Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
retreating forehead
U
پیشانی تو رفته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
damped wave
U
موجی که دامنه ان رفته رفته کاهش میابد
critical mach number
U
عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
The sun has set (hadd set).
U
آفتاب رفته است ( رفته بود )
dwindle
U
رفته رفته کوچک شدن
dwindling
U
رفته رفته کوچک شدن
to peter out
U
رفته رفته کوچک شدن
dwindles
U
رفته رفته کوچک شدن
dwindled
U
رفته رفته کوچک شدن
haffet
U
پیشانی
haffit
U
پیشانی
sinciput
U
پیشانی
frontal
U
پیشانی
fascia
U
پیشانی
forehead
U
پیشانی
brows
U
پیشانی
brow
U
پیشانی
fascias
U
پیشانی
front view
U
پیشانی
face
U
پیشانی
faces
U
پیشانی
front face
U
پیشانی
foreheand
U
پیشانی
foreheads
U
پیشانی
headband
U
پیشانی بند
frontal lobe
U
قطعه پیشانی
coronet
U
پیشانی بند
coronets
U
پیشانی بند
headbands
U
پیشانی بند
frontal bone
U
استخوان پیشانی
crownet
U
پیشانی بند
entablature
U
پیشانی در معماری
prefrontal
U
پیش پیشانی
frontlet
U
پیشانی بند
metopic
U
وابسته به پیشانی
head band
U
پیشانی بند
head lamp
U
چراغ پیشانی
riser
U
پیشانی پله
frontonasal
U
مربوط به پیشانی وبینی
frontomalar bone
U
استخوان پیشانی وگونه
kotow
U
پیشانی برخاک نهادن
kow-towed
U
پیشانی بر زمین نهادن
beetle brow
U
پیشانی پیش امده
frontomalar
U
مربوط به پیشانی وگونه
foretop
U
کاکل موی پیشانی
bevelled edge weld
U
جوش درز پیشانی
frontal association area
U
منطقه ارتباطی پیشانی
corsa
U
[پیشانی در گچ بری سر ستونها]
frontal lobe syndrome
U
نشانگان قطعه پیشانی
kow-towing
U
پیشانی بر زمین نهادن
forelocks
U
کاکل موی پیشانی
forelock
U
کاکل موی پیشانی
frontlet
U
پیشانی اسب وغیره
nasofrontal
U
وابسته به بینی و پیشانی
to knock head
U
پیشانی برخاک نهادن
kow-tow
U
پیشانی بر زمین نهادن
prefrontal cortex
U
قشر پیش پیشانی
face
U
پیشانی جنگی گلنگدن
shim
U
خط سفید پیشانی اسب
faces
U
پیشانی جنگی گلنگدن
kow-tows
U
پیشانی بر زمین نهادن
white face
U
جانور پیشانی سفید
kowtow
U
پیشانی برخاک نهادن
breech head
U
پیشانی جنگی گلنگدن یا کولاس
phylactery
U
پیشانی بند وباز وبند
sinuses
U
درون حفرههای پیشانی وگونه ها
glabella
U
برامدگی پیشانی میان دو ابرو
sinus
U
درون حفرههای پیشانی وگونه ها
diadems
U
سربندیا پیشانی بند پادشاهان
fronting
U
خط اول میدان رزم پیشانی
front
U
خط اول میدان رزم پیشانی
diadem
U
سربندیا پیشانی بند پادشاهان
architrave-cornice
U
[پیشانی ستون بدون حاشیه ی تزئینی]
frisette
U
حلقه زلف روی پیشانی زنانfrieze
lovelock
U
طره زلف روی پیشانی یا شقیقه
kow-towed
U
زانو زدن و پیشانی را بر زمین قرار دادن
kow-tows
U
زانو زدن و پیشانی را بر زمین قرار دادن
kow-tow
U
زانو زدن و پیشانی را بر زمین قرار دادن
to knock head
U
چیزی که عبارت ازگذاشتن پیشانی بر روی زمین
kow-towing
U
زانو زدن و پیشانی را بر زمین قرار دادن
kotow
U
سجودچینی که عبارت است ازگذاشتن پیشانی بر روی زمین
head space
U
فاصله بین پیشانی جنگی گلنگدن و انتهای لوله
kowtow
U
سجودچینی که عبارت است ازگذاشتن پیشانی بر روی زمین
english toy spaniel
U
نوعی سگ پشمالوی دارای پیشانی برامده وبینی روبه بالا
dentil-band
U
[بخش مستطیلی شکلی از لایه ی گچ بری شده در قسمتی از پیشانی سرستون]
by inches
U
رفته رفته
short tempered
U
از جا در رفته
thrawart
U
در رفته
frenetical
U
از جا در رفته
gradually
<adv.>
U
رفته رفته
by degrees
<adv.>
U
رفته رفته
gradually
U
رفته رفته
dislocated
U
در رفته
bit by bit
<adv.>
U
رفته رفته
in process of time
U
رفته رفته
inchmeal
U
رفته رفته
departed
U
رفته
it has escaped my remembrance
U
از خاطرم رفته
in the a
U
روی هم رفته
iam bored
U
حوصله ام سر رفته
truncated soil
U
خاک رو رفته
in the lump
U
روی هم رفته
on a par
U
روی هم رفته
i have been to paris
U
پاریس رفته ام
averaged
U
روی هم رفته
unbridle
U
مهاردر رفته
he knew that i had gone
U
او میدانست که من رفته ام
madding
U
از کوره در رفته
smudgiest
U
رنگ و رو رفته
smudgy
U
رنگ و رو رفته
weatherbeaten
U
رنگ و رو رفته
smudgier
U
رنگ و رو رفته
deep-set
U
فرو رفته
installed
<adj.>
<past-p.>
U
بکار رفته
chafed
U
پوست رفته
overseen
U
غلط رفته
jitters
U
از کوره در رفته
away
U
غایب رفته
exhausted
U
تحلیل رفته
pallid
U
رنگ رفته
overall
U
رویهم رفته
overalls
U
رویهم رفته
red-hot
U
ازجادر رفته
gone
<adj.>
U
از دست رفته
I'm glad he's gone.
U
خوشحالم که او رفته.
averaging
U
روی هم رفته
averages
U
روی هم رفته
neat
U
شسته و رفته
inserted
<adj.>
<past-p.>
U
بکار رفته
neater
U
شسته و رفته
deployed
<adj.>
<past-p.>
U
بکار رفته
neatest
U
شسته و رفته
altogether
U
روی هم رفته
appointed
<adj.>
<past-p.>
U
بکار رفته
applied
<adj.>
<past-p.>
U
بکار رفته
extinct
U
ازبین رفته
average
U
روی هم رفته
emaciated
U
گوشت رفته
frantic
U
ازکوره در رفته
windswept
U
بر باد رفته
defunct
U
ازبین رفته
pulled
U
تحلیل رفته
by and large
<idiom>
U
روی هم رفته
day a day
U
روی هم رفته
all in all
U
روی هم رفته
all told
U
روی هم رفته
first and last
U
روی هم رفته
sunken
U
فرو رفته
consumptive
U
تحلیل رفته
consumptives
U
تحلیل رفته
cavetto
U
[پخی تو رفته]
off shade
U
رنگ رفته
on average
[on av.]
U
روی هم رفته
averaged
U
روی هم رفته
frenzied
U
ازجا در رفته
averagly
U
روی هم رفته
I feel pins and needles in my foot.
U
پایم خواب رفته
sunken eyes
U
چشمان فرو رفته
The child
[kid,baby]
has taken after her mother.
بچه به مادرش رفته.
income forgone
U
درامداز دست رفته
Have you been there recently (lately)
U
تازگیها آنجا رفته ای ؟
we cannot undo the past
U
اب رفته بجوی برنمیگردد
As limp as a rag.
U
شل واز حال رفته
He is on leave of absence .
U
مرخصی رفته است
go out the window
<idiom>
U
اثرش از بین رفته
Vanished(shattered, dashed) hopes.
U
امیدها ی بر باد رفته
you are mistaken
U
خطا رفته اید
ha-ha
U
دیوار فرو رفته
what is done cannot be undone
U
اب رفته بجوی برنمیگردد
saddle nose
U
بینی فرو رفته
lost chain
U
زنجیره از دست رفته
lorn
U
از دست رفته بربادرفته
pale
U
رنگ رفته بی نور
washed up
U
بکلی تحلیل رفته
immersed in debt
U
فرو رفته در فرض
he must have gone
U
باید رفته باشد
he is off to the war
U
رفته است به جنگ
advanced pawn
U
پیاده پیش رفته
furibund
U
اشفته ازجادر رفته
forged side
U
سطح فرو رفته
lost
U
از دست رفته ضایع
tacky
U
رنگ ورو رفته
retreating chin
U
چانه عقب رفته
neatest
U
شسته و رفته مرتب
neater
U
شسته و رفته مرتب
power
U
توان از دست رفته
powered
U
توان از دست رفته
revendication
U
استردادزمین ازدست رفته
powering
U
توان از دست رفته
powers
U
توان از دست رفته
paler
U
رنگ رفته بی نور
neat
U
شسته و رفته مرتب
palest
U
رنگ رفته بی نور
I have lost a lot of blood.
U
خون زیادی از من رفته است
sold
U
فروخته شده بفروش رفته
He wont be back for another six months.
U
رفته که تا 6 ماه دیگه بر گردد
I have something in my eye.
U
چیزی توی چشمم رفته.
macaroni
U
ماکارونی جوان خارج رفته
to count for lost
U
از دست رفته بحساب آوردن
lost
U
از دست رفته تلف شده
to have arrived
[expected moment]
U
رسیدن
[به زمان انتظار رفته]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com