Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
polyhedric
U
چند وجهی چند سطحی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lattice design
U
طرح شبکه ای
[این طرح بصورت قرینه و تکرار کل متن فرش را در بر می گیرد و از اشکال شش وجهی، نه وجهی، مربع شکل و طاق رومی برای بدنه گل ها استفاده می کند.]
surficial swellings
U
بادکردگی سطحی زمین در اثریخ زدن اب زیر سطحی خاک
topsoil
U
خاک سطحی خاک سطحی را برداشتن
hexahedron
U
شش وجهی
trimorphous
U
سه وجهی
biform
U
دو وجهی
planar
U
دو وجهی
hesahedral
U
شش وجهی
trihedral
U
سه وجهی
tetrahedral
U
چهار وجهی
holohedron
U
تمام وجهی
octagons
U
هشت وجهی
icosahedron
U
بلوربیست وجهی
trisoctahedron
U
بلور42 وجهی
octagon
U
هشت وجهی
triangular conflict
U
تعارض سه وجهی
icosahedron
U
بیست وجهی
trimorph
U
سه شکلی سه وجهی
octahedral
U
هشت وجهی
dodecahedron
U
دوازده وجهی
dehedral angle
U
زاویه دو وجهی
facial isomer
U
همپار وجهی
facial isomer
U
ایزومر وجهی
polyhedral
U
چند وجهی
hexagram
U
ستاره شش وجهی
tetrahedron
U
چهار وجهی
pentagonal
U
پنج وجهی
octahedron
U
هشت وجهی
distorted tetrahedron
U
چهار وجهی واپیچیده
hemihedral
U
بشکل نصفه وجهی
closo packed hexagonal space lattice
U
شبکه فضایی شش وجهی
pentahedron
U
شکل پنج وجهی
polyhedron
U
جسم چند وجهی
monocapped octahedron
U
هشت وجهی تک کلاهکی
pentagonal
U
جسم پنج وجهی
trisoctahedron
U
کثیر الاضلاع 42 وجهی
octahedral holes
U
حفرههای هشت وجهی
unitas multiplex
U
واحد چند وجهی
end centered unit cell
U
سلول واحد دو وجهی متقابل پر
polyhedron
U
جسم چند وجهی کثیرالوجوه
pentahedron
U
جسم جامد پنج وجهی
plastomer
U
اجسام چند وجهی سخت وجامد
rhomb
U
منشور شش وجهی دارای وجوه متوازی الاضلاع
mmpi
U
شخصیت سنج چند وجهی مینه سوتا
toll thorough
U
وجهی که بابت گذشتن ازمعابر عمومی یا شاهراههاپرداخت میشود
ransom
U
وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
wharfage
U
وجهی که برای استفاده ازبارانداز پرداخت میشود حق باراندازی
ransoms
U
وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
conjunctive mood
U
وجهی ازفعل که درجزای شرط یا قید بکار می رود
toll traverse
U
وجهی که برای عبور از املاک خصوصی پرداخت میشود
burse
U
بورس وجهی که برای کمک هزینه تحصیلی داده میشود
reserves
U
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserve
U
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserving
U
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
bulb angle
U
جزء ساختمانی که معمولابعنوان ستون یا پایه بکارمیرود و به شکل دایرهای یاچند وجهی میباشد
tenderest
U
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tendering
U
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
legal reserves
U
مقدار وجهی که بانکهای تجارتی طبق قانون باید نزد بانک مرکزی داشته باشند
tendered
U
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tender
U
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
sketchier
U
سطحی
decahedral
U
ده سطحی
planar
U
سطحی
surfaces
U
سطحی
sketchy
U
سطحی
sketchily
U
سطحی
sketchiest
U
سطحی
surface water
U
اب سطحی
shallow foundation
U
پی سطحی
shallowest
U
کم اب سطحی
low level
U
سطحی
surfaced
U
سطحی
acrotic
U
سطحی
superficial
U
سطحی
shallow
U
کم اب سطحی
surface
U
سطحی
skin-deep
<idiom>
U
سطحی
shallower
U
کم اب سطحی
superficiality
U
سطحی
shallows
U
کم اب سطحی
skin deep
U
سطحی
low level winds
U
بادهای سطحی
multi level
U
چند سطحی
multilevel
U
چند سطحی
n level logic
U
منطق N سطحی
polyhedral
U
چند سطحی
surface tensity
U
کشش سطحی
one level memory
U
حافظه یک سطحی
pentahedral
U
پنج سطحی
sheet washing
U
فرسایش سطحی
surface tension
U
کشش سطحی
surface targets
U
هدفهای سطحی
surface soil
U
خاک سطحی
surface reverbration
U
برگشتهای سطحی
surface outflow
U
اب سطحی خروجی
surface ornament
U
تزیینات سطحی
surface treatment
U
اندود سطحی
split-level
U
چند سطحی
trihedral
U
سه روی سه سطحی
topdress
U
سطحی ریختن
top soil
U
خاک سطحی
surface width
U
عرض سطحی
surface treatment
U
عملیات سطحی
surface treatment
U
روکش سطحی
surface treatment
U
اسفالت سطحی
surface moisture
U
رطوبت سطحی
surface leakage
U
نشت سطحی
surface contact rectifier
U
یکسوکننده سطحی
surface charge
U
بار سطحی
surface burst
U
ترکش سطحی
surface burning
U
احتراق سطحی
suface wind
U
باد سطحی
statical moment
U
لنگر سطحی
sorption
U
جذب سطحی
skin effect
U
اثر سطحی
surface corrosion
U
خوردگی سطحی
surface creep
U
خزیدن سطحی
surface irrigation
U
ابیاری سطحی
surface inflow
U
اب سطحی ورودی
surface evaporation
U
تبخیر سطحی
surface erosion
U
فرسایش سطحی
surface dressing
U
پوشش سطحی
surface drains
U
زهکشهای سطحی
surface detection
U
راداراکتشافی سطحی
surface detection
U
اکتشاف سطحی
blanket grouting
U
تزریق سطحی
surfaced
U
سطحی جلادادن
surface
U
سطحی جلادادن
two level store
U
انباره دو سطحی
singes
U
سوختگی سطحی
singeing
U
سوختگی سطحی
epilimnion
U
اب لایه سطحی
extensive agriculture
U
کشاورزی سطحی
extensive cultivation
U
زراعت سطحی
flesh wound
U
زخم سطحی
floating mine
U
مین سطحی
formal logic
U
قضاوت سطحی
dodecahedron
U
دوازده سطحی
dodecahedral
U
دوازده سطحی
surfaces
U
سطحی جلادادن
bounding mine
U
مین سطحی
adsorption
U
جذب سطحی
adsorbent
U
جاذب سطحی
adsorption
U
کشش سطحی
area load
U
بار سطحی
superficially
U
بطور سطحی
smattering
U
دانش سطحی
free moisture
U
رطوبت سطحی
singed
U
سوختگی سطحی
evaporation
U
تبخیر سطحی
hexahedron
U
جسم شش سطحی
heptahedral
U
هفت سطحی
hexahedral
U
مکعب شش سطحی
impact burst
U
ترکش سطحی
horizontal curve
U
پیچ سطحی
piers
U
پایه و سطحی
interfacial force
U
کشش سطحی
adhesion
U
جاذبه سطحی
pier
U
پایه و سطحی
singe
U
سوختگی سطحی
interfacial tension
U
کشش سطحی
ground swell
U
موج سطحی
adhesion
U
کشش سطحی پیوستگی
skims
U
بطور سطحی خواندن
superficiality
U
دانش سطحی بیمایگی
adhesion force
U
نیروی کشش سطحی
surface fusion welding
U
جوشکاری ذوبی سطحی
adsorb
U
جذب سطحی کردن
subsurface navigation
U
ناوبری زیر سطحی
skim
U
بطور سطحی خواندن
singe
U
بطور سطحی سوختن
scorches
U
بطور سطحی سوختن
scorch
U
بطور سطحی سوختن
singes
U
بطور سطحی سوختن
topdress
U
بطور سطحی پاشیدن
singeing
U
بطور سطحی سوختن
adhesion
U
کشش سطحی دوسیدگی
Band-Aid
U
چارهی سطحی و موقتی
to skim ones the news
U
به اخبارنگاهی سطحی کردن
surface integral
U
انتگرال سطحی
[ریاضی]
Band-Aids
U
چارهی سطحی و موقتی
puppy love
U
عشق سطحی و زودرس
singed
U
بطور سطحی سوختن
skimmed
U
بطور سطحی خواندن
antisurface
U
ضد عناصر سطحی شناوردشمن
octahedron
U
جسم هشت سطحی
in a perfunctory manner
U
بطور سرسری یا سطحی
density of surface charge
U
چگالی بار سطحی
magnetic surface charge
U
بار سطحی مغناطیسی
sciolistic
U
دارای اطلاعات سطحی
heptahedron
U
جسم هفت سطحی
runoff coefficient
U
ضریب جریان سطحی
hydrology
U
بررسی ابهای سطحی
hokum
U
نمایش سطحی وبد
multilevel sort
U
ترتیب چند سطحی
hard face
U
سخت کردن سطحی
hard surface
U
سخت کردن سطحی
crazing
U
ترک برداری سطحی
carburize
U
سخت گرداندن سطحی
surface decarburization
U
کربن گیری سطحی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com