Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
As you are not ready ...
U
چونکه هنوز آماده نیستی...
Since you are not ready ...
U
چونکه هنوز آماده نیستی...
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
greasy wool
U
پشم چرب
[پشمی که هنوز شسته نشده و آماده ریسندگی نیست.]
frees
U
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
freeing
U
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
freed
U
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
free
U
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
There's more to come.
<idiom>
U
هنوز تموم نشده.
[هنوز ادامه داره]
beta software
U
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
nonbeing
U
نیستی
perdition
U
نیستی
non existance
U
نیستی
non existence
U
نیستی
nothing
U
نیستی
non entity
U
نیستی
inexistency
U
نیستی
inexistence
U
نیستی
naught
U
نیستی صفر
nulity
U
پوچی نیستی
nullity
U
نیستی عدم
The football players are warming up before the game ( match) .
U
هنوز درگرما گرم موضوع است ( کاملا" متوجه نیست ؟ هنوز گرم است )
pre-treatment
U
عملیات مقدماتی و آماده سازی
[مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
Why dont you come off it!
U
چرا دست بردار نیستی !
sith
U
چونکه
seeing that
U
چونکه
in that
U
چونکه
inasmuch
U
چونکه
because
U
چونکه
for
U
چونکه
con sidering that
U
چونکه
forasmuch as
U
چونکه
insomuch as
U
ازبسکه چونکه
insomuch
U
چون چونکه
I am angry with you because...
U
از دستت خیلی ناراحتم چونکه...
I'm mad at you because...
U
از دستت خیلی ناراحتم چونکه...
She is laying a guilt trip on
[is guilt-tripping]
me for not breast feeding.
U
او
[زن]
به من احساس گناه کاربودن میدهد چونکه من
[به او]
شیر پستان نمی دهم.
I didn't tell anyone beforehand, as I didn't want to jinx it
[anything]
.
U
من قبل از آن به هیچکس نگفتم چونکه نخواستم
[هیچ چیزی]
جادو بشود.
to keep somebody in suspense
<idiom>
U
کسی را در حالت هراس گذاشتن
[چونکه نمی داند چه پیش خواهد آمد]
drinker’s nose
U
آدمی که دماغش قرمز است
[چونکه بیش از اندازه مشروب می نوشد]
[اصطلاح روزمره]
red-nose
U
آدمی که دماغش قرمز است
[چونکه بیش از اندازه مشروب می نوشد]
[اصطلاح روزمره]
boozer's nose
U
آدمی که دماغش قرمز است
[چونکه بیش از اندازه مشروب می نوشد]
[اصطلاح روزمره]
An apple a day keeps the doctor away.
<proverb>
U
با خوردن یک سیب هر روز نیازی به دکتر نیست.
[چونکه آدم دیگر بیمار نمی شود]
stills
U
هنوز
however
U
هنوز
still
U
هنوز
stiller
U
هنوز
not yet
<adv.>
U
نه هنوز
not yet
<adv.>
U
هنوز نه
stillest
U
هنوز
as yet
U
هنوز
nevertheless
U
هنوز
yet
U
هنوز
Thank goodness
U
خدا را شکر امروز جمعه است!
[چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
Thank God it's Friday!
[TGIF]
U
خدا را شکر امروز جمعه است!
[چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
unborn
U
هنوز فاهرنشده
i am yet to learnt
U
من هنوز نمیدانم
I don't know yet.
من هنوز نمیدانم.
to lock somebody
[yourself]
out
[of something]
U
در را روی
[خود]
کسی قفل کردن
[و دیگر نتوانند داخل شوند چونکه کلید در آنجا فراموش شده]
callow
U
جوجهای که هنوز پردرنیاورده
his palce is still open
U
جای او هنوز خالی
is he still single?
U
ایا هنوز تک است
There is yet time.
U
هنوز وقت هست.
Nobody has come yet .
U
هیچکس هنوز نیامده
How can you ask?
U
هنوز نمی دانی؟
we are still above ground
U
هنوز زنده ایم
It is not known yet . It is not settled yet .
U
هنوز معلوم نیست
Having hardly arrived you want to. . .
U
هنوز از راه نرسیدی می خواهی ...
shoulder
U
سمت موجی که هنوز نشکسته
shouldered
U
سمت موجی که هنوز نشکسته
shouldering
U
سمت موجی که هنوز نشکسته
The ice-cream has not set yet.
U
بستنی هنوز سفت نشده
novillero
U
گاوبازی که هنوز برنده نشده
He cant count yet.
U
هنوز شمردن بلد نیست
preadolescent
U
شخصیکه هنوز به بلوغ نرسیده
wort
U
گیاه خیسانده که هنوز تخمیرنشده
there is little in it
U
هنوز نمتوان گفت که خواهدبرد
The letter hasnt arrived yet.
U
نامه هنوز نرسیده است
maiden
U
اسبی که هنوز برنده نشده
maidens
U
اسبی که هنوز برنده نشده
shoulders
U
سمت موجی که هنوز نشکسته
the battle still rages
U
جنگ هنوز شدت دارد
it remains to be proved
U
هنوز ثابت نشده است
Are you still on the line?
U
هنوز پشت تلفن هستی؟
to grate on somebody's eyes
[ears]
U
چشم های
[گوش های]
کسی را آزار دادن
[چونکه ناپسند است]
My curfew is at 11.
U
من ساعت ۱۱ باید خانه باشم.
[چونکه پدر و مادر اجازه نمی دهند از آن ساعت به بعد]
There has as yet been no confirmation.
U
تا حالا هنوز هیچ تأییدی نیست.
built into
U
که هنوز بخش فیزیکی سیستم است
Presumably she hasnt arrived yet .
U
از قرار معلوم هنوز واردنشده است
He is stI'll wet behind the ears.
U
هنوز دهانش بوی شیر می دهد
My departure time is not determined yet .
U
وقت حرکت من هنوز مشخص نیست.
landsman
U
ملوان ساده که هنوز درجهای نگرفته
see if he is still there
U
به بیند او هنوز انجا است یانه
generations
U
توسعه یافته که هنوز هم استفاده می شوند
generation
U
توسعه یافته که هنوز هم استفاده می شوند
There's more to come.
<idiom>
U
باز هم هست.
[هنوز ادامه داره]
There is still time before I go.
U
هنوز وقت هست تا اینکه من راه بیفتم.
not out
U
توپزنی که هنوز اخراج نشده اعلام خطا
My tea is not cool enough to drink.
U
چائی ام بقدر کافی هنوز سرد نشده
fails
U
سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
failed
U
سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
fail
U
سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
The project is not fully developed yet.
U
این طرح هنوز پخته وآماده نیست
yhis port is not yet peopled
U
این بندر هنوز اباد نشده است
Befor I knew it , the hotel bI'll was sent .
U
هنوز هیچه نشده صورتحساب هتل را فرستادند
I have not played my trump ( winning ) card .
U
ورق برنده را هنوز رو نکره ام ( بازی نکردم )
The regulations are stI'll in force ( effect ) .
U
این مقررات هنوز بقوت خود با قی است
elimination
U
بخشی از داده هنوز استفاده نشده است
merge
U
ترکیب دو فایل داده که هنوز ترتیب خود را دارند
I'm still not quite sure how good you are.
U
من هنوز هم نمی دونم که تو واقعا چقدر خوب هستی.
merges
U
ترکیب دو فایل داده که هنوز ترتیب خود را دارند
He has been a beggar for a hundred years; yet he d.
<proverb>
U
صد سال گدائى مى کند هنوز شب جمعه را نمى داند .
Are you still around?
U
هنوز هستی ؟
[مانند پشت تلفن یا درچت اینترنت]
Do you still remember how poor we were?
U
آیا هنوز یادت میاد، که چقدر فقیر بودیم.
accrued interest
بهره ای که عاید شده ولی هنوز پرداخت نشده است
galley proof
U
نمونه ستونی مطالب چاپی که هنوز صفحه بندی نشده
able
آماده
at one's fingertips
<idiom>
U
آماده
plene administrative preter
U
دفاعی مبنی بر این که مقداری از مال متوفی هنوز باقی است
Thinking of it still gives me a pang.
[Colloquial]
U
هنوز من را آزار می دهد
[اذیت می کند]
وقتی که در باره آن فکر می کنم.
He poked the mouse with his finger to see if it was still alive.
U
او
[مرد]
با انگشتش موش را سیخونک زد تا ببیند که آیا هنوز زنده بود یا نه.
deferred expense
U
هزینههای پیش بینی شدهای که هنوز موعد پرداختشان نرسیده است
opens
U
نوار مغناطیسی در نوردی که هنوز در کارتریج یا کاست بسته شده است
open
U
نوار مغناطیسی در نوردی که هنوز در کارتریج یا کاست بسته شده است
opened
U
نوار مغناطیسی در نوردی که هنوز در کارتریج یا کاست بسته شده است
softest
U
که هنوز بخشی از آن کار میکند حتی اگر مشکلی رخ داده باشد
softer
U
که هنوز بخشی از آن کار میکند حتی اگر مشکلی رخ داده باشد
soft
U
که هنوز بخشی از آن کار میکند حتی اگر مشکلی رخ داده باشد
up in arms
<idiom>
U
آماده حمله
get ready
<idiom>
U
آماده شدن از
here goes nothing
<idiom>
U
آماده شروع
handshaking
U
آماده دریافت
set out
<idiom>
U
آماده سفرشدن
up to
<idiom>
U
آماده شیطنت
take up arms
<idiom>
U
آماده جنگیدن
in arms
<idiom>
U
آماده جنگیدن
make provisions
U
آماده کردن
accommodate
آماده کردن
make preparations
U
آماده کردن
make arrangements
U
آماده کردن
in the pipeline
[Colloquial]
U
در آماده سازی
give-and-take
U
آماده به توافق
accessible
آماده پذیرایی
sliver
U
فتیله نخ
[الیاف کشیده شده و موازی که هنوز تاب داده نشده اند.]
dinner etc. is served
U
غذا آماده است
prone to do something
آماده کردن برای
preparations
U
آماده کردن چیزی
up for grabs
<idiom>
U
آماده رقابت شدن
psyched up
<idiom>
U
آماده انجام کار
preparation
U
آماده کردن چیزی
promise the moon
<idiom>
U
آماده انجام کار
go ahead
<idiom>
U
آماده کار شدن
get set
<idiom>
U
آماده شروع شدن
red alerts
U
حالت آماده باش
red alert
U
حالت آماده باش
at someone's beck and call
<idiom>
U
همیشه آماده پذیرایی
luncheon meat
U
گوشت پخته و آماده
fair game
U
طعمهی حاضر و آماده
to stand ready to
[+ verb]
U
آماده بودن برای
to stand ready for
[+ noun]
U
آماده بودن برای
in store
<idiom>
U
آماده بوقوع پیوستن
colds
U
بدون آماده بودن
colder
U
بدون آماده بودن
cold
U
بدون آماده بودن
to prepare
[for]
U
آماده شدن
[به یا برای]
coldest
U
بدون آماده بودن
audited
U
بررسی موقعیت سیستم و اینکه آیا هنوز ایمن است و درست کار میکند یا نه
audit
U
بررسی موقعیت سیستم و اینکه آیا هنوز ایمن است و درست کار میکند یا نه
auditing
U
بررسی موقعیت سیستم و اینکه آیا هنوز ایمن است و درست کار میکند یا نه
audits
U
بررسی موقعیت سیستم و اینکه آیا هنوز ایمن است و درست کار میکند یا نه
to prepare something
U
چیزی را آماده کردن
[آشپزی]
to be in season
[in heat]
U
آماده جفتگیری بودن
[جانورشناسی]
on call
<idiom>
U
آماده برای ترک خدمت
hit the books
<idiom>
U
برای کلاس آماده شدن
My room hasn't been prepared.
اتاق من آماده نشده است.
cast the first stone
<idiom>
U
همیشه آماده جنگیدن است
forthcoming
<adj.>
U
آماده به ارائه
[نزدیک به تحقق]
able
آماده بودن آرایش دادن
prone to do something
آماده برای کردن کاری
precompiled code
U
کد خروجی کامپایلر و آماده اجرا
Please have my bill ready.
لطفا صورتحسابم را آماده کنید.
retaken
U
آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری
retaking
U
آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری
retakes
U
آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری
retake
U
آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری
selectable
U
نرخ baud ارسال و دریافت مودم که توسط کاربر انتخاب میشود و هنوز مشخص نیست
design development
U
آماده سازی و تکمیل نقشه فرش
to dress
[food]
U
آماده کردن
[پختن]
[غذا یا دسرت]
in the market for
<idiom>
U
خواستن یا آماده خرید چیزی شدن
standby
U
که در صورت خرابی آماده استفاده است
standbys
U
که در صورت خرابی آماده استفاده است
finished
U
کالاهای تولیدی که آماده فروش هستند
sixth form
U
دورهی آماده سازی برای دانشگاه
reworks
U
برای کاربرد مجدد آماده کردن
reworked
U
برای کاربرد مجدد آماده کردن
to set about
دست بکاری زدن آماده کاری
sixth forms
U
دورهی آماده سازی برای دانشگاه
rework
U
برای کاربرد مجدد آماده کردن
address
آماده شدن برای ضربه یا هدفگیری
reworking
U
برای کاربرد مجدد آماده کردن
on-call service
U
آماده برای ترک در خدمت
[اصطلاح رسمی]
to be on-call
U
در آماده باش برای ترک درخدمت بودن
on tap
<adj.>
U
همیشه آماده
[برای ریختن از شیره بشکه]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com