Perdic | چرخش مایل بیشینه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	oblimax rotation U	چرخش مایل بیشینه

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	oblique rotation U	چرخش مایل
	oblimin rotation U	چرخش مایل کمینه
	waltz three U	سه چرخش که پای ازاد درانتهای هر چرخش تماس بازمین پیدا میکند
	maximum U	بیشینه
	submaximal U	زیر بیشینه
	terminal sensitivity U	حد بیشینه حساسیت
	maximization U	بیشینه سازی
	maximum flood U	سیل بیشینه
	maximum water level U	بیشینه تراز
	maximum price U	بیشینه بها
	maximization U	بیشینه کردن
	maximum demand U	تقاضای بیشینه
	maximum efficiency U	راندمان بیشینه
	maximum energy U	انرژی بیشینه
	maximum flood U	طغیان بیشینه
	maximum moment U	لنگر بیشینه
	maximum value U	جریان بیشینه
	maximized U	بیشینه ساختن
	maximize U	بیشینه ساختن
	maximizes U	بیشینه ساختن
	maximising U	بیشینه ساختن
	maximizing U	بیشینه ساختن
	maximised U	بیشینه ساختن
	peak value U	جریان بیشینه
	maximises U	بیشینه ساختن
	crest value U	جریان بیشینه
	maximum natality U	بیشینه زادو ولد
	maximum liklihood U	درست نمایی بیشینه
	peak load U	بار خارجی بیشینه
	peak power U	بار خارجی بیشینه
	maxvo U	بیشینه اکسیژن مصرفی
	maximum flood discharge U	بده بیشینه طغیان
	daily flood peak U	بیشینه روزانه سیل
	maximum undistorted output U	بیشینه صدای غیر مغشوش
	maximum water level U	تراز بیشینه طرح شده مخزن
	single action U	یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
	weakest maintained U	ضعیف ترین مخلوط سوخت که تحت شرایط معین میتواندتوان را بیشینه نگهدارد
	skews U	مایل
	skewing U	مایل
	skew U	مایل
	studious of doing a thing U	مایل
	oblique U	مایل کج
	lickerish U	مایل
	inclined U	مایل
	oblique U	مایل
	loxodrome U	خط مایل
	studious to do a thing U	مایل
	slanting U	مایل
	pitching U	مایل
	rathe U	مایل
	propense U	مایل
	interested U	مایل
	nothing loath U	مایل
	desirous U	مایل
	mile U	مایل
	bevelled U	مایل
	gauche U	مایل
	agreeable U	مایل
	sloping U	مایل
	sideling U	مایل
	slantingly U	کج یا مایل
	rath U	مایل
	bevel U	پخ مایل
	miles U	مایل
	italic U	مایل
	declivous U	مایل
	sidling U	مایل
	inclinable U	مایل
	f. of books U	مایل به کت اب
	willing U	مایل
	bevel U	مایل
	willful U	مایل
	yellowish U	مایل بزردی
	centripetal U	مایل به مرکز
	chamfer U	مایل شدن
	blueish U	مایل به ابی
	bluish U	مایل به ابی
	cant U	سطح مایل
	gaff U	میله مایل
	bitterish U	مایل به تلخی
	xanthic U	مایل به زردی
	wilful U	مشتاق مایل
	he has a good mind U	مایل است
	whity U	مایل به سفید
	slant range U	برد مایل
	whitey U	مایل به سفید
	he was found of her U	مایل او بود
	comatant U	مایل بجنگ
	oblique section U	مقطع مایل
	oblique system U	سیستم مایل
	obliquely U	بطور مایل
	recessive U	مایل ببازگشت
	greeny U	مایل بسبز
	oppositive U	مایل به ضدیت
	geographical mile U	مایل جغرافیایی
	three point perspective U	پرسپکتیو مایل
	awry U	بطور مایل
	fondest U	مایل مشتاق
	mile ohm U	مایل- اهم
	side flow weir U	سر ریز مایل
	he is f. her U	مایل اوست
	oblique lattice U	شبکه مایل
	oblique perspective U	پرسپکتیو مایل
	fond U	مایل مشتاق
	fonder U	مایل مشتاق
	oblique projection U	تصویر مایل
	lief U	مطلوب مایل
	sourish U	مایل به ترشی
	aslant U	بطور مایل
	inclined face of dam U	نمای مایل سد
	albescent U	مایل به سفیدی
	statute mile U	مایل رسمی
	caramels U	مایل به قرمز
	flavescent U	مایل بزردی
	caramel U	مایل به قرمز
	reddish U	مایل بقرمز
	viridescent U	مایل به سبز
	solicitously U	مایل نگران
	solicitous U	مایل نگران
	the mast has raked U	مایل شدن
	to incline to green U	یا مایل بودن
	the mast has raked U	مایل کردن
	purply U	مایل به ارغوانی
	nautical mile U	مایل دریایی
	like U	مایل بودن
	inclined compression U	فشار مایل
	greyish U	مایل به خاکستری
	inclined drilling U	حفاری مایل
	aslant U	حرکت مایل
	liked U	مایل بودن
	purplish U	مایل به ارغوانی
	likes U	مایل بودن
	incline plane U	سطح مایل
	nautical miles U	مایل دریایی
	solicitous to go U	مایل به رفتن
	inclined barrel arch U	طاق ضربی مایل
	grege U	اردهای مایل به خاکستری
	blackish U	مایل به سیاه تیره
	baying U	سرخ مایل به قرمز
	cuesta U	جلگه مایل یااریب
	green with a blue tint U	سبز مایل به ابی
	loxodromics U	کشتی رانی در خط مایل
	pea green U	زرد مایل بسبز
	brownish U	مایل به قهوهای یاخرمایی
	low oblique U	عکس مایل پایین
	inclined barrel arch U	طاق گهوارهای مایل
	hoary U	سفید مایل به خاکستری
	bay U	سرخ مایل به قرمز
	bayed U	سرخ مایل به قرمز
	oblique shock wave U	موج ضربهای مایل
	homosexual U	مایل به جنس خود
	i am unwilling to go U	مایل نیستم بروم
	he was not inclined to go U	مایل برفتن نبود
	he was found of her U	باو مایل بود
	luteovirescent U	زرد مایل بسبز
	canescent U	سفید مایل به تار
	bays U	سرخ مایل به قرمز
	he is not willing to go U	مایل برفتن نیست
	inclined shear plane U	سطح برش مایل
	buffyy U	مایل به رنگ نخودی
	isabel U	زرد مایل به خاکستری
	isabella U	زرد مایل به خاکستری
	incilnable to do something U	مایل کردن بکاری
	reddish U	مایل بسرخی زننده
	he is indisposed to go U	مایل نیست برود
	griseous U	خاکستری مایل به ابی
	inclined coil meter U	سنجه با پیچک مایل
	homosexuals U	مایل به جنس خود
	pinkish U	مایل به رنگ صورتی
	tattletale gray U	سفید مایل بخاکستری
	auburn U	قهوهای مایل به قرمز
	swart U	سبزه مایل به سیاه
	sloping barrel vault U	طاق ضربی مایل
	sloping barrel vault U	سقف گهوارهای مایل
	mph U	مخفف مایل در ساعت
	suntan U	قهوه مایل بسرخ
	rubicund U	رنگ مایل به قرمز
	umber	قهوه ای مایل به زرد
	scarlet U	قرمز مایل به زرد
	suntans U	قهوه مایل بسرخ
	to be prepared to go U	مایل به رفتن بودن
	they canŠif they so wishŠ..... U	اگر مایل باشندمیتوانند...........
	roll piercing process U	روش نورد مایل
	purple red U	قرمز مایل به ارغوانی
	nautical miles U	مایل دریایی معادل 0581متر
	slate black U	رنگ ارغوانی مایل بسیاه
	mahogany U	رنگ قهوهای مایل به قرمز
	lurid U	رنگ زرد مایل به قرمز
	loxodromic U	وابسته به کشتی رانی در خط مایل
	taupe U	رنگ خاکستری مایل به قهوهای
	petunias U	رنگ قرمز مایل بابی
	gooseberries U	رنگ سیاه مایل به ارغوانی
	gooseberry U	رنگ سیاه مایل به ارغوانی
	indian red U	خاک سرخ مایل بزرد
	declining U	مایل شدن رو بزوال گذاردن
	declines U	مایل شدن رو بزوال گذاردن
	declined U	مایل شدن رو بزوال گذاردن
	carbuncle U	رنگ نارنجی مایل به قرمز
	tawny U	تیره زرد مایل بقهوهای
	slate blue U	رنگ ابی مایل به خاکستری