English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 107 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
methinks U چنین مینماید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
it look as if U چنین مینماید که گویی
it promisews to be easy U چنین مینماید که اسان است
Other Matches
methought U چنین بنظرم میرسد چنین می نماید
wellŠsuppose it is so U خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
me seems U مینماید
he seems to be tired U خسته مینماید
cash dispenser U پرداخت مینماید
cash dispensers U پرداخت مینماید
he looks brave U او دلیر مینماید
bulk carrier U کشتی که کالای فله حمل مینماید
combination carrier U کشتی که کالاهای گوناگون حمل مینماید
bulk carriers U کشتی که کالای فله حمل مینماید
factoring agent U فرد یا شرکتی که اسناد تجاری را تنزیل مینماید
discount house U موسسه ایکه برات و اسناد را تنزیل مینماید
constant speed unit U گاورنری که توسط موتور کارمیکند و ملخ را کنترل مینماید
liquid consonants U حروف گنگی که صدای انها روان و نرم مینماید
losing game U بازی که باخت ان حتمی مینماید و خلق بازیکن را تنگ میکند
award U مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
portal to portal U وابسته بمدتی که کارگر از درورودی تا شروع بکار صرف مینماید
awards U مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awarded U مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awarding U مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
photochemistry U رشتهای از علم شیمی که درباره اثر نور در موادشیمیایی بحث مینماید
acanthosisnigricans U بیماری نادر پوستی که پوست میانی هیپرتروپی وپیگمانتاسیون پیدا مینماید
power function U این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید
fellow traveler U کسی که عضو حزبی نیست ودر فعالیتهای ان شرکت نمیکند ولی از ان جانبداری مینماید
i express my regret for it U که چنین شد
so U چنین
such U چنین
like this U چنین
it happened thaf U چنین
sic U چنین
likewise U چنین
thus U چنین
such U یک چنین
the report goes U چنین گویند
amen U چنین باد
be it so U چنین باد
i imagine he is my friend U چنین می پندارم
i was given to understand U چنین فهمیدم
so said darius U چنین گفت ....
there is a rumour that U چنین میگویند که
such and such U چنین و چنان
exactly U چنین است
secus U نه این چنین
be it so U چنین باشد
beit so U چنین باشد
who said so? U که چنین حرفی زد
beit so U چنین باد
semble U چنین به نظر می رسد
perhaps so U شاید چنین باشد
methinks U بنظرم چنین میرسد
that is not the case U مطلب چنین نیست
meseems U چنین بنظرم میرسد
it follows that..... U چنین برمی اید که ....
i express my regret for it U پوزش میخواهم که چنین شد
Fate had so decreed . I t was so destined . U قسمت چنین بود
so called U که چنین نامیده شده
so-called U که چنین نامیده شده
what [some] people would call [may call] <adj.> U که چنین نامیده شده
is it not U ایا چنین نیست
in that case U حال که چنین است
the story is probale U این داستان راست مینماید این حکایت احتمال داردراست باشد
embryophyte U گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
so and so U اینکار وانکار چنین وچنان
so to speak U اگربتوان چنین چیزی گفت
such being the case U حال که چنین است دراینصورت
But fate decreed otherwise. U اما قسمت چنین بود .
is that so? U ایا وا قعا چنین است
so-and-so U اینکار وانکار چنین وچنان
scilicet U از این چنین استنباط میشود.....
Never! Not at all !! By no means !There is no such thing at all . Nothing of the sort. Nothing doing. U ابدا"چنین چیزی نیست
i had never seen such a book U من هرگز چنین کتابی ندیده ام
ex-directory U شخصی که چنین شمارهای را دارد
knocked down U کالاهایی که بصورت باز به مشتری داده میشود و خود مشتری انرانصب مینماید مانند مبلمان
Such a thing does not exist at all . U چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
coloraturas U خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
The story goes that … U آورده اند که (چنین روایت کنند )…
coloratura U خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
dedications U قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
so to peaking U اگر بتوان چنین چیزی گفت
I never saw anything like it. U من تا اکنون هرگز چنین چیزی را ندیده ام.
dedication U قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
he pretended to be asleep U چنین وانمود کرد که خواب است
No such a thing has been stipulated in the contract. U درقرارداد چنین چیزی قید نشده است
It was inappropriate to make such a remark . U مناسبت نداشت چنین مطلبی اظهار گردد
Not on your life ! U هرگز توعمرم ( چنین کاری نخواهم کرد) !
sic U علامت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده
sickest U علامت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده برانگیختن
sick U علامت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده برانگیختن
the big three U ترومن و استالین وهم چنین به انگلستان امریکا و شوروی اطلاق میشود
to take action to prevent [stop] such practices U اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
del credere agent U نمایندهای که متعهد به وصول طلبها میباشد نمایندهای که وصول مطالبات راتقبل مینماید
The law prescribes a prison sentence of at least five years for such an offence. U قانون کم کمش پنج سال حکم زندان برای چنین جرمی تجویزمی کند.
this day six months U شش ماه بعد در چنین روزی جهت بیان امر غیر قابل وقوع بکار می رود
imperialism U استعمار طلبی سیاست مبتنی بر توسعه یک کشور تا حد یک امپراطوری ویا حفظ چنین قلمرویی درصورت وجود
cruelty U عقلا" قابل پیش بینی باشد . این چنین رفتاری معمولا" باعث صدورحکم طلاق میشود
immunity U به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی
This was the one time he did such a thing and it proved to have fateful consequences. U این تنها باری بود که او دست به چنین کاری زد و نتیجه اش فاجعه انگیز بود.
If so, you've only yourself to blame. U اگر چنین است، پس فقط تقصیر خودت است.
if so U اگر هست اگر چنین است
object code U خروجی یک کامپایلر یا اسمبلرکه خود کد ماشینی قابل اجرابوده یا برای پردازش بیشتربه منظور تولید چنین کدی مناسب است کد مقصود برنامه مقصود
bill of rights U منظور هرسندی است که در ان از حقوق و ازادیهای فردی و اجتماعی سخن به میان اید و معمولااین چنین سندی بعد ازانقلابات بزرگ و یا تغییررژیم و یا تغییر قانون اساسی وجود پیدا میکند
adder U مدار جمع دودویی که جمع دو ورودی را حساب میکند و خروجی وام گرفته را هم نشان میدهد ولی چنین ورودی ای را نمیپذیرد
adders U مدار جمع دودویی که جمع دو ورودی را حساب میکند و خروجی وام گرفته را هم نشان میدهد ولی چنین ورودی ای را نمیپذیرد
tacit collusion U حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com