English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (612 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To find a way out. To find a remedy. U چاره پیدا کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
To seak a remedy. U چاره جویی کردن
to seek a remedy for something U چاره جویی کردن
helped U مدد رساندن بهترکردن چاره کردن
help U مدد رساندن بهترکردن چاره کردن
afterthought U چاره اندیشی برای کاری پس از کردن آن
helps U مدد رساندن بهترکردن چاره کردن
to seek a remedy for something U چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
afterthoughts U فکر کاهل چاره اندیشی برای کاری پس از کردن ان
ameliorated U اصلاح کردن چاره کردن
ameliorating U اصلاح کردن چاره کردن
ameliorate U اصلاح کردن چاره کردن
ameliorates U اصلاح کردن چاره کردن
dampers U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
average U پیدا کردن
pin point U پیدا کردن
smell out U با بو پیدا کردن
to pluck up one's heart U دل پیدا کردن
acquire پیدا کردن
detect U پیدا کردن
to look up U پیدا کردن
averaging U پیدا کردن
find U پیدا کردن
finds U پیدا کردن
detects U پیدا کردن
to search out U پیدا کردن
gains U پیدا کردن
detecting U پیدا کردن
averages U پیدا کردن
averaged U پیدا کردن
detected U پیدا کردن
track U پیدا کردن
gain U پیدا کردن
tracks U پیدا کردن
tracked U پیدا کردن
to figure up پیدا کردن
to pick up U پیدا کردن
gained U پیدا کردن
give tongue U عوعو کردن در پیدا کردن بوی شکار
touts U خریدار پیدا کردن
luff U لنگر پیدا کردن
come to an agreement U موافقت پیدا کردن
liaising U ارتباط پیدا کردن
tout U خریدار پیدا کردن
touted U خریدار پیدا کردن
demonetize U تنزل پیدا کردن
to work out something U حل چیزی را پیدا کردن
touting U خریدار پیدا کردن
take to U تمایل پیدا کردن
shield U حفاظ پیدا کردن
shields U حفاظ پیدا کردن
to become a necessity U لزوم پیدا کردن
liaises U ارتباط پیدا کردن
to take a ply U تمایل پیدا کردن
qualify U شایستگی پیدا کردن
converge U تقارت پیدا کردن
converged U تقارت پیدا کردن
converges U تقارت پیدا کردن
converging U تقارت پیدا کردن
prove opplicable U مصداق پیدا کردن
to spring a leaguer U رخنه پیدا کردن
equation of payments U قاعده پیدا کردن
preempt U حق تقدم پیدا کردن
liaise U ارتباط پیدا کردن
liaised U ارتباط پیدا کردن
qualifies U شایستگی پیدا کردن
to take umbra at U رنجش پیدا کردن از
to think out U با فکر پیدا کردن
stammer U لکنت پیدا کردن
stammered U لکنت پیدا کردن
declined U شیب پیدا کردن
dampens U رطوبت پیدا کردن
dampening U رطوبت پیدا کردن
dampen U رطوبت پیدا کردن
decline U شیب پیدا کردن
to win fame U شهرت پیدا کردن
take to U تمایل پیدا کردن به
stammers U لکنت پیدا کردن
dampened U رطوبت پیدا کردن
in the doghouse <idiom> U مشکل پیدا کردن با
declining U شیب پیدا کردن
declines U شیب پیدا کردن
hade U تمایل پیدا کردن
out maneuver U برتری مانور پیدا کردن
respiring U امید تازه پیدا کردن
respires U امید تازه پیدا کردن
respired U امید تازه پیدا کردن
to come to an understanding U پیدا کردن سازش پیداکردن
to pick out U باگوش پیدا کردن دریافتن
respire U امید تازه پیدا کردن
cabbages U کش رفتن رشد پیدا کردن
cabbage U کش رفتن رشد پیدا کردن
shock U هول وهراس پیدا کردن
wavered U فتور پیدا کردن دو دل بودن
wavers U فتور پیدا کردن دو دل بودن
to make the pot boi; U معاش خود را پیدا کردن
genealogize U شجره کسی را پیدا کردن
deeping of capital U عمق پیدا کردن سرمایه
waver U فتور پیدا کردن دو دل بودن
pay dirt <idiom> U زیر خاکی پیدا کردن
to pick up U فراگرفتن دوباره پیدا کردن
hit on/upon <idiom> U پیدا کردن چیزی که میخواهی
radar trapping U اختلال پیدا کردن رادار
wavering U فتور پیدا کردن دو دل بودن
overmaster U مهارت کامل پیدا کردن در
shocked U هول وهراس پیدا کردن
to nerve oneself U قوت قلب پیدا کردن
read between the lines <idiom> U پیدا کردن مفهوم ضمنی
find and replace U پیدا کردن و جایگزین نمودن
shocks U هول وهراس پیدا کردن
to rummage out U با جستجوی زیاد پیدا کردن
asphyxiating U مختنق کردن خناق پیدا کردن
fumble U لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
asphyxiate U مختنق کردن خناق پیدا کردن
asphyxiates U مختنق کردن خناق پیدا کردن
swell U ورم کردن برجستگی پیدا کردن
bilge U رخنه پیدا کردن تراوش کردن
asphyxiated U مختنق کردن خناق پیدا کردن
swelled U ورم کردن برجستگی پیدا کردن
fumbles U لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
fumbled U لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
swells U ورم کردن برجستگی پیدا کردن
wavering U تردید پیدا کردن تبصره قانون
unbalances U بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
short U اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
to get the upper hand U برتری جستن تفوق پیدا کردن
ruts U شور پیدا کردن فحل شدن
surging U تکان خوردن لغزش پیدا کردن
shortest U اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
unbalancing U بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
rub U اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
rubbed U اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
to orient oneself U چهار سوی خود را پیدا کردن
scare up <idiom> U ازروی اثراتی چیزی را پیدا کردن
to turn round U برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
unbalance U بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
make out U معنی چیزی را پیدا کردن سردراوردن از
wavers U تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavered U تردید پیدا کردن تبصره قانون
to get a meat for a bird U برای مرغی جفت پیدا کردن
pull oneself together U بر اعصاب خود تسلط پیدا کردن
to seek somebody out U جستجو برای پیدا کردن کسی
radio direction finding U پیدا کردن جهت بی سیم دشمن
rubs U اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
waver U تردید پیدا کردن تبصره قانون
shorter U اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
rut U شور پیدا کردن فحل شدن
to get to somebody [something] U به کسی دسترسی پیدا کردن [ به چیزی رسیدن]
canvasses U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
to make friends [to make connections] U رابطه پیدا کردن [با مردم برای هدفی]
leadingquestion U پرسشی که کمک به پیدا کردن پاسخ میدهد
canvass U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassing U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
plunges U غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
plunge U غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
plunged U غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
warm to one's work U در کارخود گرم شدن و هیجان پیدا کردن
diachrony U تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
proceeded U ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
to always find something to gripe about U همیشه چیزی برای گله زدن پیدا کردن
cunclude U تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
grapnel U لنگر قلابدار برای پیدا کردن اشیای گم شده در اب
grapnels U لنگر قلابدار برای پیدا کردن اشیای گم شده در اب
extends U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
extend U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
extending U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
divide U پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
proceed U ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
divides U پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
find U کشف کردن پیدا کردن
finds U کشف کردن پیدا کردن
fitcall finding U پیدا کردن عیب کوچک مربوط به راننده یا رده یکم
to pick up somebody U کسی را پیدا کردن [دوست دختر یا پسر یا یک نفر برای سکس]
remedied U چاره
alternative U چاره
alternatives U چاره
makeshift U چاره
remedies U چاره
remedying U چاره
remedy U چاره
remediless U بی چاره
resourc U چاره
recourse U چاره
shiftless U بی چاره
homing U روش تعقیب و ردیابی امواج رادیویی یا رادار و پیدا کردن ایستگاه فرستنده ان
curve fitting U روش ریاضی برای پیدا کردن یک فرمول که نمایشگرمجموعهای از نقاط داده میباشد
an active remedy U چاره موثر
stopgaps U چاره موقت
the remedy lies in this U چاره ان اینست
inescapable U چاره نا پذیر
It cant be helped. U چاره ای نیست
absolute <adj.> U چاره نا پذیر
inalienable <adj.> U چاره نا پذیر
solution U چاره سازی
unalienable <adj.> U چاره نا پذیر
indispensable <adj.> U چاره نا پذیر
stopgap U چاره موقت
irretrievability U چاره ناپذیری
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com