English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
incidentals U چیزهای کوچک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
penny-wise and pound-foolish <idiom> U توجه به چیزی کوچک وکم توجهای به چیزهای با اهمیت
Other Matches
gaudery U چیزهای کم بها
the inevitable U چیزهای عادی
inflammable substances U چیزهای اتشگیر
the sublime U چیزهای بلندوعالی
scatterings U چیزهای پراکنده
inanimate objects U چیزهای بیجان
bygone U چیزهای گذشته
oddment U چیزهای متفرقه
by gone U چیزهای گذشته
cates U چیزهای لذیذ
inflammables U چیزهای اتشگیر
munch U چیزهای جویدنی
post matter U چیزهای پستی
trivia U چیزهای بی اهمیت
munched U چیزهای جویدنی
munching U چیزهای جویدنی
munches U چیزهای جویدنی
valuables U چیزهای بهادار
impediment U چیزهای دست و پاگیر
among others U میان چیزهای دیگر
coconsciousness U ادراک چیزهای یکسان
coconscious U ادراک چیزهای یکسان
paleology U دانش چیزهای کهنه
impediments U چیزهای دست و پاگیر
available amount U مقدار [چیزهای] در دسترس
among other things U میان چیزهای دیگر
Well what do you know!Well i never! U بحق چیزهای نشنیده !
appurtenence U اسباب چیزهای وابسته
inter alia U میان چیزهای دیگر
to compare oppsites U چیزهای ضد را با هم مقایسه کردن
impedimenta U چیزهای دست و پا گیر
microtomy U بریدن چیزهای ریز
microphotography U عکس برداری از چیزهای خرد
gimceackery U چیزهای قشنگ وبی مصرف
pretty pretties U چیزهای قشنگ و نادان فریب
interposition U چیزی که در میان چیزهای دیگرگذارند
bye U چیزهای کناری یاثانوی فرعی
to i. on particulars U به چیزهای جزئی اهمیت دادن
to compare apples and oranges <idiom> U چیزهای کاملا گوناگون را با هم برابرکردن
byes U چیزهای کناری یاثانوی فرعی
plexus U چیزهای درهم پیچیده پیچیدگی
petty cash صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
luff U قلاب مخصوص بلندکردن چیزهای سنگین
see things <idiom> U چیزهای غیر واقعی راتصور کردن
irrespectively U بدون ملاحظه چیزهای دیگر مستقلا
She is fond of sweet things. U از چیزهای شیرین ( شیرینی ) خوشش می آید
scrape together <idiom> U پول یا چیزهای دیگر جمع کردن
supemundane U بالاتراز چیزهای وابسته به این جهان
other things being equal U اگر برای چیزهای دیگر نباشد
gemmule U یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
intercurrent U مداخله کننده درمیان چیزهای دیگر رخ دهنده
litter U تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
gutter man U دوره گردیکه چیزهای ارزان وکهنه می فروشد
littering U تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
litters U تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
drainer U خشک اندازنده فرفی که اب چیزهای دیگرراخشک میاندازد
littered U تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
bathos U تنزل از مطالب عالی به چیزهای پیش پا افتاده
forklift U ماشین مخصوص بلند کردن چیزهای سنگین
widget U آلت کوچک [ابزار ] [اسباب مکانیکی کوچک]
papier U یکجور مقوای سخت که چسب و گل رس و چیزهای دیگربخمیران میزنند
jigger U بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
increments U فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
increment U فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
pig board U تخته کوچک برای موجهای کوچک
nympholepsy U جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
object method of teaching U شیوه امزش بانشان دادن چیزهای موضوع درس یاتصویرانها
object lesson U درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
object lessons U درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
matelote U یکجور خوراک ماهی که باشراب و پیاز و چیزهای دیگر درست می کنند
I am a great believer in using natural things for cleaning. U من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
presentationism U عقیده باینکه چیزهای واقعی هنگام درک در مغز انسان نمایش داده میشوند
knobble U برامدگی کوچک گره کوچک
pannikin U لیوان کوچک پیمانه کوچک
fryer U سرخ کننده چیزهای سرخ کردنی
applet U 1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3-
small scale U طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
small-scale U طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
storage U 1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
bit map U ارایهای از بیت ها که وضعیت خاموش یا روشن بودن انها در ارتباط با ارایهای از چیزهای دیگر است نقشه بیت
davit U جرثقیل کوچک جرثقیل کوچک قایق
ponceau U پل کوچک
dimmers U کوچک
smallest U کوچک
diminutive U کوچک
whiffet U سگ کوچک
thumbnail U کوچک
thumbnails U کوچک
weensy U کوچک
culverts U پل کوچک
minute U کوچک
seed bud U پر کوچک
bantams U کوچک
bantam U کوچک
runty U کوچک
little U کوچک
short ton U تن کوچک
plumelet U پر کوچک
pilule U حب کوچک
culvert U پل کوچک
pipsqueak U کوچک
pipsqueaks U کوچک
venule U رگ کوچک
minor U کوچک
minus cule U کوچک
tiddly U کوچک
tiddliest U کوچک
tiddlier U کوچک
fractional U کوچک
petty U کوچک
pillule U حب کوچک
minuscule U کوچک
small U کوچک
smaller U کوچک
petit U کوچک
plumule U پر کوچک
pint size U کوچک
pint-size U کوچک
small fry U کوچک
puny U کوچک
exiguousness U کوچک
cerebellum U مخ کوچک
micros U کوچک
fortalice U دژ کوچک
gracile U کوچک
half pint U کوچک
micro U کوچک
weenier U کوچک
weeniest U کوچک
weeny U کوچک
canis minoris U سگ کوچک
canis minor U سگ کوچک
dinky U کوچک
floret U گل کوچک
imminution U کوچک
ickle U کوچک
fleuret U گل ساختگی کوچک
cirque U دایره کوچک
picaninny U بچه کوچک
pianette U پیانوی کوچک بم
phoneme U صدای کوچک
phlyctenule U تاول کوچک
pouch U کیسه کوچک
oliver U چکش کوچک
pouches U کیسه کوچک
onager U گورخر کوچک
field colours U پرچم کوچک
enchiridion U کتاب کوچک
extenuate U کوچک کردن
crownet U تاج کوچک
pipkin U کماجدان کوچک
pint sized U ناچیز کوچک
pinky U انگشت کوچک
cracker U کلوچه کوچک
crackers U کلوچه کوچک
pinkie U انگشت کوچک
crosslet U صلیب کوچک
pilot motor U موتور کوچک
peccabillo U گناه کوچک
crenulation U کنگره کوچک
pickaninny U بچه کوچک
nutlet U هسته کوچک
pinpoint U چیز کوچک
pedicel U ساقه کوچک
cockle shell U کرجی کوچک
inlets U خلیج کوچک
pinpointed U چیز کوچک
feist U نوعی سگ کوچک
pinpointing U چیز کوچک
pinpoints U چیز کوچک
papilla U برامدگی کوچک
tip U سر صفحه کوچک
tipping U سر صفحه کوچک
cockboat U کرجی کوچک
cock boat U کرجی کوچک
cloudlet U ابر کوچک
coffeehouse U کافه کوچک
minims U هرچیز کوچک
colonnette U ستون کوچک
petty offence U جرم کوچک
extenuatextent U کوچک کردن
pettily U بطور کوچک
petit mal U صرع کوچک
pedicel U پای کوچک
fibril U لیف کوچک
miniaturization U کوچک سازی
splint U برامدگی کوچک
cony U خرگوش کوچک
contractible U کوچک شدنی
coney U خرگوش کوچک
inlet U خلیج کوچک
scatter rug U قالیچه کوچک
minimizing U کوچک شمردن
prickle U خراش کوچک
prickled U خراش کوچک
prickles U خراش کوچک
whip U تاکل کوچک
whipped U تاکل کوچک
whips U تاکل کوچک
radicle U ریشه کوچک
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com