Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 215 (43 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
impale
U
چهار میل کردن
impaled
U
چهار میل کردن
impales
U
چهار میل کردن
impaling
U
چهار میل کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
divide
U
پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
divides
U
پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
scaffold
U
سکوب یا چهار چوب تخته بندی کردن
scaffolds
U
سکوب یا چهار چوب تخته بندی کردن
quarter
U
به چهار قسمت مساوی تقسیم کردن
graticule
U
چهار خانه کردن
immure
U
در چهار دیوار نگاهداشتن محصور کردن
tetragraph
U
کلمه رمز چهار حرفی برای اسم گذاری و مشخص کردن وسایل
to orient oneself
U
چهار سوی خود را پیدا کردن
to orient oneself
U
جهات چهار گانه خود راتعیین کردن
to go away in a foursome
U
چهار نفره سفر کردن
Other Matches
cross-in-square
U
[کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster
U
تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
trapezium
U
چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
quatrefoil
U
چهار وجهی
[این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
tetrapterous
U
دارای چهار بال چهار جناحی
tetrahedron
U
جسم چهار سطحی چهار ضلعی
quadrumana
U
چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
quadrumvir
U
انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
tetragonal
U
دارای چهار زاویه چهار کنجی
quadrangles
U
چهار گوش چهار دیواری
quatrefoil
U
چهار ترک چهار گوشه
quadrangle
U
چهار گوش چهار دیواری
qyaternary
U
چهار واحدی چهار عضوی
quarter
U
چهار یک
tetragon
U
چهار بر
quadrupling
U
چهار لا
quartile
U
چهار یک
quadrupled
U
چهار لا
four
U
چهار
quatre
U
چهار
quadrate
U
چهار یک
quadrilaterals
U
چهار بر
quadrupeds
U
چهار پا
tetrad
U
چهار
quadruped
U
چهار پا
quadruples
U
چهار لا
quadrilateral
U
چهار بر
quadruple
U
چهار لا
close
U
چهار گوشه
tetraphyllous
U
چهار برگه
tetrahedron
U
چهار وجهی
tetrameter
U
چهار وزنی
quadruplet
U
چهار گانه
qyaternary
U
چهار تایی
tetrahedral
U
چهار وجهی
quatrefoil
U
گل چهار گلبرگی
tetramerous
U
چهار جزیی
tetrahedral
U
چهار ضلعی
tetragon
U
چهار گوشه
four
U
عدد چهار
tetragon
U
چهار ضلعی
double breasted
U
کت چهار دکمه
tetradactylous
U
چهار پنجهای
quadric
U
چهار تایی
gallop
U
چهار نعل
quadrifid
U
چهار شکافی
quadrisyllabic
U
چهار هجائی
tetrasyllabic
U
چهار هجائی
quadruples
U
چهار تایی
quadrivalent
U
چهار بنیانی
quadrivalent
U
چهار ارزشی
quadruples
U
چهار گانه
quadrupled
U
چهار تایی
quadruple
U
چهار گانه
quadruple
U
چهار تایی
quadrate
U
چهار گوش
galloped
U
چهار نعل
quadraple
U
چهار برابر
quadruplets
U
چهار گانه
tetrad
U
چهار عنصری
tertramerous
U
چهار جزئی
cross legged
U
چهار زانو
quadrupling
U
چهار تایی
quadrupling
U
چهار گانه
Wednesday
U
چهار شنبه
Wednesdays
U
چهار شنبه
gallops
U
چهار نعل
quadrangular
U
چهار گوشه
quadrant
U
چهار گوش
quadrant
U
چهار یک دایره
quadrupled
U
چهار گانه
square dome
U
چهار طاقی
four way
U
چهار راه
four way
U
چهار لولهای
footstool
U
چهار پایه
foursquare
U
چهار ضلعی
footstools
U
چهار پایه
four pole
U
چهار قطبی
four o'clock
U
ساعت چهار
the four seasons
U
چهار فصل
the cardinal humours
U
چهار ابگونه
four dimensional
U
چهار بعدی
intersections
U
چهار راه
intersection
U
چهار راه
long legged
U
چهار پایه
quadrilateral
U
چهار ضلعی
quadripartite
U
چهار جزئی
quadrilateral
U
چهار جانبه
twice is
U
دو دو تا چهار تا میشود
quadrilaterals
U
چهار ضلعی
quadrilaterals
U
چهار جانبه
quads
U
چهار گوش
quads
U
چهار قلو
quad
U
چهار گوش
quad
U
چهار قلو
four cycle
U
چهار چرخه
squaring
U
چهار گوش
tetrapod
U
پروانه چهار پا
creep
U
چهار دست و پا
tetratomic
U
چهار اتمی
tetrastichous
U
چهار جزیی
tetrastich
U
چهار بیتی
tetrasporous
U
چهار هاگی
tetrasporic
U
چهار هاگی
all eyes
U
چهار چشمی
backfour
U
چهار مدافع
squared
U
چهار گوش
all fours
U
چهار دست و پا
tetravalent
U
چهار بنیانی
square
U
چهار گوش
tetravalent
U
چهار فرفیتی
point four
U
اصل چهار
squares
U
چهار گوش
quatrain
U
شعر چهار سطری
quatrains
U
شعر چهار سطری
quadrilateral
U
مربوط به چهار گوش
stool
U
کرسی
[سه یا چهار پایه]
quadripartite
U
چهار تایی چهارسویی
skates
U
ماهی چهار گوش
quadrangles
U
چهار ضلعی چهارگوشه
eyes in the back of one's head
<idiom>
U
چهار چشمی پاییدن
creeps
U
چهار دست و پا رفتن
skate
U
ماهی چهار گوش
creep
U
چهار دست و پا رفتن
skated
U
ماهی چهار گوش
quartan
U
چهار روز یکبار
quadrilateral
U
چهار پهلو چهارضلعی
round-the-clock
U
بیست و چهار ساعته
jct
U
مخفف چهار راه
quaternion
U
بخش چهارگانه چهار
scow
U
قایق چهار گوش
four-wheel drive
U
محرک چهار چرخ
quatrefoil
U
ارایش چهار پردهای
aft spring
U
طناب شماره چهار
space time
U
دستگاه چهار بعدی
full edged
U
چهار تراش کامل
four blade beater
همزن چهار تیغه
four wheel drive
U
محرک چهار چرخ
quadrilaterals
U
چهار پهلو چهارضلعی
diagonal
U
قطر چهار ضلعی
quadrangle
U
چهار ضلعی چهارگوشه
cardinal points
U
چهار جهت اصلی
quadrilaterals
U
مربوط به چهار گوش
square wave
U
موج چهار گوش
estipite
U
ستون چهار گوش
four high rolling stand
U
خان چهار غلطکی
four knight's game
U
بازی چهار اسب
four man team
U
تیم چهار نفره
four pictures test
U
ازمون چهار تصویر
four powns attack
U
حمله چهار پیاده
four stroke cycle
U
دوره چهار زمانه
four stroke cycle
U
سیکل چهار زمانه
four stroke engine
U
موتور چهار زمانه
four high rolling stand
U
مقام چهار غلطکی
four gear drive
U
گیربکس چهار دنده
gridiron
U
شبکه چهار خانه
Italian roof
U
بام چهار طرفه
four address computer
U
کامپیوتر چهار نشانی
tetrode
U
لامپ چهار قطبی
four core cable
U
کابل چهار سیمه
the big four
U
بزرگان چهار گانه
four terminal network
U
شبکه چهار قطبی
four wheel brake
U
ترمز چهار چرخ
four wire circuit
U
مدار چهار سیمه
inclosure
U
چهار دیواری حصار
courses
U
چهار نعل رفتن
coursed
U
چهار نعل رفتن
course
U
چهار نعل رفتن
it is 0 minutes past four
U
ده دقیقه از چهار می گذرد
it is four months old
U
چهار ماهه است
quadrilles
U
شطرنجی چهار گوش
quadrille
U
شطرنجی چهار گوش
mooring swivel
U
مدور چهار راه
mansard
U
شیروانی چهار ترک
quadded cable
U
کابل چهار سیمی
phantomed cable
U
کابل چهار سیمی
fourfold
U
چهار برابر چهارگانه
phantom circuit
U
مدار چهار سیمی
fourth degree of readiness
U
امادگی درجه چهار
quad
U
در معنای چهار بار
quads
U
در معنای چهار بار
twice is
U
2 ضرب در 2 میشود چهار
magnetic quadrupole
U
چهار قطبی مغناطیسی
Egyptian triangle
U
[سه، چهار یا پنج گوش]
quadrennial
U
چهار سال یکبار
tetragonal system
U
دستگاه چهار گوشهای
quadrisyllable
U
کلمه چهار هجائی
tetragonal distortion
U
واپیچش چهار گوشهای
tetrachromatism
U
دید چهار رنگی
terrachord
U
یک رشته چهار پردهای
d.'s bedpost
U
چهار گشنیزی یا خاج
cloverleaf
U
چهار راه اتوبان
cyrb roof
U
شیروانی چهار ترک
teragram
U
واژه چهار حرفی
corpora quadrigemina
U
اجسام چهار قلو
quadruple fission
U
انشقاق چهار برابر
four-square
U
چهار گوشهی کامل
Wednesday
U
هر چهار شنبه یکبار
Wednesdays
U
هر چهار شنبه یکبار
cloverleaf
U
چهار راه شبدری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com