Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
putter
U
چوگان دسته کوتاه
puttered
U
چوگان دسته کوتاه
puttering
U
چوگان دسته کوتاه
putters
U
چوگان دسته کوتاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
quirt
U
تازیانه دسته کوتاه
quirt
U
باتازیانه دسته کوتاه زدن
landing net
U
تور ماهیگیری با دسته کوتاه یا بلند, دامی که باماهیهای بزرگ راباان به خشکی میکشند
mallet
U
چوگان
batted
U
چوگان
wicket
U
چوگان
polo stick
U
چوگان
bats
U
چوگان
bat
U
چوگان
wickets
U
چوگان
blast
U
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
short lunge
U
نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
blasts
U
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
bandy
U
چوگان بازی کچ
lacrosse
U
چوگان سرپهن
pall mall
U
گوی چوگان
battledore
U
چوگان پهن
cleek
U
چوگان سراهنی
bandies
U
چوگان بازی کچ
bandied
U
چوگان بازی کچ
mallet field
U
زمین چوگان
battier
U
چوگان مانند
battiest
U
چوگان مانند
batted
U
چوگان زدن
bats
U
چوگان زدن
bat
U
چوگان زدن
batty
U
چوگان مانند
polo
U
چوگان بازی
bandying
U
چوگان بازی کچ
backhand stroke
U
ضربت چوگان از پشت سر
hosel
U
سرپیچ چوگان گلف
play club
U
دربازی گلف چوگان
golf
U
بازی چوگان یا گلف
mallet
U
کلوخ کوب چوگان
bandying
U
بحث کردن چوگان سر کج
indoor polo
U
چوگان در تالار سرپوشیده
golf club
U
چوگان گلف بازی
bandy
U
بحث کردن چوگان سر کج
strike zone
U
سیرمجاز گوی چوگان زن
bandies
U
بحث کردن چوگان سر کج
bandied
U
بحث کردن چوگان سر کج
chukker
U
زمان 5/7 دقیقهای بازی چوگان
chukkar
U
زمان 5/7 دقیقهای بازی چوگان
hockey
U
چوگان بازی با اصول فوتبال
pall mall
U
چوگان مخصوص بازی پال مال
mounting
U
دسته و پشت بند دسته شمشیر
pitches
U
توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
pitch
U
توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
sclaff
U
سیلی نرم برزمین خوردن چوگان گلف
crosse
U
چوگان پهنی که دربازی گلف بکار میرود
high goal polo
U
چوگان بین تیمهای دارنده 91امتیاز تعادلی یا بیشتر
pantywaist
U
شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
shorthorn
U
جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
sclaff
U
تماس چوگان بازمین قبل از خوردن به توپ ضربت مختصر
polo
U
بازی یا مسابقه چوگان بین دو تیم چهارنفره و شش زمان 5/7 دقیقهای
sand iron
U
یکجور چوگان در بازی گلف که با ان گوی را از میان ریگ بلند میکنند
to catch out a batsman
U
گوی رادرهواگرفتن وبدین وسیله نوبت را ازدست چوگان زن بیرون کرد
nosegay
U
دسته گل یایک دسته علف
lorgnettes
U
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnette
U
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
short quard
U
سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
trooping
U
دسته دسته شدن
sort
U
دسته دسته کردن
they came in bands
U
دسته دسته امدند
sects
U
دسته دسته مذهبی
sect
U
دسته دسته مذهبی
troop
U
دسته دسته شدن
trooped
U
دسته دسته شدن
groups
U
دسته دسته کردن
streams of people
U
دسته دسته مردم
distribute
U
دسته دسته کردن
windrow
U
دسته دسته کردن
regiment
U
دسته دسته کردن
in detail
U
مفصلا دسته دسته
sorts
U
دسته دسته کردن
regiments
U
دسته دسته کردن
classify
U
دسته دسته کردن
sorted
U
دسته دسته کردن
group
U
دسته دسته کردن
assort
U
دسته دسته کردن
shoals of people
U
دسته دسته مردم
assort
U
دسته دسته شدن
scores of people
U
دسته دسته مردم
to form into groups
U
دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
coaction
U
عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
hurdle step
U
جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
lied
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
bundles
U
متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundling
U
متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundle
U
متمرکز کردن دسته کردن دسته
croquet
U
بازی غیررسمی روی چمن با چوبی شبیه چوب چوگان و گویهای چوبی و 9 دروازه فلزی و 2 میله بصورت دور کردن گوی حریف با ضربه بوسیله تماس با گوی خود
linter
U
ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
synoptic
U
کوتاه
stunt
U
کوتاه
little
U
کوتاه
stunting
U
کوتاه
scut
U
دم کوتاه
stunts
U
کوتاه
shortest
U
کوتاه
pigmies
U
کوتاه
miniature
U
کوتاه
pigmies
U
قد کوتاه
pygmy
U
کوتاه
pygmy
U
قد کوتاه
concise
U
کوتاه
pygmies
U
قد کوتاه
dumpy
U
کوتاه
pygmies
U
کوتاه
puny
U
قد کوتاه
liliputian
U
قد کوتاه
curtal
U
کوتاه
miniatures
U
کوتاه
dwarfish
U
کوتاه
bas relif
U
کوتاه
concise
<adj.>
U
کوتاه
shorter
U
کوتاه
short
U
کوتاه
stockier
U
کوتاه
pigmy
U
قد کوتاه
down
U
کوتاه
stocky
U
کوتاه
stockiest
U
کوتاه
pigmy
U
کوتاه
of short duration
U
کوتاه
low
U
کوتاه
succinct
<adj.>
U
کوتاه
short
<adj.>
U
کوتاه
fleeting
<adj.>
U
کوتاه
succinct
U
کوتاه
curt
<adj.>
U
کوتاه
bunny hop
U
پرش کوتاه
cutty sark
U
دامن کوتاه
cut off
U
کوتاه کردن
short haul
U
خط سیر کوتاه
short-lists
U
فهرست کوتاه
detruncation
U
کوتاه شدگی
detruncate
U
کوتاه کردن
hidebound
U
کوتاه فکر
tutu
U
دامن کوتاه
short-wave
U
موج کوتاه
tutus
U
دامن کوتاه
by pass
U
اتصال کوتاه
reefs
U
کوتاه کردن
short-haul
U
خط سیر کوتاه
britches
U
شلوار کوتاه
short story
داستان کوتاه
novelette
U
داستان کوتاه
novelettes
U
داستان کوتاه
term paper
U
رساله کوتاه
unabridged
U
کوتاه نشده
To back down .
U
کوتاه آمدن
abridge
U
کوتاه کردن
mini-skirt
U
دامن کوتاه
mini-skirts
U
دامن کوتاه
chitchat
U
صحبت کوتاه
catnap
U
چرت کوتاه
coatee
U
دامن کوتاه
short-list
U
فهرست کوتاه
short-listed
U
فهرست کوتاه
chiton
U
قبای کوتاه
short stories
U
داستان کوتاه
shuffling
U
گام کوتاه
breeks
U
شلوار کوتاه
short-circuit
U
اتصال کوتاه
short-circuits
U
اتصال کوتاه
drop in
<idiom>
U
دیدار کوتاه
brachydactyly
U
کوتاه انگشتی
reef
U
کوتاه کردن
basso relief
U
برجسته کوتاه
shuffle
U
گام کوتاه
shuffled
U
گام کوتاه
apophthegm
U
گفتار لب و کوتاه
chip shot
U
ضربه کوتاه
correption
U
کوتاه کردن
an incomprehensive report
U
گزارش کوتاه
shuffles
U
گام کوتاه
conte
U
داستان کوتاه
short-listing
U
فهرست کوتاه
abbreviating
U
کوتاه کردن
briefest
U
کوتاه مختصر
stags
U
کوتاه کردن
formulate
U
کوتاه کردن
formulated
U
کوتاه کردن
formulates
U
کوتاه کردن
formulating
U
کوتاه کردن
curtail
U
کوتاه کردن
curtailed
U
کوتاه کردن
briefer
U
کوتاه مختصر
briefed
U
کوتاه مختصر
shorten
U
کوتاه کردن
shorten
U
کوتاه تر کردن
shortened
U
کوتاه کردن
shortened
U
کوتاه تر کردن
shortens
U
کوتاه کردن
shortens
U
کوتاه تر کردن
brief description
U
شرح کوتاه
brief
U
کوتاه مختصر
curtailing
U
کوتاه کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com