English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
irreversibly U چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ineradicably U بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
incommutably U بطوریکه نتوان معاوضه نمود
incompressibly U بطوریکه نتوان متراکم یا خلاصه نمود
inexcusably U چنانکه نتوان معذوردانست
intangibly U چنانکه نتوان درک کرد
irrefragably U چنانکه نتوان تکذیب کرد
inseparably U چنانکه نتوان سوا کرد
immovably U چنانکه نتوان جنبش داد
inexpressibly U چنانکه نتوان بیان کرد
intangibly U چنانکه نتوان احساس کرد
practicably U چنانکه بتوان اجرا نمود
inimitably U چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
inscrutably U چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
incommunicably U چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
irrecocilably U چنانکه نتوان انرا وفق داد
inextricably U چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
indescribably U چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
indefeasibly U بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
irremissibly U چنانکه نتوان بخشیدیا اغماض کرد بطورالزام اور
irreclaimably U بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
inaccessibily U بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
You cannot make bricks without straw. <proverb> U بى کاه نتوان خشت ساخت .
propor tionably U بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
an irrepressible person U نتوان از او جلوگیری کرد ادمی که نتوان جلوی او راگرفت
capsized U واژگون کردن کشتی واژگون شدن
capsize U واژگون کردن کشتی واژگون شدن
capsizes U واژگون کردن کشتی واژگون شدن
capsizing U واژگون کردن کشتی واژگون شدن
inexplicably U بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
alters U دگرگون کردن دگرگون شدن
altering U دگرگون کردن دگرگون شدن
altered U دگرگون کردن دگرگون شدن
alter U دگرگون کردن دگرگون شدن
reflexively U چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
work in progress U کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
work in process U کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
Visual Basic U ابزار برنامه نویسی ساخت ماکروسافت که باعث ساخت برنامههای کاربردی ویندوز به آسانی میشود
appearance U نمود
phenomenon U نمود
performances U نمود
appearances U نمود
growths U نمود
growth U نمود
life forms U زی نمود
life form U زی نمود
prospects U نمود
prospecting U نمود
prospected U نمود
prospect U نمود
aspects U نمود
aspect U نمود
performance U نمود
irrepressible joy U ادمی که نتوان جلواوراگرفت
incomputably U بطوریکه نتوان شمرد
irretraceable U که نتوان ردانرا گرفت
actescence U نمود شیر
psychological make up U نمود ذهنی
pseudomorphism U نمود کاذب
phenomenon U نمود تجلی
it had a europeanlook U اروپایی می نمود
macroscopic U درشت نمود
ineffably U بطوریکه نتوان بیان کرد
kittle cattle U ادم وسواسی که نتوان باواعتمادکردیابااوسازگارشد
it had a europeanlook U نمود اروپایی داشت
multiphase U دارای چند نمود
movable bridge U پلی که میشودجابجا نمود
pseudomorphous U دارای نمود کاذب
he showed me kindness U ابرازمحبت نسبت به من نمود
he proceeded to investigate it U بتحقیق ان مبادرت نمود
os/ U سیستم عامل چندکاره برای کامپیوترهای PC ساخت IBM و ماکروسافت که ساخت آن توسط IBM ادامه دارد تا تغییری در ویندوز ماکروسافت باشد
incomprehensibly U بطوریکه نتوان درک یا احاطه کرد
an inseparable prefix U سر واژهای که نتوان انرا به کار برد
no enemy is insignificant U دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد
irretraceable U که نتوان دوباره کشیدیا ترسیم کرد
You cannot put old heads on young shoulders . <proverb> U سر پیر نتوان بر شانه جوان بگذاشت .
irrepressible joy U کسیکه نتوان از او جلو گیری کرد
vicissitudinous U دگرگون
trans- U دگرگون
otherguise U دگرگون
water exists in three phases U اب درسه نمود وجود دارد
subversives U واژگون
overturning U واژگون
upside down U واژگون
topsy-turvy U واژگون
subversive U واژگون
topsy turvy U واژگون
irredeemably U جنانکه نتوان عوض دادیا باز خرید
illimitably U بطوریکه نتوان محدود کرد بطور نامحدود
technical U دگرگون شونده
alterative U دگرگون سازنده
metamorphic rocks U سنگهای دگرگون
metamorphic U دگرگون شده
metamorphosed U دگرگون کردن
transform U دگرگون کردن
metamorphoses U دگرگون کردن
metamorphosing U دگرگون کردن
changeable U دگرگون شدنی
metabolic U دگرگون شونده
transforms U دگرگون کردن
metamorphose U دگرگون کردن
changful U دگرگون شونده
catabolize U دگرگون شدن
transforming U دگرگون کردن
transformed U دگرگون کردن
endomorph U درون دگرگون
turn U دگرگون ساختن
turns U دگرگون ساختن
to alter [to] U دگرگون کردن
to alter [to] U دگرگون شدن
restructures U دگرگون کردن
restructure U دگرگون کردن
to transform [into] U دگرگون کردن [به]
restructured U دگرگون کردن
transmogrification U دگرگون سازی
dissimilar U دگرگون ناهمسان
purl U واژگون شدن
purling U واژگون شدن
upsetter U واژگون کننده
purls U واژگون شدن
turn over U واژگون شدگی
to turn turtle U واژگون شدن
rock the boat <idiom> U واژگون کردن
subverts U واژگون ساختن
subverting U واژگون ساختن
subverted U واژگون ساختن
subvert U واژگون ساختن
upsetting U واژگون کردن
purled U واژگون شدن
upset U واژگون کردن
to keel over U واژگون کردن
overturns U واژگون سازی
eversion U واژگون سازی
eversible U واژگون شدنی
upsets U واژگون کردن
overset U واژگون ساختن
conversing U واژگون وارونه
converses U واژگون وارونه
conversed U واژگون وارونه
overturns U واژگون کردن
overturned U واژگون سازی
overturned U واژگون کردن
converse U واژگون وارونه
overturn U واژگون کردن
overturn U واژگون سازی
incommunicability U چگونگی چیزی که نتوان بکسی گفت یا با اودرمیان گذارد
incommunicableness U چیزی که نتوان بکسی گفت یابا اودرمیان گذارد
changeable U دگرگون پذیر متلون
ireversible U دگرگون نشدنی بر نگشتنی
it is quite another story now U اوضاع اکنون دگرگون
inverts U انحراف سخن واژگون
overturn U واژگون کردن برانداختن
invert U انحراف سخن واژگون
capsizing U واژگون کردن قایق
capsizes U واژگون کردن قایق
capsize U واژگون کردن قایق
inverting U انحراف سخن واژگون
topple U برگشتن واژگون کردن
overturned U واژگون کردن برانداختن
keel U واژگون شدن افتادن
reversal U واژگون سازی واژگونی
reversals U واژگون سازی واژگونی
capsized U واژگون کردن قایق
toppling U برگشتن واژگون کردن
overturns U واژگون کردن برانداختن
toppled U برگشتن واژگون کردن
topples U برگشتن واژگون کردن
keels U واژگون شدن افتادن
oversale U پیش فروش چیزی به مقداری که بعدا` نتوان تحویل داد
identity of indiscernibles U یکی بودن چیزهایی که نتوان بین شان فرق گذاشت
changing U دگرگون کردن یاشدن دگرگونی
metabolize U دگرگون کردن از طریق متابولیزم
gneiss U نوعی سنگ دگرگون شده
change U دگرگون کردن یاشدن دگرگونی
transformative U قابل تبدیل دگرگون شونده
changed U دگرگون کردن یاشدن دگرگونی
changes U دگرگون کردن یاشدن دگرگونی
subverts U درون واژگون سازی کردن
subverted U درون واژگون سازی کردن
subvert U درون واژگون سازی کردن
subverting U درون واژگون سازی کردن
turn turtle U واژگون شدن ناو یا قایق
to turn over U واژگون کردن کارکردن دراوردن
inside out <idiom> U داخل به خارج برگشتن ،واژگون شدن
upset _ U واژگونی واژگون سازی اشفتگی اضطراب
hatchment U صفحهای که نشانهای خانوادگی وسلاح شخص تازه مرده راروی ان نمود
piggyback file U فایلی که بدون اجبار به کپی مجدد ان می توان رکوردهایی را به انتهای ان اضافه نمود
hyperfocal distance U نزدیک ترین فاصلهای که ازانجا میتوان عکس برداری واضح وروشن نمود
metameric U در وزن و ترکیب برابر و درخواص شیمیایی دگرگون حلقهای
nescience U اعتقاد باینکه حقایق غایی را نمیتوان بوسیله قیاس عقلانی فکر درک نمود
heteronym U کلمهای که املای ان باکلمه دیگریکسان ولی معنی وتلفظ ان دگرگون
final set U حالتی که بتن بطور کامل گرفته و بقدرکافی سخت شده که بتوان قالب براری نمود
homonym U کلمهای که تلفظ ان با کلمه دیگر یکسان ولی معنی ان دگرگون باشد
as U چنانکه
in the event that U چنانکه
so that U چنانکه
how U چنانکه
dilatorily U چنانکه پرشود
proper U چنانکه شایدوباید
coordinately U چنانکه یکجورباشد
pinchingly U چنانکه فشاراورد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com