English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
retreating forehead U پیشانی تو رفته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
damped wave U موجی که دامنه ان رفته رفته کاهش میابد
critical mach number U عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
The sun has set (hadd set). U آفتاب رفته است ( رفته بود )
dwindle U رفته رفته کوچک شدن
dwindling U رفته رفته کوچک شدن
to peter out U رفته رفته کوچک شدن
dwindles U رفته رفته کوچک شدن
dwindled U رفته رفته کوچک شدن
haffet U پیشانی
haffit U پیشانی
sinciput U پیشانی
frontal U پیشانی
fascia U پیشانی
forehead U پیشانی
brows U پیشانی
brow U پیشانی
fascias U پیشانی
front view U پیشانی
face U پیشانی
faces U پیشانی
front face U پیشانی
foreheand U پیشانی
foreheads U پیشانی
headband U پیشانی بند
frontal lobe U قطعه پیشانی
coronet U پیشانی بند
coronets U پیشانی بند
headbands U پیشانی بند
frontal bone U استخوان پیشانی
crownet U پیشانی بند
entablature U پیشانی در معماری
prefrontal U پیش پیشانی
frontlet U پیشانی بند
metopic U وابسته به پیشانی
head band U پیشانی بند
head lamp U چراغ پیشانی
riser U پیشانی پله
frontonasal U مربوط به پیشانی وبینی
frontomalar bone U استخوان پیشانی وگونه
kotow U پیشانی برخاک نهادن
kow-towed U پیشانی بر زمین نهادن
beetle brow U پیشانی پیش امده
frontomalar U مربوط به پیشانی وگونه
foretop U کاکل موی پیشانی
bevelled edge weld U جوش درز پیشانی
frontal association area U منطقه ارتباطی پیشانی
corsa U [پیشانی در گچ بری سر ستونها]
frontal lobe syndrome U نشانگان قطعه پیشانی
kow-towing U پیشانی بر زمین نهادن
forelocks U کاکل موی پیشانی
forelock U کاکل موی پیشانی
frontlet U پیشانی اسب وغیره
nasofrontal U وابسته به بینی و پیشانی
to knock head U پیشانی برخاک نهادن
kow-tow U پیشانی بر زمین نهادن
prefrontal cortex U قشر پیش پیشانی
face U پیشانی جنگی گلنگدن
shim U خط سفید پیشانی اسب
faces U پیشانی جنگی گلنگدن
kow-tows U پیشانی بر زمین نهادن
white face U جانور پیشانی سفید
kowtow U پیشانی برخاک نهادن
breech head U پیشانی جنگی گلنگدن یا کولاس
phylactery U پیشانی بند وباز وبند
sinuses U درون حفرههای پیشانی وگونه ها
glabella U برامدگی پیشانی میان دو ابرو
sinus U درون حفرههای پیشانی وگونه ها
diadems U سربندیا پیشانی بند پادشاهان
fronting U خط اول میدان رزم پیشانی
front U خط اول میدان رزم پیشانی
diadem U سربندیا پیشانی بند پادشاهان
architrave-cornice U [پیشانی ستون بدون حاشیه ی تزئینی]
frisette U حلقه زلف روی پیشانی زنانfrieze
lovelock U طره زلف روی پیشانی یا شقیقه
kow-towed U زانو زدن و پیشانی را بر زمین قرار دادن
kow-tows U زانو زدن و پیشانی را بر زمین قرار دادن
kow-tow U زانو زدن و پیشانی را بر زمین قرار دادن
to knock head U چیزی که عبارت ازگذاشتن پیشانی بر روی زمین
kow-towing U زانو زدن و پیشانی را بر زمین قرار دادن
kotow U سجودچینی که عبارت است ازگذاشتن پیشانی بر روی زمین
head space U فاصله بین پیشانی جنگی گلنگدن و انتهای لوله
kowtow U سجودچینی که عبارت است ازگذاشتن پیشانی بر روی زمین
english toy spaniel U نوعی سگ پشمالوی دارای پیشانی برامده وبینی روبه بالا
dentil-band U [بخش مستطیلی شکلی از لایه ی گچ بری شده در قسمتی از پیشانی سرستون]
by inches U رفته رفته
short tempered U از جا در رفته
thrawart U در رفته
frenetical U از جا در رفته
gradually <adv.> U رفته رفته
by degrees <adv.> U رفته رفته
gradually U رفته رفته
dislocated U در رفته
bit by bit <adv.> U رفته رفته
in process of time U رفته رفته
inchmeal U رفته رفته
departed U رفته
it has escaped my remembrance U از خاطرم رفته
in the a U روی هم رفته
iam bored U حوصله ام سر رفته
truncated soil U خاک رو رفته
in the lump U روی هم رفته
on a par U روی هم رفته
i have been to paris U پاریس رفته ام
averaged U روی هم رفته
unbridle U مهاردر رفته
he knew that i had gone U او میدانست که من رفته ام
madding U از کوره در رفته
smudgiest U رنگ و رو رفته
smudgy U رنگ و رو رفته
weatherbeaten U رنگ و رو رفته
smudgier U رنگ و رو رفته
deep-set U فرو رفته
installed <adj.> <past-p.> U بکار رفته
chafed U پوست رفته
overseen U غلط رفته
jitters U از کوره در رفته
away U غایب رفته
exhausted U تحلیل رفته
pallid U رنگ رفته
overall U رویهم رفته
overalls U رویهم رفته
red-hot U ازجادر رفته
gone <adj.> U از دست رفته
I'm glad he's gone. U خوشحالم که او رفته.
averaging U روی هم رفته
averages U روی هم رفته
neat U شسته و رفته
inserted <adj.> <past-p.> U بکار رفته
neater U شسته و رفته
deployed <adj.> <past-p.> U بکار رفته
neatest U شسته و رفته
altogether U روی هم رفته
appointed <adj.> <past-p.> U بکار رفته
applied <adj.> <past-p.> U بکار رفته
extinct U ازبین رفته
average U روی هم رفته
emaciated U گوشت رفته
frantic U ازکوره در رفته
windswept U بر باد رفته
defunct U ازبین رفته
pulled U تحلیل رفته
by and large <idiom> U روی هم رفته
day a day U روی هم رفته
all in all U روی هم رفته
all told U روی هم رفته
first and last U روی هم رفته
sunken U فرو رفته
consumptive U تحلیل رفته
consumptives U تحلیل رفته
cavetto U [پخی تو رفته]
off shade U رنگ رفته
on average [on av.] U روی هم رفته
averaged U روی هم رفته
frenzied U ازجا در رفته
averagly U روی هم رفته
I feel pins and needles in my foot. U پایم خواب رفته
sunken eyes U چشمان فرو رفته
The child [kid,baby] has taken after her mother. بچه به مادرش رفته.
income forgone U درامداز دست رفته
Have you been there recently (lately) U تازگیها آنجا رفته ای ؟
we cannot undo the past U اب رفته بجوی برنمیگردد
As limp as a rag. U شل واز حال رفته
He is on leave of absence . U مرخصی رفته است
go out the window <idiom> U اثرش از بین رفته
Vanished(shattered, dashed) hopes. U امیدها ی بر باد رفته
you are mistaken U خطا رفته اید
ha-ha U دیوار فرو رفته
what is done cannot be undone U اب رفته بجوی برنمیگردد
saddle nose U بینی فرو رفته
lost chain U زنجیره از دست رفته
lorn U از دست رفته بربادرفته
pale U رنگ رفته بی نور
washed up U بکلی تحلیل رفته
immersed in debt U فرو رفته در فرض
he must have gone U باید رفته باشد
he is off to the war U رفته است به جنگ
advanced pawn U پیاده پیش رفته
furibund U اشفته ازجادر رفته
forged side U سطح فرو رفته
lost U از دست رفته ضایع
tacky U رنگ ورو رفته
retreating chin U چانه عقب رفته
neatest U شسته و رفته مرتب
neater U شسته و رفته مرتب
power U توان از دست رفته
powered U توان از دست رفته
revendication U استردادزمین ازدست رفته
powering U توان از دست رفته
powers U توان از دست رفته
paler U رنگ رفته بی نور
neat U شسته و رفته مرتب
palest U رنگ رفته بی نور
I have lost a lot of blood. U خون زیادی از من رفته است
sold U فروخته شده بفروش رفته
He wont be back for another six months. U رفته که تا 6 ماه دیگه بر گردد
I have something in my eye. U چیزی توی چشمم رفته.
macaroni U ماکارونی جوان خارج رفته
to count for lost U از دست رفته بحساب آوردن
lost U از دست رفته تلف شده
to have arrived [expected moment] U رسیدن [به زمان انتظار رفته]
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com