English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
how shall we proceed U چگونه باید اقدام کرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
how far <adv.> U چگونه
wherethrough U چگونه
in what manner U چگونه
how <adv.> U چگونه
whence comes it that...? U چگونه
how U چگونه
in what way <adv.> U چگونه
to what extent <adv.> U چگونه
of what kind is it ? U چگونه است
how fares it ? U چگونه میگذرد
how fares it with ? U چگونه میگذرانند
how do you do U چگونه اید
how fare you ? U چگونه میگذرانید
five fundamental economic questions U چگونه تولید شود
five fundamental economic questions U و چگونه توزیع شود
How do you predict(view)the situation? U اوضاع را چگونه می بینی ؟
how do matters stand? U وضعیت چگونه است
i marvel how he has fled U در شگفتم که چگونه گریخته است
How can I make such pilot U چگونه میتوانم با خلبان جمله بسازم
how can I learn English U چگونه می توانم یادگیری زبان انگلیسی
how are you U چگونه اید احوال شماچطوراست حال شماچگونه است
How do I notice when the meat is off? U چگونه می توانم متوجه شوم که گوشت فاسد شده است؟
How do you think the changes will affect you? U فکر می کنید تغییرات چگونه بر زندگی شما تاثیر بگذارد؟
The people wondered how the contraption worked. U مردم در شگفت بودند که این ابتکار چگونه کار می کرد.
boxes U وسیلهای که تابعی را بدون اینکه کاربر آن بداند چگونه انجام میدهد
box U وسیلهای که تابعی را بدون اینکه کاربر آن بداند چگونه انجام میدهد
double coincidence of wants U زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
actions U اقدام
actionless U بی اقدام
enterprise U اقدام
emprise U اقدام
move U اقدام
enterprises U اقدام
procedure U اقدام
moved U اقدام
proceeding U اقدام
moves U اقدام
esteem U اقدام
interventions U اقدام
ploys U اقدام
ploy U اقدام
intervention U اقدام
enforcement U اقدام
action U اقدام
action U کار اقدام
proceed U اقدام کردن
deals U اقدام کردن
expediency U اقدام مهم
proceeded U اقدام کردن
action U فعل اقدام
deal U اقدام کردن
enterprises U قدرت اقدام
under way U دردست اقدام
actions U فعل اقدام
actions U کار اقدام
counter-measures U اقدام متقابل
precaution U اقدام احتیاطی
precautions U اقدام احتیاطی
enterprise U قدرت اقدام
enterprises U اقدام کردن
enterprise U اقدام کردن
preparation U اقدام مقدماتی
preparations U اقدام مقدماتی
action statement U دستورالعمل اقدام
demarche U اقدام سیاسی
action for cancellation U اقدام به لغو
legal action U اقدام قانونی
it wasprologue to the nextmove U اقدام بعدبود
double action U اقدام دوجانبه
action at low U اقدام قانونی
regular procedure U اقدام قانونی
appropriate action U اقدام مقتضی
protective measure U اقدام حمایتی
deal with U اقدام کردن
measure of prevention U اقدام احتیاطی
countermeasure U اقدام متقابل
counteraction U اقدام متقابل
operation immediate U اقدام سریع
proceed with deliberations U اقدام به مذاکره
counter-measure U اقدام متقابل
social action U اقدام اجتماعی
start out U اقدام کردن
to bend effort U اقدام کردن
intercommunion U اقدام مشترک
action for cancellation U اقدام به ابطال
in hand U در دست اقدام
to take of a U اقدام کردن
measure U درجه اقدام
to take steps U اقدام کردن
to take measures U اقدام کردن
expedience U اقدام مهم
the needful U اقدام لازم
initial movement U نخستین اقدام
emprize U اقدام کردن
originator U اقدام کننده پیام
greenlight U اجازه حرکت و اقدام
memorandums U اقدام به یادداشت کند
It is in progress. It is under way. U دردست اقدام است
proceeded U اقدام کردن پرداختن به
it was an incorrect procedure U یک اقدام غلطی بود
proceed U اقدام کردن پرداختن به
originators U اقدام کننده پیام
ventures U اقدام یا مبادرت کردن به
ventures U اقدام بکارمخاطره امیز
ventured U اقدام بکارمخاطره امیز
venture U اقدام یا مبادرت کردن به
venture U اقدام بکارمخاطره امیز
to start out to do something U اقدام بکاری کردن
to put in hand U دایرکردن اقدام کردن
venturing U اقدام یا مبادرت کردن به
enterprises U امرخطیر اقدام مهم
enterprise U امرخطیر اقدام مهم
counter-measure U اقدام جبران کننده
action for avoidance U اقدام برای لغو
counter-measures U اقدام جبران کننده
adventurism U اقدام به کاری کردن
ventured U اقدام یا مبادرت کردن به
venturing U اقدام بکارمخاطره امیز
memorandum U اقدام به یادداشت کند
measure U اندازه اقدام پیشگیری
with measured step U با اقدام مناسب [سنجیده]
memoranda U اقدام به یادداشت کند
enterprises U اقدام به اجرای قوانین کردن
to play at U خواهی نخواهی اقدام کردن
exigent U محتاج به اقدام یا کمک فوری
to proceed against a person U اقدام بر علیه کسی زدن
execution for debt U اقدام برای طلب وصول
pushful U متهور در اقدام بکارهای مهم
do the necessary U اقدام لازم بعمل اورید
enterprise U اقدام به اجرای قوانین کردن
emergencies U حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
emergency U حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
to act in self-defence U دفاع از خود اقدام [حرکت] کردن
zction for dammages U اقدام برای دریافت خسارت وارده
emergencies U پیشامدی که اقدام فوری راایجاب کند اضطرار
dilettantism U اقدام به کاری از روی تفنن وبطورغیر حرفهای
cross that bridge when you come to it <idiom> U [به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
emergency U پیشامدی که اقدام فوری راایجاب کند اضطرار
prohibition U حکم خودداری از اقدام قضایی که دادگاه عالی به محکمه تالی میدهد
to take action to prevent [stop] such practices U اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
The tribunal considered that this action amounted to professional misconduct. U برای دادگاه این اقدام برابر با اشتباه حرفه ای محسوب می شود.
must U باید
outh U باید
shall U باید
ought U باید
in due f. U باید
the f. of a table U باید
there is a rule that... U که باید.....
should U باید
to have to U باید
maun U باید
exquatur U اجازه اقدام دادن به کنسول منظور اجازهای است که به کنسول داده میشود تا به وفایف خود عمل کند
it is to be noted that U باید دانست که
you must know U باید بدانید
as it deserves U چنانکه باید
We have to go as well. U ما هم باید برویم .
it is necessary to go U باید رفت
it is necessary for him to go U باید برود
i ougth to go U باید رفت
how shall we proceed U چه باید کرد
one must go U باید رفت
It must be granted that … U باید تصدیق کر د که …
i ougth to go U باید بروم
i ought to go U باید بروم
ought U باید وشاید
i must go U باید بروم
I must leave at once. باید فورا بروم.
you must go U شما باید بروید
prettily U بخوبی چنانکه باید
chicane U مانعی که باید دور زد
to do a thing the right way U کاری راچنانکه باید
What can't be cured must be endured. <idiom> U باید سوخت و ساخت.
Let us see how it turns out. U باید دید چه از آب در می آید
Water must be stopped at its source . <proverb> U آب را از سر بند باید بست .
he needs must go U ناچار باید برود
comme il faut U چنانکه باید وشاید
you might have come U باید امده باشید
it is to be noted that U باید توجه کردکه
to d. what to say U اندیشیدن که چه باید گفت
One must suffer in silence. U باید سوخت وساخت
enow U بسنده انقدرکه باید
You should have told me earlier. U باید زودتر به من می گفتی
it is to be noted that U باید ملتفت بود که
we must winnow away the refuse U اشغال انرا باید
the needful U انچه باید کرد
meetly U چنانکه باید و شاید
shall i go? U ایا باید بروم
he must have gone U باید رفته باشد
parting of the ways U جایی که باید یکی از چندچیزرابرگزید
She must be at least 40. U او [زن] کم کمش باید ۴۰ ساله باشد.
I've got to watch what I eat. U باید مواظب رژیمم باشم.
if i know what to do U اگر میدانستم چه باید کرد
i must answer for the damages U ازعهده خسارت ان باید برایم
it needs to be done carefully U باید بدقت کرده شود
he is much to be pitted U بحالش باید رحم کرد
some one must stay here U یک کسی باید اینجا بماند
We had to queue [line] up for three hours to get in. U ما باید سه ساعت در صف می ایستادیم تا برویم تو.
do the necessary U انچه باید کرد بکنید
I must take the kid to school . U باید بچه راببرم مدرسه
load U کاری که باید انجام شود
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com