Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
presentably
U
چنانکه بتوان پیشکش کرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
passably
U
چنانکه بتوان پذیرفت
pliably
U
چنانکه بتوان خم کرد
practicably
U
چنانکه بتوان اجرا نمود
perceptibly
U
چنانکه بتوان درک کرد
interchangeably
U
چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد
assumably
U
چنانکه بتوان فرض کرد
hereditably
U
چنانکه بتوان ارث برد
intelligibly
U
واضحا چنانکه بتوان دریافت
colourably
U
چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
pardonably
U
چنانکه بتوان بخشید بطورامرزش پذیر
changeably
U
چنانکه بتوان تغییرداد بطورقابل تغییر
accountably
U
بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
corrigibly
U
چنانکه بتوان اصلاح کرد بطوراصلاح پذیر
commensurably
U
چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
movably
U
چنانکه بتوان تکان داد بطورچنبش پذیر
accessibly
U
چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
propor tionably
U
بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
googolplex
U
عدد یک با تعداد صفرهای بتوان ده بتوان ده بتوان صد
reflexively
U
چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
presents
U
پیشکش
offering
U
پیشکش
dedicate
U
پیشکش
dedicates
U
پیشکش
presenting
U
پیشکش
presented
U
پیشکش
present
پیشکش
dedicating
U
پیشکش
gifts
U
پیشکش نعمت
offerer
U
پیشکش کننده
offers
U
پیشکش ارائه
grant aid
U
کمک پیشکش
gratuitous issue
U
لباس پیشکش
gift
U
پیشکش نعمت
offered
U
پیشکش ارائه
offer
U
پیشکش ارائه
gift
U
استعداد پیشکش کردن
offers
U
پیشکش کردن عرضه
offered
U
پیشکش کردن عرضه
to make a present of
U
پیشکش یا تعارف کردن
gifts
U
استعداد پیشکش کردن
offer
U
پیشکش کردن عرضه
as much as possible
U
تا بتوان
micron
U
01 بتوان 6- متر
exponentiation
U
بتوان رساندن
as far as possible
U
تا انجا که بتوان
undecillion
U
عدد یک با 63 صفر بتوان 2
quattuordecillion
U
عدد یک با 54صفر بتوان 2
tredecillion
U
عدد یک با 24 صفر بتوان 2
his money is more than can
U
ازانست که بتوان شمرد
quintillion
U
عدد یک با 81 صفر بتوان 2
evincibly
U
بطوریکه بتوان اثبات کردن
square
U
بتوان دوم بردن مجذور کردن
squaring
U
بتوان دوم بردن مجذور کردن
squared
U
بتوان دوم بردن مجذور کردن
squares
U
بتوان دوم بردن مجذور کردن
ideally
U
بطوریکه فقط بتوان تصور کرد
so to peaking
U
اگر بتوان چنین چیزی گفت
impressibly
U
بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
manageably
U
پنانکه بتوان اداره کردیا از پیش برد
current fund
U
اموالی که سریعا "بتوان به پول تبدیل کرد
microbar
U
واحد فشار معادل 01 بتوان 6 داین بر سانتیمترمربع
inestimably
U
پیش ازانکه بتوان تقدیر کردیا بران بهاگذارد
hand
U
وضعی که بتوان گوی اصلی بیلیاردرا در هر نقطه گذاشت
handing
U
وضعی که بتوان گوی اصلی بیلیاردرا در هر نقطه گذاشت
it is past cure
U
از علاجش گذشته است مافوق انست که بتوان علاج کرد
to ring the changes
U
کاری راتا انجا که بتوان باشکال گوناگون انجام دادن
unit cell
U
کوچکترین چندوجهی را که با یک دستگاه مختصات سه محوری بتوان نشان داد
limit velocity
U
حداقل سرعت ابتدایی توپ یاخمپاره که بتوان با ان نفوذلازم را به دست اورد
exclusion principle
U
اگر بتوان مانع استفاده کالا توسط کسانی که حاضر بپرداخت هزینه
to bite the bullet
<idiom>
U
باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت تا بتوان به مقصد اصلی رسید
in the event that
U
چنانکه
how
U
چنانکه
so that
U
چنانکه
as
U
چنانکه
final set
U
حالتی که بتن بطور کامل گرفته و بقدرکافی سخت شده که بتوان قالب براری نمود
expressively
U
چنانکه مقصودرابرساند
gratifyingly
U
چنانکه خوشنودسازد
insolubly
U
چنانکه اب نشود
as is well known
U
چنانکه مشهور
as it deserves
U
چنانکه باید
prettily
U
چنانکه زیبانماید
proper
U
چنانکه شایدوباید
coordinately
U
چنانکه یکجورباشد
cresuendo
U
چنانکه صداخردخرد
so to speak
U
چنانکه گویی
pinchingly
U
چنانکه فشاراورد
admissibleness
U
چنانکه روا
dilatorily
U
چنانکه پرشود
permissively
U
چنانکه مخیرسازد
owenism
U
اصول عقاید رابرت اون کارخانه دار انگلیس در قرن 91 که شاید بتوان منشاء سوسیالیزم نوینش دانست
meetly
U
چنانکه باید و شاید
inexpressively
U
چنانکه مقصودرا نرساند
inexcusably
U
چنانکه نتوان معذوردانست
privatively
U
چنانکه نفی یا استثناکند
inviolably
U
چنانکه سزاوارحرمت باشد
invulnerably
U
چنانکه زخم برندارد
pitfully
U
چنانکه سزاوارنکوهش باشد
irrecoverably
U
چنانکه بهبودی نپذیرد
perniciously
U
چنانکه زیان اورد
permissively
U
چنانکه اجازه بدهد
medially
U
چنانکه درمیان باشد
meetly
U
چنانکه در خور باشد
opprobriously
U
چنانکه رسوایی اورد
meaningly
U
چنانکه مقصودرا برساند
inadmissibly
U
چنانکه روایاجایز نباشد
effusively
U
چنانکه گویی بریزد
heliocentrically
U
چنانکه ازمرکزخورشیدحساب شود
culpably
U
چنانکه سزاوارسرزنش باشد
gratifyingly
U
چنانکه خوشی دهد
decrescendo
U
چنانکه صداخردخردضعیف شود
according as
چنانکه بدان سان که
comme il faut
U
چنانکه باید وشاید
gruesomely
U
چنانکه وحشت اورد
invisibly
U
چنانکه دیده نشود
interminably
U
چنانکه تمام نشود
convincingly
U
چنانکه متقاعد کند
according to his version
U
چنانکه او شرح میداد
fitfully
U
چنانکه بگیردوول کند
prettily
U
بخوبی چنانکه باید
decreasingly
U
چنانکه روبکاهش گذارد
funnily
U
چنانکه خنده اورد
brilliantly
U
چنانکه برجسته باشد
commendably
U
چنانکه شایان ستایش باشد
onerously
U
چنانکه مستلزم انجام تعهدی
euphoniously
U
چنانکه بگوش خوش ایندباشد
objectiveness
U
چنانکه در خارج معقول باشد
engagingly
U
چنانکه سرگرم یامشغول کند
epidemically
U
چنانکه همه جاسرایت کند
piquantly
U
چنانکه دهن رامزه بیاورد
sanguinarily
U
چنانکه خونریزی دربرداشته باشد
retroactively
U
چنانکه شامل گذشته شود
prepossessingly
U
چنانکه جلب توجه نماید
organically
U
چنانکه درساختمان یا سازمانی کارگرباشد
pleasingly
U
چنانکه خوش ایند باشد
pestilently
U
چنانکه برای اخلاق مضرباشد
perplexingly
U
چنانکه گیج یا حیران سازد
as is well known
U
چنانکه همه کس بخوبی میدانند
causatively
U
چنانکه دلالت برسبب نماید
peerlessly
U
چنانکه بی مانندباشد بطوربی همتا
extraneously
U
چنانکه وابسته بموضوع نباشد
fadelessly
U
چنانکه پژمرده نشودیازوال نپذیرد
inviolately
U
چنانکه بی حرمت نشده باشد
inexpressively
U
چنانکه زبان دار نباشد
intangibly
U
چنانکه نتوان درک کرد
intangibly
U
چنانکه نتوان احساس کرد
immovably
U
چنانکه نتوان جنبش داد
inseparably
U
چنانکه نتوان سوا کرد
irrefragably
U
چنانکه نتوان تکذیب کرد
inexhaustibly
U
چنانکه تهی یاتمام نشود
inexpressibly
U
چنانکه نتوان بیان کرد
indefensibly
U
چنانکه دفاع بردار نباشد
inappreciably
U
بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
grandiosely
U
بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
persuasively
U
چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید
exhaustively
U
چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
to kick over the traces
U
لگدپراندن لگدزدن چنانکه یا ان ورپاسرنگه بیفتد
admissibly
U
بطور قابل قبول چنانکه روا
functionally
U
چنانکه وابسته به وفیفه اندا میباشد
inerrably
U
چنانکه هیچگاه خطا یا اشتباه نکند
cogently
U
چنانکه بتواند متقاعد کند باقوت
inimitably
U
چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
paradoxically
U
چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد
inscrutably
U
چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
incommunicably
U
چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
sententiously
U
چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
illustratively
U
چنانکه روشن سازدیا توضیح دهد
adequately
U
باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
penitentially
U
چنانکه شخص را پشیمان و توبه کارنماید
invidiously
U
چنانکه رشک یاحسادت کسیرا برانگیزد
irrecocilably
U
چنانکه نتوان انرا وفق داد
contemptibly
U
چنانکه سزاوارخواری باشد بطورقابل تحقیر
laboriously
U
ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
to vote plump
U
رای خود را بیک تن دادن جایی که بتوان برای بیش ازیک تن رای داد
inextricably
U
چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
indefeasibly
U
بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
retrospectively
U
چنانکه شامل گذشته شودیاعطف بماسبق کند
to eat humble pie
U
پوزش خواستن چنانکه انسانرا پست نماید
discreditably
U
چنانکه اعتبار رالطمه زند بطوربدنام کننده
implacably
U
از روی سختی یا سنگدلی چنانکه ارامش نپذیرد
indescribably
U
چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
flowerily
U
چنانکه دارای عبارات پرصنعت یاتعارف امیزباشد
adorably
U
چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
maritally
U
چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
picturesquely
U
چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
relevantly
U
بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
nutritively
U
چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
nutritiously
U
چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
accordantly
U
بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
irreversibly
U
چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
officinal names of drugs
U
نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
attributively
U
بطور مستقیم چنانکه صورت فرع پیدا کند
irremissibly
U
چنانکه نتوان بخشیدیا اغماض کرد بطورالزام اور
pestiferously
U
چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
modernly
U
بسبک تازه چنانکه باب این عصر باشد
impalpably
U
چنانکه لتوان با لامسه احساس کرد بطور بسیارنرم
pontifically
U
چنانکه شایسته اسقفان باشد با جامه یا ایین اسقفی
portentously
U
چنانکه نشانه بدی باشد بطور شگفت اور
irreclaimably
U
بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
opaquely
U
چنانکه روشنایی پشت را بپوشاند بطور مبهم یا غیر مفهوم
ineradicably
U
بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com