Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
I wI'll give him credit for a mI'llion tomans . He is good for a mI'llion tomans .
U
پیش من تا یک میلیون تومان محل ( اعتبار) دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I dont have one toman let alone a thousand tomans .
U
هزار تومان که هیچه یک تومان هم ندارم
major general
U
امیر تومان تومان اغا
major generals
U
امیر تومان تومان اغا
There are ine milion book (volumes)in this library.
U
دراین کتابخانه یک میلیون جلد کتاب وجود دارد
How long is the ticket valid?
U
بلیت تا کی اعتبار دارد؟
mflops
U
یک میلیون عملیات ممیز شناور در ثانیه یک میلیون عملکرد با ممیزشناور در ثانیه Per Operation FloatingPoint illion
storage
U
فضای ذخیره سازی داده که بیشتر از یک میلیون میلیون بیت داده میتواند ذخیره کند
t
U
درمعنای ^ , یک میلیون میلیون
To take ones leave .
U
هزار تومان کم آورده ام
I was stung for a fiver.
U
پنج تومان تیغم زدند
overdrafts
U
حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
overdraft
U
حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
I knocked off another 1000 tomans.
U
1000 تومان دیگه از قیمت زدم
Mother left me 500 tomans .
U
مادرم برایم 500 تومان گذاشت
My earnings come to around 5ooo Tomans per month.
U
درآمدم به حدود 5000 تومان درماه می رسد
My rent is 2000 tomanas per month.
U
اجاره خانه ام ماهی 2000 تومان است
He is a capable man . he is a man of ability .
بنظر او یک میلیارد تومان بی قابل
[ناقابل]
است
unfinanced
U
بدون اعتبار تضمین اعتبار نشده
scalar
U
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
craft revolving fund
U
حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
crore
U
ده میلیون
million
U
میلیون
m
U
یک میلیون
millions
U
میلیون
mega
U
میلیون
credit system of supply
U
سیستم براورد اعتبار برای تهیه و اماد سیستم تعیین اعتبار خرید اماد
milliard
U
هزار میلیون
megahertz
U
میلیون هرتز
megawatts
U
یک میلیون وات
megabit
U
میلیون ذره
megawatt
U
یک میلیون وات
megabit
U
میلیون بیت
megabyte
U
میلیون بایت
megacycle
U
میلیون چرخه
megacycle
U
یک میلیون دور
To scuffle through a job.
U
سر به میلیون می زند
billionth
U
یک تقسیم بر هزار میلیون
kilomegacycle
U
هزار میلیون چرخه
g
U
در معنای یک هزار میلیون
mips
U
یک میلیون دستورالعمل درثانیه
gigabyte
U
یک هزار میلیون بابت
billionths
U
یک تقسیم بر هزار میلیون
million instructions per second
U
میلیون دستورالعمل در ثانیه
mb
U
یک میلیون بایت egaByte
octillion
U
توان هشتم میلیون
megacycle
U
یک میلیون دوردر دقیقه
f
U
معدل یک هزارم یک میلینیوم میلیون
parts per million
[ppm]
U
بخش در میلیون
[فیزیک]
[شیمی]
PB
U
یک quadrilloion بایت چهار میلیون
mhz
U
یک میلیون سیکل در ثانیه egaHertz
gigaflop
U
یک هزار میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
gigahertz
U
فرکانس یک هزار میلیون سیکل در ثانیه
megaton
U
جنگ افزاری با قدرت یک مگاتن یا یک میلیون تن تی ان تی
megatons
U
جنگ افزاری با قدرت یک مگاتن یا یک میلیون تن تی ان تی
m
U
علامت اختصاری مگا به معنای یک میلیون
megaflop
U
یک میلیون عملیات ممیزشناور در ثانیه مگافلاپ
mhz
U
اندازه فرکانس معادل یک میلیون سیکل در ثانیه
A million is 1 with 6 zeros
[noughts]
after it.
U
یک میلیون عدد یک با شیش تا صفر پشتش است.
[ریاضی]
supernova
U
ستاره دارای نور متغیری که روشنی اش صد میلیون برابر خورشید است .ابرنواختران
supernovas
U
ستاره دارای نور متغیری که روشنی اش صد میلیون برابر خورشید است .ابرنواختران
supernovae
U
ستاره دارای نور متغیری که روشنی اش صد میلیون برابر خورشید است .ابرنواختران
. The car is gathering momentum.
U
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
vga
U
پیشرفت سیستم نمایش گرافیکی VGA استاندارد که امکان renolation تا x پیکسل با میلیون ها رنگ میدهد
Millions saw the apple fall, but Newton was the one who asked why?
U
میلیون ها نفر به زمین افتادن سیب را دیده بودند اما فقط نیوتون پرسید چرا؟
super-
U
پیشرفت در سیستم نمایش گرافیکی استاندارد VGAکه renolution تا x پیکسل با میلیون ها رنگ را ممکن می سازد
WWW
U
مجموعهای از میلیون ها وب سیلت و صفحات وب که با هم بخشی از اینترنت را تشکیل می دهند که اغلب اوقات توسط کاربر استفاده می شوند
request for discharge
U
عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
Walls have ears
<idiom>
U
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
labor theory of value
U
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
mass storage
U
سیستم ذخیره داده که بیشتر از یک میلیون بیت داده را نگهداری میکند
terabyte
U
یک هزار گیگا بایت یا یک میلیون مگا بایت داده
m
U
مگابیت در ثانیه . تعداد میلیون بیتهای ارسالی در ثانیه
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
enclave economices
U
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears
U
دیوار موش دارد موش گوش دارد
prestigious
U
با اعتبار
credits
U
اعتبار
crediting
U
اعتبار
advance
U
اعتبار
credibility
U
اعتبار
line of cerdit
U
خط اعتبار
influencing
U
اعتبار
creditless
U
بی اعتبار
creditability
U
اعتبار
reputability
U
اعتبار
influences
U
اعتبار
influenced
U
اعتبار
influence
U
اعتبار
credit line
U
حد اعتبار
authenticity
U
اعتبار
advancing
U
اعتبار
advances
U
اعتبار
estimating
U
اعتبار
invalids
U
: بی اعتبار
invalid
U
: بی اعتبار
validation
U
اعتبار
importance
U
اعتبار
esteem
U
اعتبار
appropriation symbol
U
کد اعتبار
reputations
U
اعتبار
validity
U
اعتبار
fund
U
اعتبار
estimates
U
اعتبار
estimated
U
اعتبار
estimate
U
اعتبار
budget
U
اعتبار
budgeted
U
اعتبار
budgets
U
اعتبار
prestige
U
اعتبار
entitlements
U
اعتبار
entitlement
U
اعتبار
value
U
اعتبار
values
U
اعتبار
valuing
U
اعتبار
funded
U
اعتبار
reputation
U
اعتبار
credit
U
اعتبار
void
U
بی اعتبار
standing
U
اعتبار
credited
U
اعتبار
issuance credit
U
افتتاح اعتبار
consensual validity
U
اعتبار وفاقی
l/c
U
اعتبار نامه
expired
U
بدون اعتبار
counter credit
U
اعتبار متقابل
imprest fund
U
اعتبار مساعده
issuing of the credit
U
افتتاح اعتبار
funded
U
اعتبار مالی
concurrent validity
U
اعتبار همزمان
in force
U
دارای اعتبار
fund
U
اعتبار مالی
issue a credit
U
افتتاح اعتبار
letter of credit
U
ورقه اعتبار
construct validity
U
اعتبار سازه
insecure
U
بی اعتبار متزلزل
ervolving credit
U
اعتبار گردان
consumption credit
U
اعتبار مصرفی
letter of credit
U
برگه اعتبار
a company of good standing
U
شرکتی با اعتبار
item validity
U
اعتبار پرسش
credentials
U
اعتبار نامه
letter of credit
U
اعتبار اسنادی
content validity
U
اعتبار محتوا
convergent validity
U
اعتبار همگرا
countervailing credit
U
اعتبار متقابل
credit rating
U
میزان اعتبار
credit transfers
U
انتقال اعتبار
cross validation
U
وارسی اعتبار
cumulative credit
U
اعتبار تراکمی
differential validity
U
اعتبار افتراقی
discriminant validity
U
اعتبار افتراقی
bad
U
ناصحیح بی اعتبار
documentary credit
U
اعتبار اسنادی
apportionment
U
واگذاری اعتبار
credit transfer
U
انتقال اعتبار
appropriation reimbur sement
U
تامین اعتبار
credit sale
U
اعتبار در معامله
credit term
U
مدت اعتبار
credit terms
U
شرایط اعتبار
back to back credit
U
اعتبار اتکایی
bank credit
U
اعتبار بانکی
requirements of the credit
U
شرایط اعتبار
appropriation title
U
عنوان اعتبار
creditably
U
از روی اعتبار
agricultural credit
U
اعتبار کشاورزی
advising of credit
U
ابلاغ اعتبار
external validity
U
اعتبار برونی
countervailing credit
U
اعتبار اتکائی
face validity
U
اعتبار صوری
factorial validity
U
اعتبار عاملی
factoring of credit
U
نمایندگی اعتبار
factoring of credit
U
عاملیت اعتبار
committment
U
تامین اعتبار
credit expansion
U
گسترش اعتبار
credit insurance
U
بیمه اعتبار
authenticity of a document
U
اعتبار سند
blank credit
U
اعتبار نامحدود
bridging leon
U
اعتبار موقت
ex post
U
به اعتبار گذشته
expenditure credit
U
اعتبار مصرف
expenditure credit
U
اعتبار هزینه
budget credit
U
اعتبار بودجه
validity
U
صحت اعتبار
line of cerdit
U
میزان اعتبار
trust
U
اعتقاد اعتبار
validation of a model
U
اعتبار یک الگو
open credit
U
اعتبار نامحدود
validity check
U
مقابله اعتبار
validity check
U
بررسی اعتبار
validity coefficient
U
ضریب اعتبار
validity criterion
U
ملاک اعتبار
validity index
U
شاخص اعتبار
validity of a contract
U
اعتبار قرارداد
void result
U
نتیجه بی اعتبار
rehabilitation
U
اعاده اعتبار
invalidity
U
عدم اعتبار
validation of a hypothesis
U
اعتبار یک فرضیه
test validity
U
اعتبار ازمون
trusted
U
اعتقاد اعتبار
trusts
U
اعتقاد اعتبار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com