Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 98 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
navigation light
U
چراغهای ناوبری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
navigation mode
U
روش ناوبری خودکار یاحالت ناوبری خودکارهواپیما به وسیله دستگاههای زمینی
tacan
U
نوعی سیستم ناوبری الکترونیکی برای ناوبری هواپیماهای تاکتیکی
piloting
U
ناوبری در کنار ساحل ناوبری ساحلی و رودخانهای
inertial navigation
U
سیستم ناوبری خودکار روی هواپیما سیستم خود ناوبری
battle lights
U
چراغهای جنگی
side lights
U
چراغهای طرفین ناو
breakdown lights
U
چراغهای عدم کنترل
outdoor lighting fixtures
U
چراغهای روشنائی محوطه
grid navigation
U
ناوبری از روی نقشه ناوبری از روی خطوط شبکه نقشه
Christmas tree
U
جعبه کنترل حاوی چراغهای رنگی
Christmas trees
U
جعبه کنترل حاوی چراغهای رنگی
contact lights
U
چراغهای سفید در دو طرف باند موازی با خط مرکز ان
footlights
U
ردیف چراغهای جلو صحنه نمایش ومانند ان
signal light
U
چراغهای سفید و سرخ اعلام رای وزنه برداری
The lights of the aircraft were blinking.
U
چراغهای هواپیما خاموش ؟ روشن می شدند ( چشمک می زدند )
lighted
U
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
lightest
U
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
light
U
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
course light
U
روشنایی باند فرودگاه چراغهای مخصوص روشن کردن باند فرود
navigating bridge
U
پل ناوبری
navigation
U
ناوبری
universal drafting machine
U
خط کش ناوبری
running lights
U
فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
radio navigation
U
ناوبری رادیویی
bathymetric navigation
U
ناوبری ژرفایافتی
electronic navigation
U
ناوبری الکترونیکی
coast
U
ناوبری کرانهای
celestial navigation
U
ناوبری نجومی
satellite navigation
U
ناوبری ماهوارهای
inertial navigation
U
ناوبری لختی
dead reckonning
U
ناوبری کور
aids to navigation
U
کمکهای ناوبری
pilot
U
ناوبری کردن
navigating
U
ناوبری کردن
coasts
U
ناوبری کرانهای
navigated
U
ناوبری کردن
navigates
U
ناوبری کردن
navigate
U
ناوبری کردن
aerial navigation
U
ناوبری هوایی
pilots
U
راهنمای ناوبری
pilot
U
راهنمای ناوبری
pilots
U
ناوبری کردن
piloted
U
راهنمای ناوبری
piloted
U
ناوبری کردن
vector
U
مسیر ناوبری هواپیما
inertial navigation system
U
سیستم ناوبری ماندی
tacan
U
سیستم ناوبری تاکان
stellar inertial navigation
U
ناوبری لختی ستارهای
hyperbolic navigation system
U
روش ناوبری هذلولی
subsurface navigation
U
ناوبری زیر سطحی
navigational aids
U
وسایل کمک ناوبری
navigational grid
U
شبکه کمکی ناوبری
navigational grid
U
بادزن کمک ناوبری
omega
U
سیستم ناوبری امگا
vectors
U
مسیر ناوبری هواپیما
day beacon
U
برج ناوبری روز
aids to navigation
U
وسایل کمک ناوبری
dead reckonning tracer
U
میز ناوبری کور
aeronautical chart
U
نقشه ناوبری هوایی
air plot
U
نقشه ناوبری هوایی
visual flight
U
پرواز بااستفاده از ناوبری بصری
radio navigation
U
ناوبری بااستفاده از امواج بی سیم
aeronautical plotting chart
U
نقشه مخصوص ناوبری هوایی
celestial navigation
U
ناوبری بااستفاده از صور فلکی
plotting chart
U
نقشه ناوبری هواپیما یاکشتی
radio range station
U
ایستگاه ناوبری رادیویی هواپیماها
tactical air navigation
U
رادار ناوبری تاکتیکی هوایی
astro tracker
U
وسیله ناوبری خودکار نجومی
piloting
U
ناوبری در کنار ابهای ساحلی
augmentation support set
U
دستگاه تکمیلی ناوبری هوایی در فرودگاه
aeronautical plotting chart
U
نقشه مخصوص رسم مسیر ناوبری
day beacon
U
برج ناوبری مورد استفاده درروز
hyperbolic navigation
U
ناوبری مارپیچی با استفاده ازبی سیم
aeronautical information overprint
U
اطلاعات حاشیهای نقشه ناوبری هوایی
coasting
U
ناوبری کرانهای navigation coasting :syn
situation indicator
U
دستگاه سنجش وضعیت دیدرادار و وسایل ناوبری
dead reckonning tracer
U
وسایل ناوبری کور در دریا میز ردنگاری
radial
U
شعاعی سمت مغناطیسی ایستگاه ناوبری هوایی
shoran
U
نوعی وسیله ناوبری الکترونیکی برد کوتاه
radials
U
شعاعی سمت مغناطیسی ایستگاه ناوبری هوایی
pseudopursuit navigation
U
ناوبری و هدایت موشک فقط در سمت هدف
pursuit navigation
U
ناوبری و هدایت موشک باامواج الکترونیکی تا هدف
pseudostereo
U
ناوبری همزمان و هماهنگ موشک در سمت و ارتفاع
radar danning
U
ناوبری به وسیله رادار برای احتراز از برخورد به مین
radio range
U
ایستگاه ناوبری رادیویی یاتعیین محل هدفها به وسیله بی سیم
plotting
U
رسم مسیر ناوبری هواپیمایا کشتی محل هدف یا دشمن
light lists
U
کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی
meaconing
U
گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
consol
U
دستگاه ناوبری رادیویی صفحه کلید دستگاههای ارتباطی صفحه رادار
transponder
U
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
aeronautical station
U
ایستگاه ناوبری هوایی ایستگاه خدمات هوانوردی
pilot chart
U
نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
teleran system
U
نوعی سیستم ناوبری که بااستفاده از رادارهای زمینی و سیستم تلویزیونی هواپیماهای سرگردان دراطراف محوطه فرودگاه را به باند هدایت میکند
plotter
U
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotters
U
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
landing aids
U
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
control point
U
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com