English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
overbite U پیشامدگی دندانهای زبرین نسبت به دندانهای زیرین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
trident U سه دندانهای
tridentate U سه دندانهای
bidentate U دو دندانهای
cut gears U دندانهای بریدن
saw tooth roof U بام دندانهای
deciduous teeth U دندانهای شیری
temporary teeth U دندانهای شیری
dog clutch U پیوست دندانهای
canine teeth U دندانهای نیش
incisor teeth U دندانهای پیش
molar teeth U دندانهای اسیا
mordant dye U رنگ دندانهای
serrated vertical pulse U ضربه عمودی دندانهای
She has got regular teeth . U دندانهای منظمی دارد
rotten teeth U دندانهای پوسیده یافاسد
sarrated wire rope U طناب سیمی دندانهای
White regular teeth . U دندانهای سفید ومرتب ( یکدست )
orthodontia U مبحث اصلاح دندانهای کج و معوج دردندانپزشکی
orthodontics U مبحث اصلاح دندانهای کج و معوج دردندانپزشکی
barbe U شال گردن یا روسری دندانهای ریز
labyrinthodon U سنگواره یکی از جانوران دوزیست بزرگ که دندانهای پیچ درپیچ دارد
interdental consonant U حرف مصمتی که با گذاردن زبان در میان دندانهای بالاو پایین تلفظ میشود
overshot jaw U ارواره زبرین هنگامی که ازارواره زیرین جلوترامده است
prominency U پیشامدگی
overhangs U پیشامدگی
cantilever U پیشامدگی
overhang U پیشامدگی
prominence U پیشامدگی برتری
protrusion of the jaw U پیشامدگی ارواره
upmost U زبرین
upper U زبرین
uppers U زبرین
the upper lip U لب زبرین
eaves U پیشامدگی لبه بام
false pelvis U لگن زبرین
superior colliculus U برجستگی زبرین
epilimnion U اب لایه زبرین
emprosthotonos U پیشامدگی بدن بواسطه کزاز
epipelagic U زیر لایه زبرین
supramaxillary U وابسته به ارواره زبرین
ulnar U وابسته به زند زبرین
premaxillary U واقع در جلو ارواره زبرین
limb U قطع کردن عضو اندام زبرین
limbs U قطع کردن عضو اندام زبرین
leverage U نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
lift fan U توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
ohm's law U جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
liftjet U توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
gargoyles U ناودانی که از دیوار پیشامدگی پیدا میکند و بیشتر انرابصورت سر وتن انسان یاجانوری درمی اورند
gargoyle U ناودانی که از دیوار پیشامدگی پیدا میکند و بیشتر انرابصورت سر وتن انسان یاجانوری درمی اورند
prorata U برحسب نسبت معین بهمان نسبت
attributable U قابل نسبت دادن نسبت دادنی
nationallism U مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
to hang over anything U سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
under U زیرین
under- U زیرین
undersides U زیرین
underside U زیرین
downstair U زیرین
underscoring U زیرین خط
underscore U زیرین خط
underscored U زیرین خط
underscores U زیرین خط
underlines U خط زیرین
underlined U خط زیرین
underline U خط زیرین
inferior U زیرین
underlips U لب زیرین
after mentioned U زیرین
following on U زیرین
underlip U لب زیرین
following <adj.> U زیرین
following U زیرین
inferiors U زیرین
subjecent U زیرین
labium U لب زیرین حشره
cutis U پوست زیرین
base stone U سنگ زیرین
inferior colliculus U برجستگی زیرین
dewatering outlets U خروجی زیرین
underpass U زیرین راه
undercoat U پشم زیرین
underpart U زیرین بخش
limb U اندام زیرین
underpasses U زیرین راه
underneath U زیرین پایینی
subways U مجرای زیرین
bottom slide U لغزنده زیرین
subway U مجرای زیرین
bedding U لایه زیرین
underworld U زیرین جهان
bottom line U طناب زیرین
culet U پخ زیرین برلیان
ulna U زند زیرین
true pelvis U لگن زیرین
undercut U ببرش زیرین
the underwritten names U نامهای زیرین
inferior planets U سیارات زیرین
the figure below U رقم زیرین
the f. words U کلمات زیرین
mandibular U ارواره زیرین
downward U پایین زیرین
maxilla U ارواره زیرین
beneath U زیرین پایینی
lower floor U اشکوب زیرین
named here under U نامبرده زیرین
sub grade U لایه زیرین
nether millstone U اسیاسنگ زیرین
undercuts U ببرش زیرین
limbs U اندام زیرین
hypolimnion U اب سرد زیرین
troposphere U زیرین سپهر
tropopause U زیرین مرز
nether lip or jaw U لب یا ارواره زیرین
hypodermis U پوست زیرین
neath or neath U پایین زیرین
infra axillary U وابسته به ارواره زیرین
lower branch of meridian U نصف النهار زیرین
binder course U قشر زیرین رویه
inframaxillary U وابسته به ارواره زیرین
underside U طرف یا سوی زیرین
top lift U طبقه زیرین پاشنه پا
trismus U تشنج ارواره زیرین
undergrowth U پشم یارویش زیرین
cutis U لایه زیرین پوست
nether millstone U سنگ زیرین اسیاب
inframaxillary nerves U پیهای ارواره زیرین
press bed U بخش زیرین پرس
coarse adjustment knob دکمه تنظیم زیرین
undersides U طرف یا سوی زیرین
overpasses U گذرگاه فوقانی گذرگاه زبرین
overpass U گذرگاه فوقانی گذرگاه زبرین
neck necessity U قسمت زیرین تاج ستون
stag evil U تشنج ارواره زیرین اسب
orlop U عرشه زیرین کشتی جنگی
orlop deck U عرشه زیرین کشتی جنگی
semibasement U نیم طبقه زیرین ساختمان
jowl U ارواره زیرین پرنده گونه
jowls U ارواره زیرین پرنده گونه
eupelagic environment U محیط زیر لایه زیرین
calipee U کاسه زیرین لاک پشت
mandibular U اروارهای وابسته به ارواره زیرین
jibs U بادبان سه گوش جلو کشتی لب زیرین
jibbing U بادبان سه گوش جلو کشتی لب زیرین
jibbed U بادبان سه گوش جلو کشتی لب زیرین
jib U بادبان سه گوش جلو کشتی لب زیرین
martingale U طناب یا زنجیر زیرین دگل یابادبان
diffusion U روش انتقال به سط وح زیرین مدار پیچیده
labrum U لب زیرین بند پائیان لبه بیرونی صدف لب
premaxilla U استخوان جلو ارواره زیرین مهره داران
rhizome U ساقههای زیر زمینی ریشه مانند ساقه زیرین
hard contact printing U چاپ تماسی که در ان هدچاپگر با نیروی محسوسی روی لایه زیرین فشار واردمی اورد
under weft U پود زیرین یا ضخیم [جهت نشاندن گره ها در جای خود و محکم و یکنواخت شدن آنها]
underlays U در زیر چیزی لایه قرار دادن لایه زیرین
underlay U در زیر چیزی لایه قرار دادن لایه زیرین
underpass U گذرگاه تحتانی گذرگاه زیرین
underpasses U گذرگاه تحتانی گذرگاه زیرین
as compared to U نسبت به
cognation U نسبت
apropos of U نسبت به
in relation to U نسبت به
ratios U نسبت
in proprotion to U نسبت به
in regard to U نسبت به
in respect of U به نسبت
in respect of U نسبت به
in connexion with U نسبت به
proportional U به نسبت
kinship U نسبت
to U تا نسبت به
in regard of U نسبت به
in the ratio of U به نسبت
than U نسبت به
relational U نسبت
with respect to U نسبت به
rates U نسبت
respect U نسبت
In the ration lf one to ten . U به نسبت یک به ده
rate U نسبت
respects U نسبت
rapport U نسبت
quotient U نسبت
relation U نسبت
t ratio U نسبت تی
the rat of to U نسبت دو به سه
quotients U نسبت
towards U نسبت به
uncross U نسبت
bearing U نسبت
In what proportion ? U به چه نسبت ؟
formats U نسبت
proportions U نسبت
ratio U نسبت
format U نسبت
proportion U نسبت
feedback ratio U نسبت فیدبک
to behave toward U رفتارکردن نسبت به
deposit ratio U نسبت سپرده
feedback ratio U نسبت پس خوراند
ratio of transformer U نسبت مبدل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com