English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
rollpin U پینی متشکل از طومارهای فنرهای پیچیده فولادی که به عنوان محور لولا بکار میرود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
roller bandage U نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود
cellulose acetate U ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درابریشمهای مصنوعی فیلم لاک الکل و غیره بکار میرود
in flagrante delicto U شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود [قانون]
the smoking gun U شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود [قانون]
toluene U مایع قابل اشتعالی که به عنوان حلال و رقیق کننده بکار میرود
reed valve U شیری متشکل از ورقه فولادی نازکی که جریان یکطرفه سیال را سبب میشود
bed plate U پایه یا شاسی فولادی پیش ساخته که به عنوان فونداسیون به کار برده میشود
apostrophes U که درموارد زیر بکار میرود
apostrophe U که درموارد زیر بکار میرود
baseplate U پایه فولادی پیش ساخته چدنی که به عنوان فونداسیون برای یک موتور به کار می رود
lampron U چراغ فیتلهای که درچراغانی بکار میرود
studs U زائدهائی که در میلههای گرد بکار میرود
fuller's earth U خاکی که درصافی اب وغیره بکار میرود
lakh U سدهزار در شممردن روییه بکار میرود
bay leaf U برگ خشک برگبو که دراشپزی بکار میرود
boring tubes U لوله هایی که برای حفاری بکار میرود
bathometer U دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
blacktop U موادی که برای اسفالت خیابان بکار میرود
fucus U رنگی که برای زیبایی پوست بکار میرود
crosse U چوگان پهنی که دربازی گلف بکار میرود
wisha U برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
baby siphon U سیفون کمکی که در هوابند ابی بکار میرود
fixed pivot U محور ثابت چرخش یکانها نفر لولا برای گردش یکانها
hypodermic syringe U کوچکی که برای تزریقات تحت جلدی بکار میرود
baseboard U چوب یا تختهای که بعنوان ستون یا پایه بکار میرود
nuggar U بکجور کرجی بزرگ که دررودخانه نیل بکار میرود
balbriggan U یکنوع پارچهء نخی که برای زیرپوش بکار میرود
inoculum U مادهای که برای مایه کوبی وتلقیح بکار میرود
aniseed U تخم بادیان رومی که بصورت ادویه بکار میرود
propety man U متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
gasogene U مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود
flag stones U تخته سنگهایی که برای سنگ فرش بکار میرود
property master U متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
aquaplane U قطعهء چوبی که برای اسکی ابی بکار میرود
buff stick U بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
windlass U ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
Molotov cocktail U بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
windlasses U ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
serinette U ارغنوان کوچک دستی که برای سروداموزی به پرندگان بکار میرود
laniard U طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
thyratron U پریود تخلیه که بعنوان سویچ رله یا ژنراتور بکار میرود
stop bath U ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
bow compass U نوعی پرگار که برای رسم دایرههای کوچک بکار میرود
manrope U طناب کنار نردبان که بجای نرده یا دستگیره بکار میرود
kelvin tube U لوله کلوین که جهت اندازه گیری عمق اب بکار میرود
Molotov cocktails U بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
mashy U نام یکی از چوگانهای اهنی که در بازی گلف بکار میرود
poetaster is pejorative word U شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
bock U یکنوع چرم پوست گوسفند که برای صحافی بکار میرود تیماج
chuck U جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
calliper U نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
chucked U جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
gluteus U یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود
goggles U عینکی که اطرافش پوشیده شده وبرای محافظت چشم بکار میرود
hundreds and thousands U یکجور شیرینی که مانند است به ساچمه و برای ارایش بکار میرود
caliper U نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
distemper U ترکیبی از گچ اب چسب و موادرنگی که در رنگ کردن داخل اطاقها بکار میرود
dry pack U مخلوطی از سیمان و ماسه که برای مرمت ترکهای بتن بکار میرود
splint U نوار یا تراشه ایکه برای بستن استخوان شکسته بکار میرود
jelutong U ماده رزینی درخت شاهدانه ک ه بجای صمغ ادامس بکار میرود
chucks U جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
land plaster U صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
langrage U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrel U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langridge U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
bolster U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
monochord U الت یک سیمه که برای نمایش نسبت میان صداهای موسیقی بکار میرود
bolstered U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolsters U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
vibrators U منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
leno U یکجور تور یا گارس که برای پوشش و ارایش کلاه و پرده بکار میرود
vibrator U منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
coffin U جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
coffins U جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
hi U فریاد خوش امد مثل هالو وچطوری و همچنین بجای اهای بکار میرود
characters U یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
character U یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
nitrobenzene U ابگونهای که بوی روغن بادام تلخ میدهدو درساختن رنگهای جوهری بکار میرود
hyphens U برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
hyphen U برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
opalite U ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
primary products U محصولاتی که به عنوان مواد اولیه بکار برده میشود
amalgam U الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
carbon seal U وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
game theory U این نظریه اغلب در تحلیل کردار انحصارچند جانبه بکار میرود واستراتژیهای مختلف را موردبررسی قرار میدهد
steeve U خفت کردن میلهای که نوک ان قلابی داردوبرای ازمایش محتویات عدل پنبه وامثال ان بکار میرود سیخک
amalgams U الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
z 0 U یک تراشه پردازنده 8 بیتی که به عنوان مبنایی برای ریزکامپیوترها بکار می رود
puncuation U نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
jute U کنف هندی الیاف کنف که برای گونی بافی بکار میرود
pitot pressure U فشار برخورد هوا که به منظور اندازه گیری سرعت هوا بکار میرود
fet U Transistor Effect Field نیمه هادی که به عنوان یک عنصر حافظه بکار برده میشود
anti blush tinner U ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
design stress resultant U تلاشی که در محاسبات بکار میرود وبرابر است با حاصلضرب تلاش در ضریب تشدید یادرصورت لزوم ضریب تصغیر
acrylic lacquer لاک های اکریلیک که دارای حلال های بسیار فرار بوده و برای پرداخت سطح هواپیما بکار میرود
streaming tape drive U دستگاهی که یک کارتریج نوارپیوسته را نگهداری کردن واساسا" به عنوان پشتیبان گردانندههای دیسک سخت بکار می رود
differential spoilers U اسپویلرهای روی بال که بعنوان سطوح کنترل اولیه وثانویه برای حرکت حول محور طولی بکار میروند
aluminum wool U رشتههای تکه تکه الومینوم که برای رفع زنگ زدگی وخوردگی و نیز جلادادن وصیقل دادن خراشهای جزئی روی ورقه ها یا لولههای الومینیومی بکار میرود
rolleron U کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
urban bundle U بقچه شهری [این روش گرچه قدیمی است ولی هنوز هم به عنوان معیاری جهت وزن کردن کلاف های پشم بکار می رود.]
sight alinement U تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
clevis pin U پینی که یک طرف ان رزوه شده و میتوان به ان مهره بست
countershaft U محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
wrist pin U پینی که در موتور رادیال دسته پیستون را به شاتون اصلی متصل میکند
fet U وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
wheelbase U فاصله بین محور جلوو محور عقب اتومبیل برحسب اینچ
wheelbases U فاصله بین محور جلوو محور عقب اتومبیل برحسب اینچ
rate integration gyro U ژایرویی با یک درجه ازادی که محور خروجی ان با مایع چسبناکی به محور دوران متصل شده
nose up U چرخش حول محور عرضی وخارج شدن محور طولی ازوضعیت تراز بطرف اوج
cisc U مجموعه دستورات پیچیده کامپیوتری طرحی از CPU که مجموعه دستورات آن شامل تعدادی دستورات طولانی و پیچیده است که نوشتن برنامه را ساده تر ولی سرعت اجرا را کندتر میکند
axis of signal communication U محور ارتباط و مخابرات محور ارتباطات
titles U صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
title U صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
eponym U عنوان دهنده عنوان مشخص
joint U لولا
tailed U دم یک لولا
Hinduism U لولا
pivots U لولا
tail U دم یک لولا
pivoted U لولا
pivot U لولا
tails U دم یک لولا
pinned U لولا
pinning U لولا
hinge U لولا
pin U لولا
linkage point U لولا
hinges U لولا
hinge U لولا زدن
split pin U میله لولا
split pen U میله لولا
band U نوار لولا
unhinges U از لولا در اوردن
articulation U مفصل لولا
pintle center U نقطه لولا
garnetiferous U لولا دار
pintle U میله لولا
unhinging U از لولا در اوردن
gimmal U مفصل لولا
hinges U لولا زدن
unhinge U از لولا در اوردن
butt U لولا فرنگی
butted U لولا فرنگی
butts U لولا فرنگی
bands U نوار لولا
hinge U لولا چرخش لولایی
hinges U لولا چرخش لولایی
polyptych U تصویر یا پنجره یا در لولا دارتاشو
steel dam U سد فولادی
garnets U حجر سیلان نوعی لولا یا مفصل
garnet U حجر سیلان نوعی لولا یا مفصل
steel framed structured U ساختمان فولادی
armature U میله فولادی
steel industries U صنایع فولادی
steel framed structured U سازه فولادی
steel pipe U لوله فولادی
steel cap U کلاه فولادی
flexible steel wire rope U طناب فولادی خم شو
steel bands U نوار فولادی
cogged ingot U شمشه فولادی
steelblue <adj.> <noun> U آبی فولادی
cogged ingot U شمش فولادی
gratings U شبکه فولادی
grating U شبکه فولادی
steel jacket U پوشش فولادی
steeliness U خاصیت فولادی
steel square U گونیای فولادی
steel sheet piling U سپرکوبی فولادی
steel sheet U ورق فولادی
steel band U نوار فولادی
steel wire rope U طناب فولادی
steel facing membrane U پرده فولادی
steel construction U ساختمان فولادی
steel wire U سیم فولادی
steel chimmey U دودکش فولادی
organized U متشکل
formant U متشکل
clamshell U کاناپه خلبان که از جلو یاعقب لولا شده
joint U جای کشیدن تریاک با استعمال نوشابه لولا
reinforced concrete construction U ساختمان بتن فولادی
high carbon steel U فولادی با میزان کربن 5/0%تا 50/1%
building steel lathing U بافت ساختمان فولادی
reinforced concrete carcase U اسکلت بتن فولادی
reinforced concrete pipe U لوله بتن فولادی
tubular steel scaffold U داربست لولهای فولادی
gusset U صفحه فولادی اتصال
extra special flexible wire rope U طناب فولادی ویژه
flexible mild steel wire rope U طناب فولادی نرم
gussets U صفحه فولادی اتصال
rolled steel joist U تیرچه فولادی نوردشده
steel blue U رنگ ابی فولادی
pile planking U دیوار سپر فولادی
organises U متشکل کردن
unaligned U غیر متشکل
endarch U متشکل در خارج
organising U متشکل کردن
organize U متشکل کردن
organizing U متشکل کردن
organizes U متشکل کردن
pin joint U اتصال بین اعضای ساختمانی بصورت لولا یا پاشنه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com