Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
dapple
U
چیزی با نقاط رنگارنگ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
vertical control
U
کنترل ارتفاع نقاط اندازه گیری تراز وارتفاع نقاط
gridding
U
محدودیت ساختمان یک تصویرگرافیکی که مستلزم افتادن نقاط پایانی خطوط روی نقاط شبکه است
polar plot
U
روش بردن نقاط روی نقشه یا مختصات قطبی تعیین محل نقاط به طریقه مختصات قطبی
pied
U
رنگارنگ
polychromatic
U
رنگارنگ
Technicolor
U
رنگارنگ
kaleidoscopic
U
رنگارنگ
joseph's coat
U
کت رنگارنگ
variegated
U
رنگارنگ
multicolored
U
رنگارنگ
many coloured
U
رنگارنگ
parti coloured
U
رنگارنگ
colourings
U
رنگارنگ
colourful
U
رنگارنگ
party coloured
U
رنگارنگ
colorings
U
رنگارنگ
colorful
U
رنگارنگ
polychrome
U
رنگارنگ
paned
U
رنگارنگ
polychromic
U
رنگارنگ
painted
U
رنگارنگ
motley
U
رنگارنگ
versicolour
U
رنگارنگ
versicolor
U
رنگارنگ
pied
U
پرنده رنگارنگ
painted lady
U
پروانه رنگارنگ
plychromy
U
نقاشی رنگارنگ
variegate
U
رنگارنگ کردن
grnish
U
نقش رنگارنگ
piebald
U
رنگارنگ ناجور
omnifarious
U
متنوع رنگارنگ
keuper
U
مارن رنگارنگ
trogon
U
مرغان رنگارنگ
medleys
U
مختلط رنگارنگ
medley
U
مختلط رنگارنگ
polychromy
U
نقاشی رنگارنگ
onyx
U
عقیق رنگارنگ
tragopan
U
قرقاول رنگارنگ هندی
trig list
U
لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
ingrain
U
خطوط وخالهای رنگارنگ کاغذدیواری
varied
U
دارای رنگهای گوناگون رنگارنگ
oculate
U
دارای چشم ها یاخالهای رنگارنگ
mottle
U
با خالهای رنگارنگ نشان گذاردن
willemite
U
سنگ معدنی رنگارنگ متبلور
onyx marble
U
سنگ مرمری که رکههای رنگارنگ دارد
triggerfish
U
ماهیان رنگارنگ دارای بدن ضخیم
granite paper
U
کاغذی که دارای رشته ها و خطوط رنگارنگ میباشد
harlequin
U
لودهای که درنمایش هاولال بازی هاجامه رنگارنگ میپوشد
beach balls
U
توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
beach ball
U
توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
The Pied Piper of Hamelin
U
فلوت زن رنگارنگ هاملن
[با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
field control
U
نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
motley
U
مختلط لباس رنگارنگ دلقک ها لباس چهل تکه
key points
U
نقاط حساس
triads
U
نقاط سه قلو
triad
U
نقاط سه قلو
trio
U
نقاط سه قلو
interactional points
U
نقاط تلاقی
interactional points
U
نقاط تماس
isodose rate
U
خط نقاط متحدالدوز
keop soo
U
نقاط حساس
keop soo
U
نقاط مرگ
key points
U
نقاط مهم
trios
U
نقاط سه قلو
lagrangian points
U
نقاط لاگرانژی
at all points
U
در همه نقاط
apparent horizon
U
افق حقیقی نقاط
plot
U
ثبت مسیریا نقاط
vital points
U
نقاط حساس بدن
coordinates
U
طول و عرض نقاط
coordinate code
U
رمز مختصات نقاط
isothermal
U
نقاط هم حرارت اب دریا
form line
U
خط بین نقاط هم ارتفاع
geodetic control
U
نقاط کنترل ژئودزی
trig point
U
نقاط مثلث بندی
kyusho
U
نقاط حساس بدن
isoheyt
U
خط شاخص نقاط هم باران
pin point
U
تعیین دقیق نقاط
plotted
U
ثبت مسیریا نقاط
primary masses
U
نقاط مادی اولیه
shoal
U
نقاط کم عمق دریا
shoals
U
نقاط کم عمق دریا
plots
U
ثبت مسیریا نقاط
dithering
U
ترکیب نقطههای رنگارنگ برای یک رنگ جدید یک روش گرافیکی کامپیوتر برای افزودن شدت نور نمایش
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
isopleth
U
نقاط هم ارتفاع موج دریا
floating mark
U
نقاط مواج عکس هوایی
floating mark
U
نقاط ایستگاه برجسته بینی
network
U
اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
networks
U
اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
graphic
U
به صورت تصاویر و نقاط و نه متن
interactive
U
نقاط توقف را تنظیم کند
isoclinal
U
خط نقاط متحدالفشارمغناطیسی روی نقشه
isodose rate
U
خط نقاط هم دوز تشعشع اتمی
infield
U
نقاط توپگیری در زمین کریکت
isogrive
U
خط میزان منحنی نقاط هم ثقل
differential leveling
U
تعیین اختلاف تراز نقاط
plots
U
بردن نقاط روی طرح
plotted
U
بردن نقاط روی طرح
plot
U
بردن نقاط روی طرح
antipole
U
ساکنین نقاط متقاطر در روی زمین
whistle stop
U
در نقاط مختلف از مردم دیدارکوتاهی نمودن
zenith
U
اوج محور قائم بر افق نقاط
whistle-stop
U
در نقاط مختلف از مردم دیدارکوتاهی نمودن
isogonic line
U
خط میزان منحنی نقاط متحدالانحراف مغناطیسی
isobare
U
خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
geong gyuk
U
نقاط حمله و دفاع کننده تکواندو
matrix
U
الگوی نقاط که یک حرف را نشان می دهند
jabiru
U
لک لک ابزی نقاط گرم و معتدل امریکا
matrixes
U
الگوی نقاط که یک حرف را نشان می دهند
isobars
U
خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
isobar
U
خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
multipass overlap
U
بنابراین نقاط کمتر به نظر می آیند
exact location
U
تعیین کردن محل دقیق نقاط
geodetic control
U
نقاط کنترل نقشه برداری عمومی
infill
U
نقاط کشیده شده روی نقشه
nexus
U
نقاط اتصال بین واحدها در شبکه
Antipodes
U
ساکنین نقاط متقاطردر روی زمین
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
isogrive
U
خط اتصال نقاط متحدالنیروی ثقل روی نقشه
remaining velocity
U
سرعت گلوله در نقاط مختلف مسیر حرکت
quadrantal points
U
نقاط یا قطبهای دستگاه جهت یابی هواپیما
radiolocation
U
تعیین محل نقاط با استفاده ازامواج رادیویی
radial line plot
U
روش تعیین محل نقاط بااخراج اشعه
bird's eye perspective
U
پرسپکتیو اجسامی که از نقاط دور دیده میشوند
all points addressable graphics
U
نگاره سازی نشان دهی به همه نقاط
vital point
U
حرکت غیرمجاز ضربه به نقاط حساس بدن
irredentism
U
سیاست اعاده نقاط ایتالیایی زبان بایتالیا
isogonal
U
خط میزان منحنی نقاط متحدالانحراف مغناطیسی روی نقشه
rise and fall
U
تعیین پستی و بلندی نقاط نسبت به سطح مبنا
planimetric
U
نقشهای که فقط فواصل افقی نقاط رانشان میدهد
fittest
U
محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند
offset method
U
روش استفاده از خط سری درنشان دادن نقاط روی نقشه
fit
U
محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند
fits
U
محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند
centers
U
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centered
U
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
set
U
معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال
centre
U
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
setting up
U
معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال
sets
U
معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال
centred
U
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
dot pitch
U
فاصله میلیمتری میان نقاط منفرد روی یک صفحه نمایش
graph
U
نمودار نمایش رابط ه بین دو یا چند متغیر به صورت خط یا مجموعهای نقاط
mosaic
U
حرف نمایشی در سیستمهای ویدیویی که از نقاط کوچک تشکیل شده است
cabling
U
نموداری که محل کابلها را در یک اداره نشان میدهد از جمله نقاط اتصال را
book
U
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
setting up
U
نقاط تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab می ایستد
ink
U
چاپگر کامپیوتر که رشتهای از نقاط جوهری با بار الکتریکی را به کاغذ می فرستد
graphs
U
نمودار نمایش رابط ه بین دو یا چند متغیر به صورت خط یا مجموعهای نقاط
isotherm
U
خطی که نقاط دارای گرمای متوسط سالیانه مساوی رانشان میدهد
sets
U
نقاط تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab می ایستد
set
U
نقاط تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab می ایستد
inks
U
چاپگر کامپیوتر که رشتهای از نقاط جوهری با بار الکتریکی را به کاغذ می فرستد
plotting
U
ثبت یا رسم مسیر حرکت بردن نقاط روی طرح یانقشه
booked
U
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
books
U
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
cases
U
دستور برنامه نویسی که به نقاط مختلف جهش میکند بر حسب مقدار داده
curve fitting
U
روش ریاضی برای پیدا کردن یک فرمول که نمایشگرمجموعهای از نقاط داده میباشد
isallobaric
U
خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
enterprises
U
سازمانی که کار یا گروهی ازکارهای مربوط به سایر نقاط جهان را انجام میدهد
acupressure
U
روش تسکین درد و درمان بیماری از طریق فشار نقاط خاصی از بدن
case
U
دستور برنامه نویسی که به نقاط مختلف جهش میکند بر حسب مقدار داده
graticule ticks
U
نقاط تقاطع خطوط شبکه بندی نصف النهارات و مدارات روی نقشه
redundancies
U
اتصالات اضافی بین نقاط که امکان ادامه عملیات در حین خرابی میدهد
redundancy
U
اتصالات اضافی بین نقاط که امکان ادامه عملیات در حین خرابی میدهد
papered
U
کاغذ طولانی که داده روی آن ضبط میشود به صورت نقاط پانچ شده
papers
U
کاغذ طولانی که داده روی آن ضبط میشود به صورت نقاط پانچ شده
paper
U
کاغذ طولانی که داده روی آن ضبط میشود به صورت نقاط پانچ شده
hypsographic map
U
نقشههای عوارض نمایی که ارتفاع نقاط در ان از سطح دریا تعیین شده است
airbrush
U
یک ابزار نقاشی که الگوهای نامنظم از نقاط را ایجاد میکند مانند اسپری مکانیکی
phosphor
U
نقاط مجزای فسفر قرمز و سبز و آبی روی صفحه نمایش CRT
enhanced
U
حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
papering
U
کاغذ طولانی که داده روی آن ضبط میشود به صورت نقاط پانچ شده
enhancing
U
حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
tabbing
U
تنظیم یک ستون از اعداد به طوری که نقاط دهدهی عمودی قرار گرفته اند
enterprise
U
سازمانی که کار یا گروهی ازکارهای مربوط به سایر نقاط جهان را انجام میدهد
isallobar
U
خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
enhances
U
حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
enhance
U
حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
tabulation
U
نقاط تنظیم در امتداد یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab متوقف میشود
input/output
U
ارسال و دریافت داده بین کامپیوتر و رسانه جانبی و نقاط دیگر خارج سیستم
needling
U
سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
grids
U
الگوها یا خط وطی که روی صفحه نشان داده شده اند و محدوده به نقاط هستند
grid
U
الگوها یا خط وطی که روی صفحه نشان داده شده اند و محدوده به نقاط هستند
needle
U
سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needled
U
سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
decimal
U
تنظیم یک ستون از داده به طوری که نقاط دهدی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
needles
U
سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
decimals
U
تنظیم یک ستون از داده به طوری که نقاط دهدی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
encloses
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclosing
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
relevance
U
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
queried
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replacing
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
pushes
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
querying
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com