English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hold forth U پیشنهاد کردن انتظار داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
envisage U انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisaged U انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisages U انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisaging U انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness. U نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
attends U انتظار کشیدن انتظار داشتن
attending U انتظار کشیدن انتظار داشتن
attend U انتظار کشیدن انتظار داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
to look forward to U انتظار داشتن
in the cards <idiom> U انتظار داشتن
to look forward to something U انتظار چیزی را داشتن
look forward U انتظار چیزی را داشتن
awaits U منتظر شدن انتظار داشتن
expecting U انتظار داشتن منتظر بودن
speculating U انتظار سودو زیاد داشتن
expected U انتظار داشتن منتظر بودن
expects U انتظار داشتن منتظر بودن
await U منتظر شدن انتظار داشتن
awaiting U منتظر شدن انتظار داشتن
speculated U انتظار سودو زیاد داشتن
expect U انتظار داشتن منتظر بودن
speculate U انتظار سودو زیاد داشتن
speculates U انتظار سودو زیاد داشتن
awaited U منتظر شدن انتظار داشتن
get away with murder <idiom> U انجام کاری خیلی بد بدون انتظار تنبیه را داشتن
holding position U وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
offer U پیشنهاد کردن پیشنهاد
offers U پیشنهاد کردن پیشنهاد
offered U پیشنهاد کردن پیشنهاد
they rejected his proposition U پیشنهاد وی را رد کگردن پیشنهاد اورا نپذیرفتند
waiting position U ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to look forward expectantly to the future U با انتظار به آینده نگاه کردن
allotment advice U پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
projected U پیشنهاد کردن
propounds U پیشنهاد کردن
advance پیشنهاد کردن
advancing پیشنهاد کردن
offered U پیشنهاد کردن
bids U پیشنهاد کردن
projects U پیشنهاد کردن
project U پیشنهاد کردن
offer U پیشنهاد کردن
offers U پیشنهاد کردن
bid U پیشنهاد کردن
propounding U پیشنهاد کردن
proposed U پیشنهاد کردن
propound U پیشنهاد کردن
proposing U پیشنهاد کردن
suggests U پیشنهاد کردن
suggesting U پیشنهاد کردن
propose U پیشنهاد کردن
suggested U پیشنهاد کردن
recommend U پیشنهاد کردن
proposes U پیشنهاد کردن
recommending U پیشنهاد کردن
to make overtures U پیشنهاد کردن
recommends U پیشنهاد کردن
suggest U پیشنهاد کردن
tendered U تقدیم کردن پیشنهاد
proffering U تقدیم پیشنهاد کردن
to hold out the olive branch <idiom> [پیشنهاد آشتی کردن]
tender U تقدیم کردن پیشنهاد
to pop the question U پیشنهاد عروسی کردن
projects U طرح یا پیشنهاد کردن
projected U طرح یا پیشنهاد کردن
proffers U تقدیم پیشنهاد کردن
proffered U تقدیم پیشنهاد کردن
to make a motion U پیشنهاد کردن بر ان شدن
tendering U تقدیم کردن پیشنهاد
proffer U تقدیم پیشنهاد کردن
project U طرح یا پیشنهاد کردن
tenderest U تقدیم کردن پیشنهاد
bidding U پیشنهاد مزایده کردن
propositioning U پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
proposition U پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
propositioned U پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
propositions U پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
bid U پیشنهاد کردن توپ زدن
moved U پیشنهاد کردن تغییر مکان
moves U پیشنهاد کردن تغییر مکان
bids U پیشنهاد کردن توپ زدن
move U پیشنهاد کردن تغییر مکان
propone U پیشنهاد کردن ارائه دادن
propound U پیشنهاد کردن ارائه دادن
put in U تقاضا کردن پیشنهاد دادن
propounding U پیشنهاد کردن ارائه دادن
propounds U پیشنهاد کردن ارائه دادن
[Could I] give you a lift? [colloquial] U به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
to offer somebody a lift U به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
expectantly U با انتظار
expectations U انتظار
prospects U انتظار
expectation U انتظار
prospecting U انتظار
expectancy U انتظار
anticipation U انتظار
ready line U خط انتظار
expectance U انتظار
prospect U انتظار
prospected U انتظار
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
in prospect U انتظار داشته
ante-rooms U اطاق انتظار
waiting time U زمان انتظار
standby U حالت انتظار
anticipated <adj.> U انتظار می رود
waiting room U اطاق انتظار
reception rooms U اتاق انتظار
half pay U حق انتظار خدمت
wait time U زمان انتظار
presumable <adj.> U انتظار می رود
expected <adj.> U انتظار می رود
estimated <adj.> U انتظار می رود
ante-chamber U اتاق انتظار
lobbied U سالن انتظار
in prospective U انتظار داشته
lobbies U سالن انتظار
lobby U سالن انتظار
reception room U اتاق انتظار
anticipative U درحالت انتظار
waiting-room U اتاق انتظار
to my great surprise U برخلاف انتظار من
wait state U حالت انتظار
wait state U وضعیت انتظار
probable <adj.> U انتظار می رود
cooling period U زمان انتظار
rendezvous area U موضع انتظار
expectancy chart U نمودار انتظار
bide U در انتظار ماندن
standbys U حالت انتظار
expectancy table U جدول انتظار
beyond the pale <idiom> U دوراز انتظار
inopinate U انتظار نداشته
anterooms U اطاق انتظار
error of expectation U خطای انتظار
anteroom U اطاق انتظار
redezvous U محل انتظار
waiting list U لیست انتظار
waiting lists U لیست انتظار
anticipatory U در حال انتظار
waiting-room U اطاق انتظار
waiting-rooms U اطاق انتظار
aspiration level U سطح انتظار
expectative U مورد انتظار
expected value U ارزش مورد انتظار
expected price U قیمت مورد انتظار
expected frequency U فراوانی مورد انتظار
intended saving U پس انداز مورد انتظار
point spread U امتیاز قابل انتظار
on deck U در انتظار نوبت شنا
nonpay status U حالت انتظار خدمتی
sales expectations U فروش مورد انتظار
in prospect U مورد انتظار [در برنامه ]
anticipated profit U سود مورد انتظار
beyond one's expectation U مافوق انتظار کسی
suit up U ذخیره در انتظار بازی
anticipated inflation U تورم مورد انتظار
means end expectation U انتظار وسیله- هدف
one anxious week of waiting U یک هفته انتظار با نگرانی
tempo stroll variation U واریاسیون صبر و انتظار
likly U انتظار داشتنی مناسب
anticipated price U قیمت مورد انتظار
vacillates U دل دل کردن تردید داشتن
vacillate U دل دل کردن تردید داشتن
vacillating U دل دل کردن تردید داشتن
vacillated U دل دل کردن تردید داشتن
promises U نوید انتظار وعده دادن
fractional antedating goal response U خرده پاسخ انتظار هدف
promise U نوید انتظار وعده دادن
to have arrived [expected moment] U رسیدن [به زمان انتظار رفته]
profiteer U فردیکه انتظار سودزیاد دارد
awaiting aircraft availability U زمان انتظار درخط تعمیر
product life expectancy U عمر مورد انتظار محصول
intended investment U سرمایه گذاری مورد انتظار
waits U انتظار کشیدن معطل شدن
wait U انتظار کشیدن معطل شدن
par for the course <idiom> U تنها چیزیکه انتظار داشته
waited U انتظار کشیدن معطل شدن
profiteers U فردیکه انتظار سودزیاد دارد
celebrating U نگاه داشتن تقدیس کردن
celebrates U نگاه داشتن تقدیس کردن
shoots U درد کردن سوزش داشتن
celebrate U نگاه داشتن تقدیس کردن
entertain U سرگرم کردن گرامی داشتن
impounded U ضبط کردن نگه داشتن
import U دخل داشتن به تاثیر کردن در
importing U دخل داشتن به تاثیر کردن در
impound U ضبط کردن نگه داشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com