Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
oxygen tent
U
چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
oxygen tents
U
چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
he is recovered from his cold
U
سرما خوردگی او برطرف شد
slight cold
U
سرما خوردگی کم یا جزئی
nurse a cold
U
سرما خوردگی را ماندن درخانه علاج کردن
smoking room
U
اتاق مخصوص دود دادن ماهی وامثال ان
electrotherapy
U
معالجه امراض بوسیله حرارت حاصله از الکتریسته معالجه با برق
it is proof against cold
U
سرما در ان کارگر نسیت دافع سرما است
definitive hospitalization
U
سیستم معالجه قطعی معالجه نهایی
crymotherapy
U
درمان بوسیله سرما سرما درمانی
cryotherapy
U
درمان بوسیله سرما سرما درمانی
hair crack
U
شکاف خوردگی ترک خوردگی
such like
U
وامثال ان
stamper
U
چکش وامثال ان
lute
U
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lutes
U
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
therapy
U
معالجه
treatments
U
معالجه
he received a fire treatment
U
معالجه شد
treatment
U
معالجه
healing
U
معالجه
medical treatment
U
معالجه
medical
U
معالجه
write
U
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
writes
U
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil
U
روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
coldest
U
سرما
cold
U
سرما
colds
U
سرما
colder
U
سرما
stations
U
توقفگاه نظامیان وامثال ان
stationed
U
توقفگاه نظامیان وامثال ان
polt
U
جوجه ماکیان وامثال ان
flinders
U
خرده شیشه وامثال ان
station
U
توقفگاه نظامیان وامثال ان
typefaces
U
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typeface
U
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
climatotherapy
U
معالجه با اب وهوا
malpractices
U
معالجه غلط
radium therapy
U
معالجه بارادیوم
mechanotherapy
U
معالجه مکانیکی
malpractice
U
معالجه غلط
iatraliptics
U
معالجه بامالش
electropathy
U
معالجه برقی
pretreatment
U
معالجه قبلی
treament
U
سلوک معالجه
balneotherapy
U
معالجه باشستشو
emergency treatment
U
معالجه اورژانس
emergency treatment
U
معالجه اضطراری
psychopathy
U
معالجه روانی
medicable
U
قابل معالجه
heliotherapy
U
معالجه با افتاب
trichopathy
U
معالجه ناخوشیهای مو
edermical meducation
U
معالجه جلدی
rest cure
U
معالجه با استراحت
coldigor
U
سازش با سرما
cold short
U
شکنندگی در سرما
catch cold
U
سرما خوردن
i wonder he did not catch cold
U
که سرما نخورد
catch a cold
<idiom>
U
سرما خوردن
chills
U
سرما خنکی
cold frame
U
سرما دورکن
psychrophilic
U
سرما دوست
cold frames
U
سرما دورکن
chill
U
سرما خنکی
chill
U
سرما دادن
we were perished with cold
U
از سرما مردیم
chills
U
سرما دادن
refrigerating technique
U
فن سرما سازی
to feel cold
U
از سرما یخ زدن
to freeze
U
از سرما یخ زدن
smokers
U
دوددهنده میوه وگوشت وامثال ان
stapler
U
فروشنده پشم وپنبه وامثال ان
staplers
U
فروشنده پشم وپنبه وامثال ان
ribbons
U
نوار ضبط صوت وامثال ان
ribbon
U
نوار ضبط صوت وامثال ان
stringing
U
نخ کشیدن برگهای توتون وامثال ان
lifesaver
U
عضودسته نجات غریق وامثال ان
solid angle
U
زاویه سه بعدی مخروط وامثال ان
smoker
U
دوددهنده میوه وگوشت وامثال ان
chiropody
U
فن معالجه ودرمان امراض پا
faradism
U
معالجه باجریان برق
faradization
U
معالجه باجریان برق
self treatment
U
معالجه پیش خود
orthopathy
U
معالجه بدون دارو
psychiatry
U
معالجه ناخوشیهای دماغی
aerotherapeutics
U
معالجه بوسیله هوا
pretreat
U
قبلا معالجه کردن
diathermy
U
معالجه بوسیله حرارت
graphics
U
کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
To be freezing to death .
U
از سرما خشک شدن
to benvmb with cold
U
از سرما بیحس کردن
cold is merely privative
U
سرما چیزی جز عدم
rime
U
سرما ریزه پله
I have a cold.
U
من سرما خورده ام.
[پزشکی]
exposure to cold
U
درمعرض سرما بودن
hoarfrost
U
سرما ریزه پژه
I was frozen to death .
U
از سرما سیاه شدم
pilot burner
U
چراغ کوچک اجاق گاز وامثال ان
scarfs
U
حمایل ابریشمی وامثال ان شال گردن
coats of arms
U
نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
coat of arms
U
نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
scarf
U
حمایل ابریشمی وامثال ان شال گردن
massotherapy
U
معالجه بوسیله مشت و مال
physicotherapy
U
معالجه بوسایل طبیعی ومکانیکی
pyretotherapy
U
معالجه ناخوشی بوسیله تولیدتب
hydropathy
U
معالجه امراض بوسیله اب وتجویز اب
pedicure
U
معالجه امراض دست وپا
psychotherapy ortherapeutics
U
معالجه بوسائل روحی یاهیپنوتیزیم
self treatment
U
معالجه بدون کمک نسخه
pedicures
U
معالجه امراض دست وپا
chronic dose
U
دز قابل معالجه و پیشگیری اتمی
I was shivering all over with cold .
U
از سرما مثل بید می لرزیدم
I dont mind the cold .
U
از سرما ناراحت نمی شوم
post-
U
تیر تلفن وغیره تیردگل کشتی وامثال ان
post
U
تیر تلفن وغیره تیردگل کشتی وامثال ان
posts
U
تیر تلفن وغیره تیردگل کشتی وامثال ان
posted
U
تیر تلفن وغیره تیردگل کشتی وامثال ان
roentgenize
U
بوسیله اشعه مجهول معالجه کردن
faradize
U
بوسیله القای برق معالجه کردن
immunotherapy
U
معالجه یاجلوگیری از بیماری بوسیله پادگن
phototherapy
U
معالجه ناخوشیهای پوست بوسیله روشنایی
correctional treatment
U
روش معالجه از راه اصلاح رفتار
aromatherapy
U
معالجه توسط ماساژ با روغن معطر
hypnotherapy
U
معالجه امراض بوسیله خواب مغناطیسی
proliferous
U
بارور شونده بوسیله پیازیا جوانه زنی وامثال ان
frostbite
U
یخ زدگی بافت بدن در اثر سرما
orthopaedy
U
معالجه ناخوشی بی انکه دارویی بکار برند
psychanalyze
U
بوسیله تجزیه وتحلیل روانی معالجه کردن
shook
U
: مجموع تختههای لازم برای ساختن بشکه وچلیک وامثال ان
slopped
U
غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
macedoine
U
مخلوطی ازسبزیجات پخته که در سالاد یاروی لرزانک وامثال ان بکارمیرود
slopping
U
هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
slopping
U
غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
slop
U
هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
slop
U
غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
slopped
U
هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
pea jacket or coat
U
جامه کلفت پشمی که ملوانان در سرما می پوشند
helleborism
U
معالجه دیوانگی یاخربق داروی کارکن که ازخربق میسازند
to tuck in a child
U
پتوی روی بچه را درست کردن
[که سرما نخورد]
to tuck up a child
[British E]
U
پتوی روی بچه را درست کردن
[که سرما نخورد]
chilled to the bones
<idiom>
U
نفوذ سوز سرما تا مغز استخوان
[احساس یخ زدگی]
registers
U
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
register
U
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registering
U
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
guarding
U
حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
scopolamine
U
ی که با تزریق این ماده وامثال ان گرفته شده باشدقابل ارائه به دادگاه نیست
guards
U
حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guard
U
حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
abrasions
U
خوردگی
wear
U
خوردگی
chafe
U
خوردگی
chafes
U
خوردگی
erosion
U
خوردگی
chafing
U
خوردگی
erosion-corrosion
U
خوردگی
corrosion
U
خوردگی
abrasion
U
خوردگی
wears
U
خوردگی
corrsion
U
خوردگی
homeopathy
U
معالجه امراض بوسیله تجویزدارویی که دراشخاص سالم علائم ان مرض را بوجوداورد
esquire
U
عنوان روی نامه وامثال ان برای مردهاعنوانی که یکدرجه پایین تراز>شوالیه < بوده
disbandment
U
برهم خوردگی
fractions
U
ترک خوردگی
folding
U
چین خوردگی
rick
U
پیچ خوردگی
ricked
U
پیچ خوردگی
folium
U
چین خوردگی
ricks
U
پیچ خوردگی
cancellation
U
قلم خوردگی
crossing out
U
قلم خوردگی
galvanic corrosion
U
خوردگی گالوانیکی
graphitic corrosion
U
خوردگی گرافیتی
fissuration
U
ترک خوردگی
cracking
U
ترک خوردگی
queasiness
U
بهم خوردگی
surface corrosion
U
خوردگی سطحی
shrinkage
U
چروک خوردگی
electrolytic corrosion
U
خوردگی الکترولیتی
electrochemical corrosion
U
خوردگی الکتروشیمیایی
wrinkling
U
چین خوردگی
wrinkles
U
چین خوردگی
wrinkle
U
چین خوردگی
rugosity
U
چروک خوردگی
ruga
U
تاب خوردگی
turmoil
U
بهم خوردگی
erosion corrosion
U
خوردگی- فرسودگی
rancidity
U
باد خوردگی
torsion
U
پیچ خوردگی
corrosive action
U
اثر خوردگی
twists
U
پیچ خوردگی
twisting
U
پیچ خوردگی
collission
U
بهم خوردگی
twist
U
پیچ خوردگی
indisposedness
U
بهم خوردگی
induration
U
پینه خوردگی
vermiculation
U
کرم خوردگی
kink
U
پیچ خوردگی
intercrystalline corrosion
U
خوردگی کریستالی
ricking
U
پیچ خوردگی
muss
U
بهم خوردگی
fraction
U
ترک خوردگی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com