Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 304 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
reissue
U
چاپ مجدد
reissued
U
چاپ مجدد
reissues
U
چاپ مجدد
reissuing
U
چاپ مجدد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
re election
U
انتخاب مجدد
re-election
U
انتخاب مجدد
redeployment
U
گسترش مجدد دادن
rallying point
U
محل تجمع مجدد
rallying points
U
محل تجمع مجدد
voice
U
تولید مجدد صدا مشابه صوت انسان
voices
U
تولید مجدد صدا مشابه صوت انسان
voicing
U
تولید مجدد صدا مشابه صوت انسان
hard
U
یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند
hard
U
که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
harder
U
یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند
harder
U
که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
hardest
U
یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند
hardest
U
که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
backward
U
تصحیح خطا که توسط گیرنده تشخیص داده شده است و ارسال سیگنال به فرستنده برای ارسال مجدد داده
arithmetic
U
عملیات محاسباتی مجدد برای اطمینان از صحت نتیجه
charge
U
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges
U
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
halt
U
دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
halted
U
دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
halts
U
دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
review
U
مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی
reviewed
U
مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی
reviewing
U
مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی
reviews
U
مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی
background
U
امکانی که به کاربر داده میشود تا داده جدید را در حسن محاسبه مجدد عبارت وارد کند
backgrounds
U
امکانی که به کاربر داده میشود تا داده جدید را در حسن محاسبه مجدد عبارت وارد کند
backwards
U
تصحیح خطا که توسط گیرنده تشخیص داده شده است و ارسال سیگنال به فرستنده برای ارسال مجدد داده
repayment
U
پرداخت مجدد
repayments
U
پرداخت مجدد
second
U
مجدد
seconded
U
مجدد
seconding
U
مجدد
seconds
U
مجدد
static
U
حافظه غیر فرار که نیاز به تنظیم مجدد ندارد
static
U
MAR که تا وقتی داده می پذیرد که منبع تغذیه روشن است و داده نیازی به تنظیم مجدد ندارد
reversion
U
ترجمه مجدد
rearrangement
U
ترتیب مجدد
rearrangements
U
ترتیب مجدد
regenerate
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate
U
تولید مجدد
regenerated
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated
U
تولید مجدد
regenerates
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates
U
تولید مجدد
regenerating
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating
U
تولید مجدد
rehearsal
U
تکرار مجدد
rehearsals
U
تکرار مجدد
redraw
U
رسم مجدد
redrawing
U
رسم مجدد
redrawn
U
رسم مجدد
redraws
U
رسم مجدد
redrew
U
رسم مجدد
repaint
U
رسم مجدد
redistribution
U
توزیع مجدد
resurgence
U
طغیان مجدد
regain
U
به دست اوردن مجدد
regained
U
به دست اوردن مجدد
regaining
U
به دست اوردن مجدد
regains
U
به دست اوردن مجدد
reload
U
گلوله گذاری مجدد
reload
U
پر کردن مجدد
reload
U
بارکردن مجدد
reloaded
U
گلوله گذاری مجدد
reloaded
U
پر کردن مجدد
reloaded
U
بارکردن مجدد
reloading
U
گلوله گذاری مجدد
reloading
U
پر کردن مجدد
reloading
U
بارکردن مجدد
reloads
U
گلوله گذاری مجدد
reloads
U
پر کردن مجدد
reloads
U
بارکردن مجدد
readjustment
U
سازگاری مجدد
readjustments
U
سازگاری مجدد
retrial
U
ازمایش مجدد
retrial
U
محاکمه مجدد
retrials
U
ازمایش مجدد
retrials
U
محاکمه مجدد
revaluation
U
بهاگذاری مجدد
revaluation
U
ارزیابی مجدد
reorganised
U
تشکیلات مجدد
reorganised
U
سازماندهی مجدد
reorganises
U
تشکیلات مجدد
reorganises
U
سازماندهی مجدد
reorganising
U
تشکیلات مجدد
reorganising
U
سازماندهی مجدد
reorganize
U
تشکیلات مجدد
reorganize
U
سازماندهی مجدد
reorganized
U
تشکیلات مجدد
reorganized
U
سازماندهی مجدد
reorganizes
U
تشکیلات مجدد
reorganizes
U
سازماندهی مجدد
reorganizing
U
تشکیلات مجدد
reorganizing
U
سازماندهی مجدد
re examination
U
بازپرسی مجدد
re examination
U
پرس ازمایی مجدد
re-examination
U
بازپرسی مجدد
re-examination
U
پرس ازمایی مجدد
vertical
U
تعداد خط وط که پیش از شروع چاپ مجدد باید رد کرد
Other Matches
re endorsement
U
پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
renewed
U
مجدد
furthers
U
مجدد
further on
U
مجدد
furthermore
U
مجدد
furthering
U
مجدد
furthered
U
مجدد
reflorescence
U
مجدد
further
U
مجدد
recounted
U
شمارش مجدد
revisit
U
ملاقات مجدد
recounts
U
شمارش مجدد
revisited
U
ملاقات مجدد
recounting
U
شمارش مجدد
revisiting
U
ملاقات مجدد
reconviction
U
محکومیت مجدد
recoupment
U
کسب مجدد
recrystallization
U
تبلور مجدد
rededication
U
اهدا مجدد
rededication
U
تقدیم مجدد
redirection
U
راهنمایی مجدد
reebtry
U
ورود مجدد
reebtry
U
دخول مجدد
reebtry
U
تملک مجدد
reeducation
U
تربیت مجدد
revisits
U
ملاقات مجدد
recount
U
شمارش مجدد
reenlistment
U
سربازگیری مجدد
reintegration
U
استقرار مجدد
reinterpretation
U
تفسیر مجدد
remotion
U
حرکت مجدد
renascence
U
زندگی مجدد
renegotiation
U
مذاکره مجدد
reoccur
U
فهور مجدد
remarriages
U
ازدواج مجدد
remarriage
U
ازدواج مجدد
restoration
U
استقرار مجدد
reinsurance
U
بیمه مجدد
reinfection
U
عفونت مجدد
regeneracy
U
تولید مجدد
reentrance
U
دخول مجدد
reexport
U
صادرات مجدد
regelation
U
انجماد مجدد
reorganization
U
تشکیلات مجدد
reorganization
U
سازماندهی مجدد
rally
U
اجتماع مجدد
rallies
U
اجتماع مجدد
rallied
U
اجتماع مجدد
reformat
U
فرمت مجدد
reporduce
U
تولید مجدد
reconditioning
U
تعمیر مجدد
replenishing
U
پرکردن مجدد
reproductions
U
تولید مجدد
replenishes
U
تدارک مجدد
replenishes
U
پرکردن مجدد
replenished
U
تدارک مجدد
replenished
U
پرکردن مجدد
after shrinkage
U
انقباض مجدد
replenish
U
تدارک مجدد
replenishing
U
تدارک مجدد
reproduction
U
تولید مجدد
reinforcement
U
وضع مجدد
recreation
U
خلق مجدد
recreations
U
خلق مجدد
reassurance
U
اطمینان مجدد
reassurances
U
اطمینان مجدد
restatement
U
بیان مجدد
restatements
U
بیان مجدد
recurrence
U
رویدادن مجدد
recurrences
U
رویدادن مجدد
replenish
U
پرکردن مجدد
subdivisions
U
تقسیم مجدد
reapparition
U
فهور مجدد
recaption
U
توقیف مجدد
recompile
U
کامپایل مجدد
reconversion
U
گرایش مجدد
reconveyance
U
اعاده مجدد
reallocation
U
تخصیص مجدد
reactivation
U
فعالیت مجدد
re establishment
U
تاسیس مجدد
subdivision
U
تقسیم مجدد
crossecheck
U
مقابله مجدد
remands
U
بازداشت مجدد
remanding
U
بازداشت مجدد
remanded
U
بازداشت مجدد
re attachment
U
توقیف مجدد
remand
U
بازداشت مجدد
re claim
U
تقاضای مجدد
retransmission
U
مخابره مجدد
resurvey
U
بررسی مجدد
resupply
U
اماد مجدد
reshipment
U
حمل مجدد
resale
U
حراج مجدد
retread process
U
تعمیر مجدد
retransmission
U
ارسال مجدد
resale
U
فروس مجدد
resorption
U
مکیدن مجدد
restart
U
شروع مجدد
re-running
U
نمایش مجدد
re-run
U
نمایش مجدد
re-ran
U
نمایش مجدد
comebacks
U
دستیابی مجدد
re-runs
U
نمایش مجدد
retake
U
گرفتن مجدد
republication
U
انتشار مجدد
retaking
U
گرفتن مجدد
rerun
U
اجرای مجدد
retakes
U
گرفتن مجدد
retaken
U
گرفتن مجدد
comeback
U
دستیابی مجدد
reconditioning
U
شرطی کردن مجدد
image reproduction
U
تولید مجدد تصویر
reproduction
U
تولید کردن مجدد
column wise recalculation
U
محاسبه مجدد ستونی
rain check
U
بلیط مجانی یا مجدد
reproductions
U
تولید کردن مجدد
reusable
U
قابل استفاده مجدد
subdevice
U
بخش کردن مجدد
automatic recalculation
U
محاسبه مجدد خودکار
subdevice
U
قسمت کردن مجدد
background recalculation
U
محاسبه مجدد پس زمینه
row wise recalculation
U
محاسبه مجدد سطری
manual recalculation
U
محاسبه مجدد دستی
natural recalculation
U
محاسبه مجدد طبیعی
reprogramming
U
برنامه نویسی مجدد
reflorescence
U
غنچه اوری مجدد
reformat
U
قالب بندی مجدد
rehearing
U
جلسه دادرسی مجدد
reinvestment
U
سرمایه گذاری مجدد
remelt
U
ذوب کردن مجدد
remelting furnace
U
کوره ذوب مجدد
remelting process
U
فرایند ذوب مجدد
reorder cost
U
هزینه سفارش مجدد
reorder level
U
سطح سفارش مجدد
reorder point
U
نقطه سفارش مجدد
repagination
U
صفحه بندی مجدد
repagination
U
صفحه گذاری مجدد
rerun
U
نمایش مجدد فیلم
reprecipitation
U
رسوب دادن مجدد
refect
U
نیروی مجدد دادن
reenactment
U
اجرا یانمایش مجدد
reenactment
U
تصویب مجدد قانون
optimal recalculation
U
محاسبه مجدد بهینه
overpacking
U
لفاف پیچی مجدد
recrudescence
U
فهور مجدد برگشتگی
reboot
U
راه اندازی مجدد
recarburize
U
کربن گیری مجدد
reconversion
U
تبدیل مجدد پول
restart
U
راه انداختن مجدد
resizing
U
اندازه گیری مجدد
remelting process
U
روش ذوب مجدد
reculaulation order
U
تنظیم محاسبه مجدد
resave
U
ذخیره سازی مجدد
redesign
U
طراحی مجدد کردن
rediscount rate
U
نرخ تنزیل مجدد
redistribution effect
U
اثر توزیع مجدد
redistribution of force
U
تقسیم مجدد نیروها
resale price
U
قیمت فروش مجدد
reprecipitation
U
رسوب کردن مجدد
rewritten
U
نوشتن مجدد چیزی
rewrote
U
نوشتن مجدد چیزی
reset
U
راه اندازی مجدد
repeat
U
انجام مجدد یک عمل
resets
U
راه اندازی مجدد
rebuilds
U
نوسازی تعمیر مجدد
repeats
U
انجام مجدد یک عمل
rewriting
U
نوشتن مجدد چیزی
redid
U
شروع مجدد از ابتدا
rewrite
U
نوشتن مجدد چیزی
redoes
U
شروع مجدد از ابتدا
redo
U
شروع مجدد از ابتدا
repossess
U
مالکیت مجدد یافتن
redoing
U
شروع مجدد از ابتدا
resalable
U
قابل فروش مجدد
redone
U
شروع مجدد از ابتدا
rebuild
U
نوسازی تعمیر مجدد
repossessed
U
مالکیت مجدد یافتن
repossessing
U
مالکیت مجدد یافتن
rewrites
U
نوشتن مجدد چیزی
interband recombination
U
ترکیب مجدد باند میانی
checkpoint restart
U
اغازگر مجدد نقطه مقابله
rewrites
U
عمل نوشتن مجدد چیزی
reproducibility
U
قابلیت ساخت یاتولید مجدد
repartition
U
توزیع مجدد وابسته به تقسیمات
refer
U
مراجعه کردن بازدید مجدد
rewriting
U
عمل نوشتن مجدد چیزی
rewritten
U
عمل نوشتن مجدد چیزی
rewrote
U
عمل نوشتن مجدد چیزی
reconvert
U
تغییر حال مجدد یافتن
redezvous
U
وعده ملاقات اجتماع مجدد
rewrite
U
عمل نوشتن مجدد چیزی
recapitalize
U
سرمایه گذاری مجدد کردن
rechamber
U
خان کشی مجدد لوله
reflow
U
فروکش کردن جریان مجدد
reloadable control storage
U
انباره با کنترل بارگیری مجدد
refers
U
مراجعه کردن بازدید مجدد
referred
U
مراجعه کردن بازدید مجدد
ingot retractor
U
دستگاه کشش مجدد شمش
ingot furnace
U
کوره گرمایش مجدد شمش
system reset
U
راه اندازی مجدد سیستم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com