English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (32 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To turn off the lights. (T. V. ,radio). U چراغ ( تلویزیون ؟ رادیو وغیره ) راخاموش کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
To turn on the light(radio, T. V). U چراغ ( رادیو ؟تلویزیون وغیره ) راروشن کردن
to douse the glim U چراغ راخاموش کردن
to tune in TV [radio] U روی کانال مشخصی تلویزیون [رادیو] را تنظیم کردن
airwave U امواج رادیو و تلویزیون
air time U زمانپخش برنامههای رادیو یا تلویزیون روی آنتن
disc jockeys U کسیکه در رادیو یا تلویزیون وسالن رقص صفحات موسیقی میگذارد
disc jockey U کسیکه در رادیو یا تلویزیون وسالن رقص صفحات موسیقی میگذارد
tuner U پیچ میزان رادیو وسیله تنظیم جریان برق وغیره
tuners U پیچ میزان رادیو وسیله تنظیم جریان برق وغیره
sound effects U عوامل صوتی که در رادیو وتلویزیون وفیلم سینمایی وغیره موجب صدامیشود
To extinguish ( put out ) a fire. U آتش راخاموش کردن
to cough down a speaker U باسرفه سخن گوینده راخاموش کردن
panelist U عضو هیئت مشاوره و مباحثه یا عضو هیئت رادیو تلویزیون
radio wave U امواج الکترو مغناطیسی رادیو موج رادیو
channel selector U انتخاب کننده کانال تلویزیون کانالگیر تلویزیون
buzzing U هوم کردن رادیو
buzzed U هوم کردن رادیو
buzzes U هوم کردن رادیو
buzz U هوم کردن رادیو
to blow out alamp U خاموش کردن چراغ
stow away U مسافرت قاچاقی کردن باکشتی وغیره
lucubrate U بانور چراغ کار کردن
light line U خط خاموش کردن چراغ خودروها
radio-telephone U رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio telephone U رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio-telephones U رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
taxidermist U ویژه گر پر کردن پوست حیوانات باکاه وغیره
twiddling U باساعت مچی وغیره بازی کردن وررفتن
twiddles U باساعت مچی وغیره بازی کردن وررفتن
twiddled U باساعت مچی وغیره بازی کردن وررفتن
twiddle U باساعت مچی وغیره بازی کردن وررفتن
to work by candle light U شب کاری کردن دود چراغ خوردن
swabs U پنبه برای پاک کردن زخم وگوش وغیره
swab U پنبه برای پاک کردن زخم وگوش وغیره
to listen with rapt attention U با مجذوبیت تمام گوش کردن با ششدانگ حواس وغیره
to switch on the dipped [dimmed] headlights U چراغ نور پایین [ماشین] را روشن کردن
lotions U محلول طبی مخصوص شستشویا ضدعفونی کردن صورت وغیره لوسیون
lotion U محلول طبی مخصوص شستشویا ضدعفونی کردن صورت وغیره لوسیون
tunes U میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tune U میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
shingle U توفال چوبی یاسیمانی وغیره توفال کوبی کردن
radios U رادیو
receiving set U رادیو
radio U رادیو
broadcasting U رادیو
aligning tool U رادیو
neutralizing tool U رادیو
radioed U رادیو
a radio U رادیو
radioing U رادیو
wirelesses U رادیو
wireless U رادیو
telly U تلویزیون
goggle box U تلویزیون
Goh Chok Tong U تلویزیون
a television U تلویزیون
tellies U تلویزیون
radio telescope U رادیو تلسکوپ
radio telescopes U رادیو تلسکوپ
radio relay U رادیو رله
receptacles U ژاک رادیو
banana pin U دو شاخه رادیو
receptacle U ژاک رادیو
radio frequency choke U چوک رادیو
radio tube U لامپ رادیو
radio button U دکمه رادیو
radio set U دستگاه رادیو
radio star U اختر رادیو
air cell a battery U باتری رادیو
radiometer U رادیو متر
radiotrician U تکنیسین رادیو
radiography U عکسبرداری رادیو
battery receiver U رادیو باتری
radiotelegraph U رادیو تلگراف
radio engineering U مهندسی رادیو
radioisotope U رادیو ایزوتوپ
radioactivity U رادیو اکتیویته
broadcasting station U ایستگاه رادیو
radioactive U رادیو اکتیو
radioisotope U رادیو اکتیو
skiagraphy U رادیو گرافی
radio engineering U تکنیک رادیو
schematic diagram U نقشه رادیو
face U صفحه تلویزیون
television broadcasting station U فرستنده تلویزیون
screening, screenings U صفحه تلویزیون
faces U صفحه تلویزیون
educational television U تلویزیون اموزشی
couch potatoes U معتاد به تلویزیون
screens U صفحه تلویزیون
screen U صفحه تلویزیون
videoing U تلویزیونی تلویزیون
couch potato U معتاد به تلویزیون
screened U صفحه تلویزیون
videos U تلویزیونی تلویزیون
closed circuits U تلویزیون مداربسته
channel selector U سلکتورکانالهای تلویزیون
channel U کانال تلویزیون
faceplate U صفحه تلویزیون
vieming screen U صفحه تلویزیون
channeling U کانال تلویزیون
color television U تلویزیون رنگی
videoed U تلویزیونی تلویزیون
video U تلویزیونی تلویزیون
TV U مخفف تلویزیون
TVs U مخفف تلویزیون
channelled U کانال تلویزیون
closed circuit U تلویزیون مداربسته
channels U کانال تلویزیون
channeled U کانال تلویزیون
radiocast U توسط رادیو گستردن
aerials U انتن هوایی رادیو
aerial آنتن هوایی رادیو
on the air <idiom> U بخشاز رادیو وتلوزیون
wave band U دسته امواج رادیو
pick up <idiom> U دریافت صدای رادیو و...
radioluminescence U رادیو لومینه سانس
universal receiver U رادیو برق و باتری
radon U ماده رادیو اکتیو
radiotelephony U مکالمه رادیو تلفنی
radio prospecting U کشف معادن با رادیو
radials U محوری مربوط به رادیو
blooper U صدای نامطبوع رادیو
radial U محوری مربوط به رادیو
tune in <idiom> U پخش از رادیو وتلوزیون
l antenna U انتن معمولی رادیو
inverted l antenna U انتن معمولی رادیو
televise U با تلویزیون نشان دادن
closed circuit television U تلویزیون مدار بسته
televises U با تلویزیون نشان دادن
teleplay U نمایشنامه مخصوص تلویزیون
flaking U برفک زدن تلویزیون
flaked U برفک زدن تلویزیون
spherical faceplate U صفحه محدب تلویزیون
closed-circuit television U تلویزیون مدار بسته
televising U با تلویزیون نشان دادن
flake U برفک زدن تلویزیون
image effect U اثر تصویر تلویزیون
neutral density faceplate U صفحه رنگی تلویزیون
televisor U بیننده برنامه تلویزیون
cylindrical faceplate U صفحه استوانهای تلویزیون
televised U با تلویزیون نشان دادن
The television flickers . U تصویر تلویزیون می لرزد
simultaneous color television U تلویزیون رنگی همزمان
sequential color television U تلویزیون رنگی مرحلهای
Color films(T. V). U فیلم ( تلویزیون ) رنگی ؟
low tension battery U باتری فشار ضعیف رادیو
tuned radio frequency receiver U رادیو با بسامد میزان شده
airborne radio relay U سیستم رادیو رله هوابرد
radiosonde U دستگاه رادیو سوند هواسنجی
banana jack U مادگی در رادیو برای دوشاخه
radiostrontium U استرونتیوم رادیو اکتیو استرونیتوم 09
radiophotograph U انتقال عکس بوسیله رادیو
juicer U متخصص نور در تلویزیون وتاتر
couch potato U معتاد به تلویزیون [اصطلاح روزمره]
Is there a television? U آیا تلویزیون وجود دارد؟
camcorders U دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون
picture U حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
screening U نمایش بر روی پرده تلویزیون
pictured U حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
camcorder U دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون
pictures U حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
picturing U حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
decay U کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
radiobroadcast U پخش و سخن پراکنی بوسیله رادیو
decays U کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
decaying U کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
decayed U کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
crunch U صدای خرد کردن یا خرد شدن چیزی زیر دندان یا زیر چرخ وغیره
crunched U صدای خرد کردن یا خرد شدن چیزی زیر دندان یا زیر چرخ وغیره
crunches U صدای خرد کردن یا خرد شدن چیزی زیر دندان یا زیر چرخ وغیره
The pigeous peched on the television aerial . U کبوترها روی آنتن تلویزیون نشستند
His speech gripped the television viewers ( audience ). U سخنرانی اش بینندگان تلویزیون را قبضه کرد
coherence U فرضیه تکنولوژی پیمایش صفحهای تلویزیون
transmission U وسایل ارسال داده مثل رادیو , نور ,..
radiotherapy U رادیو تراپی درمان بوسیله نیروی تشعشعی
transmissions U وسایل ارسال داده مثل رادیو , نور ,..
screening, screenings U روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن
screens U روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن
teleran U دستگاه هدایت هواپیما بوسیله تلویزیون ورادار
pal U line alteration phase سیستم تلویزیون رنگی
pals U line alteration phase سیستم تلویزیون رنگی
snow U برفک روی صفحه تلویزیون [اصطلاح روزمره]
screened U روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن
unwatchable [film, TV] <adj.> U ارزش دیدن نداشته باشد [فیلم یا تلویزیون]
screen U روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن
UHF U محدوده فرکانس برای ارسال سیگنالهای تلویزیون
radiobiology U مبحث زیست شناسی مربوط به تشعشعات رادیو اکتیو
relayed U دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
relays U دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
relay U دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
communication U رادیو یا هر رسانه قابل حمل سیگنال انجام میشود
flash U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
ntsc U Commitee TelevisionSystem National کمیته ملی سیستم تلویزیون
He acquired kudos by appearing on television. U او [مرد] با ظاهر شدن در تلویزیون جلال [شهرت] به دست آورد.
teleprompter U اسباب مخصوص چرخاندن خطوط نوشته در جلو ناطق تلویزیون
hold U پاسهای زمان بندی سفکرون برای سیگنال زمانی تلویزیون
aston [British E] U قسمت پائین صفحه تلویزیون [برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com