup of coffee, please.
لطفا یک فنجان قهوه میخواهم.
to trap something
[e.g. carbon dioxide]
U
چیزی را گرفتن
[جمع کردن]
[برای مثال دی اکسید کربن ]
to recount something to someone
[formal]
U
برای کسی چیزی را تعریف کردن
[یکایک گفتن]
[بازگفتن]
moulage
U
انگشت نگاری یا نگارش اثر چیزی برای کشف جرم
On the recent developments he had nothing to say.
U
در باره تحولات اخیر او هیچ چیزی برای گفتن نداشت.
rain check
<idiom>
U
بلیط مجانی برای چیزی که به علت باران کنسل شده
to not give a damn about something
[somebody]
U
برای چیزی
[کسی]
اصلا مهم نباشد.
[اصطلاح روزمره]
wetting
U
مایعی که برای تر ساختن یاخمیر کردن چیزی بکار رود
laniard
U
طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
to offshore something
U
چیزی را
[برای سود بیشتر]
به خارج
[از کشور]
بردن
[اقتصاد]
(in) care of someone
<idiom>
U
فرستادن چیزی برای کسی ازروی آدرس شخص دیگری
balance
U
برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
balances
U
برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com