English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
to whittle at U پیوسته بریدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
away U پیوسته بطور پیوسته
scarp U بریدن عمودی بریدن
continual U پیوسته
conjoint U پیوسته
syndetic U پیوسته
concomitant U پیوسته
continuous U پیوسته
coalescent U پیوسته
coadunate U پیوسته
everywhen U پیوسته
alway U پیوسته
continous U پیوسته
proximate U پیوسته
on end U پیوسته
d. in U پیوسته
for ever and aday U پیوسته
for evermore U پیوسته
incessant U پیوسته
allied U پیوسته
never ceasing U پیوسته
ceaselessly U پیوسته
in connexion with U پیوسته به
contiguous U پیوسته
continued U پیوسته
married U پیوسته
uninterrupted U پیوسته
legato U پیوسته
on and on U پیوسته
cursive U پیوسته
round-the-clock U پیوسته
ceaseless U پیوسته
annexed U پیوسته
perpetually U پیوسته
incessantly U پیوسته
burst U پیوسته
bursts U پیوسته
affined U پیوسته
cohesive U به هم پیوسته
eternal U پیوسته
attached U پیوسته
unremittingly U پیوسته
non-stop U پیوسته
collective U بهم پیوسته
whittle U پیوسته کم کردن
gamosepalous U پیوسته کاسبرگ
continuous error U خطای پیوسته
continuous duty U کار پیوسته
continuous distributions U توزیع پیوسته
haunt U پیوسته امدن به
incessant drinking U پیوسته گساری
continuous data U دادههای پیوسته
contiguous U همجوار پیوسته
against U پیوسته مجاور
indiscrete U بهم پیوسته
gamophyllous U پیوسته برگ
gamopetalous U پیوسته گلبرگ
full time U پیوسته کار
continuous process U فرایند پیوسته
continuous traffic line U خط پیوسته امد و شد
continuous tone U ته رنگ پیوسته
continuous tone U اهنگ پیوسته
continuous spectrum U طیف پیوسته
continuous scrolling U حرکت پیوسته
continuous variable U متغیر پیوسته
continuous paper U کاغذ پیوسته
flow chip U براده پیوسته
continuous form U ورقه پیوسته
burst mode U حالت پیوسته
ex post U بوقوع پیوسته
end to end U سرهم پیوسته
continuous forms U ورقههای پیوسته
continuous function U تابع پیوسته
continuous phase U فاز پیوسته
continuous processing U پردازش پیوسته
accrete U بهم پیوسته
peals U صدای پیوسته
thereunto U بضمیمیه ان پیوسته به ان
haunts U پیوسته امدن به
symphsis U عضو پیوسته
pealing U صدای پیوسته
pealed U صدای پیوسته
compacted U بهم پیوسته
compacting U بهم پیوسته
accretion U رشد پیوسته
to be in a state of f. U پیوسته درتغییربودن
adjoin U پیوسته بودن
connected measures U اقدامت پیوسته
vicinal U در همسایگی پیوسته
burster U فرم پیوسته
without intermission U پیوسته لاینقطع
without rest U پیوسته لاینقطع
adjoins U پیوسته بودن
adjoined U پیوسته بودن
forever U جاویدان پیوسته
compact U بهم پیوسته
compacts U بهم پیوسته
diligence U کوشش پیوسته
conjunct U بهم پیوسته
nid nod U پیوسته جنبیدن
nid nod U پیوسته جنباندن
connecting arrangement U ترتیب پیوسته
permanent water level U تراز پیوسته اب
continuate U پیوسته بهم
aggregates U بهم پیوسته
aggregate U بهم پیوسته
peal U صدای پیوسته
linked list U لیست پیوسته
sustained yield U بازده پیوسته
insobriety U شرب پیوسته
inseparate U بهم پیوسته
diligency U کوشش پیوسته
collateral measures U اقدامت پیوسته
sympetalous U پیوسته گلبرگ
continuous background radiation U تابش زمینهای پیوسته
continuing appropriation U تامین اعتبار پیوسته
continuous packing column U ستون پر شده پیوسته
continuous levelling U تراز یابی پیوسته
continuous forms U فرم های پیوسته
continuous extraction apparatus U دستگاه استخراج پیوسته
zigzag U خطوط جناغی پیوسته
zigzagged U خطوط جناغی پیوسته
zigzagging U خطوط جناغی پیوسته
continuous flow analyser U تجزیه گر جریان پیوسته
continuous grading U دانه بندی پیوسته
steadies U پیوسته ویکنواخت کردن
to keep on U پیوسته نگاه داشتن
to hang together U باهم پیوسته یامتحدبودن
to chop and change U پیوسته تغییررای دادن
to breed in and in U پیوسته باخویشاوندان پیوندکردن
steadily U بطور پیوسته و یکنواخت
steadied U پیوسته ویکنواخت کردن
so let us always be kind U پیوسته مهربان باشیم
to run on U بهم پیوسته بودن
to peg a way at some work U پیوسته درسرچیزی کارکردن
always U پیوسته همه وقت
steadiest U پیوسته ویکنواخت کردن
steady U پیوسته ویکنواخت کردن
steadying U پیوسته ویکنواخت کردن
statement with debate U بیانیه با بحث پیوسته
continuous function U تابع پیوسته [ریاضی]
uniterrupted U پیوسته غیرمقطوع دایم
tractor feed U تغذیه کاغذ پیوسته
order about U پیوسته پی فرمان فرستادن
he kept on speaking U پیوسته سخن میگفت
gamophyllous U دارای برگ پیوسته
direct connected U ماشینهای بهم پیوسته
gamopetalous U دارای گلبرگ پیوسته
gamosepalous U دارای کاسبرگ پیوسته
zigzags U خطوط جناغی پیوسته
continuous rating U کار پیوسته اسمی
indiscretely U بطور بهم پیوسته
cut back U بریدن
rifts U بریدن
rift U بریدن
dissever U بریدن
hewed U بریدن
sects U بریدن
sect U بریدن
detruncate U بریدن
hewing U بریدن
defervescence U بریدن تب
cut off U بریدن
hews U بریدن
intercept U بریدن
intercepted U بریدن
intercepting U بریدن
resect U بریدن
incide U بریدن
mayhen U بریدن
sunder U بریدن
tie up U بریدن
dissevere U بریدن
to cut off U بریدن
exsect U بریدن
exsind U بریدن
exscind U بریدن
gride U بریدن
to ring off U بریدن
scissoring U بریدن
expeditate U بریدن
excision of clause U بریدن
intercepts U بریدن
rase U بریدن
decapitated U سر بریدن
shear U بریدن
truncated U بریدن
truncate U بریدن
incised U بریدن
incise U بریدن
amputating U بریدن
truncates U بریدن
truncating U بریدن
decapitate U سر بریدن
decapitation U سر بریدن
carving U بریدن
amputation U بریدن
chop U بریدن
chopped U بریدن
incises U بریدن
amputates U بریدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com