Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cam ground piston
U
پیستونی که قطر ان در امتدادموازی با انگشتی کمتر ازقطر ان در امتداد عمود برانگشتی باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
abeam
U
امتداد عمود برمحور طولی
broad arrow engine
U
موتور پیستونی با سه ردیف سیلندر که با زاویه کمتر از09 درجه نسبت به یکدیگرقرارگرفته اند
large model
U
مدل حافظه که کد و داده تا کلید بایت جریان دارند ولی اندازه ترکیبی باید از مگابایت کمتر باشد
nose ribs
U
تیغه هایی در امتداد وتر که در تمام طول بال و تا تیرک جلویی امتداد میابند
minimim wage law
U
قانون حداقل دستمزد که براساس ان حداقل دستمزدنبایستی از میزانی که توسط دولت تعیین میشود کمتر باشد
Brontide
U
نوعی صدا
[صدایی خفه شده و آرام که در برخی از مناطق زلزله خیز، به خصوص در امتداد سواحل و روی دریاچه ها شنیده میشود و تصور میرود که به دلیل لرزشهای ضعیف زمین باشد.]
channelled
U
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeling
U
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channels
U
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeled
U
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channel
U
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
plunger magnet
U
مغناطیس پیستونی
piston engine
U
موتور پیستونی
reciprocating compressor
U
کمپرسور پیستونی
reciprocating engine
U
موتور پیستونی
hydraulic tracer control
U
کنترل پیستونی
piston pump
U
پمپ پیستونی
plunger pump
U
پمپ پیستونی
piston blowing engine
U
موتور دمنده پیستونی
wet sump
U
تشتک موتور پیستونی
tate
U
عمود
perpendecular
U
عمود
normal
U
عمود
perpendicular
U
عمود
perpendicular
[to]
<adj.>
U
عمود
[بر]
stellite
U
الیاژهای سخت جهت ساختن موتورهای پیستونی
vertically
U
بطور عمود
barbican
U
دو برج عمود
barbacan
U
دو برج عمود
normal vector
U
بردار عمود
digitated
U
انگشتی
wrist pin
U
انگشتی
finger parted
U
انگشتی
three f.
U
سه انگشتی
tridactylous
U
سه انگشتی
finger board
U
جا انگشتی
digital
U
انگشتی
piston pin
U
انگشتی
monodactylous
U
یک انگشتی
knucle pin
U
انگشتی
key
جا انگشتی
normal shock wave
U
موج ضربهای عمود
staple
U
عمود چهارپایه تخت
stapled
U
عمود چهارپایه تخت
cross-banded
U
[روکشی با تارهای عمود]
tate zuki
U
ضربه عمود مشت
athwart
U
عمود به خط میتنی قایق
stapling
U
عمود چهارپایه تخت
compression pressure
U
فشار گیج در سیلندرموتورهای پیستونی دروضعیت نقطه مرگ بالا
toehold
U
گیره انگشتی
clavier
U
ردیف جا انگشتی
polydactylism
U
بیش انگشتی
brachydactyly
U
کوتاه انگشتی
cold finger condenser
U
چگالنده انگشتی
axle box
U
انگشتی محور
finger painting
U
نقاشی انگشتی
toeholds
U
گیره انگشتی
rule of thumb
U
حساب سر انگشتی
rule of thumb
U
قاعده سر انگشتی
phalangeal
U
بند انگشتی
polydactyle
U
شش انگشتی یابیشتر
pentadactyl
U
پنج انگشتی
syndactylism
U
چسبیده انگشتی
polydactyle
U
چند انگشتی
breaker arm
U
انگشتی دلکو
polydactyl
U
شش انگشتی یابیشتر
A rough (crude)estimate.
U
حساب سر انگشتی
tridactyl
U
سه انگشتی سه وتدی
manual alphabet
U
الفبای انگشتی
digitate
U
پنجهای انگشتی
finger maze
U
ماز انگشتی
finger joint
U
اتصال انگشتی
distributor finger
U
انگشتی دلکو
finger alphabet
U
الفبای انگشتی
interdigital
U
بین انگشتی
end mill
U
فرز انگشتی
dactylology
U
زبان انگشتی
finger spelling
U
املاء انگشتی
foot rule correlation
U
همبستگی سر انگشتی
turbocharger
U
شارژری در موتورهای پیستونی که توسط توربینی درمسیر گازهای خروجی کارمیکند
vee engine
U
موتور پیستونی که سیلندرهای ان در یک ردیف و بصورت مایل به یکدیگرقرار گرفته اند
v engine
U
موتور پیستونی که سیلندرهای ان در دو ردیف مایل بشکل 7 قرار گرفته اند
orthogonal mesh reinforcement
U
شبکه ارماتور عمود برهم
nadir
U
پای عمود نافر خط ندیر
polydactyl
U
چند انگشتی پر انگشت
fingerprint region
U
ناحیه اثر انگشتی
string fingers
U
سه انگشتی که زه کمان را می کشند
key bugle
U
شیپورجا انگشتی دار
turbosupercharger
U
سوپر شارژی در موتورهای پیستونی که توسط توربینی درمسیر گازهای خروجی کارمیکند
cylinder block
U
بلوک واحدی که سیلندرهای یک موتور پیستونی خطی که با مایع خنک مشوند رادربرمیگیرد
t position
U
حالت یک اسکیت عمود براسکیت دیگر
neotral position
U
وضع بدن عمود بر سطح مسیر
batardeau
U
[دیوار عمود بر روی گودال یا چاله]
piano accordion
U
اکوردئون جا انگشتی دارشبیه پیانو
naturally aspirated engine
U
موتور پیستونی بدون سوپرشارژر که ورود هوا به ان تحت فشار محیط صورت میگیرد
low supercharger gear
U
دور کم سوپرشارژر درموتورهای پیستونی که معمولا بصورت اتوماتیک توسط یک فشارسنج کنترل میشود
best economy mixture
U
نسبت متناسب سوخت و بنزین در موتورهای پیستونی جهت حصول بیشترین برد پروازی
x engine
U
موتور پیستونی با چهار ردیف سیلندر که از نمای روبروبصورت ایکس قرار گرفته اند
angle of incidence
U
زاویه بین شعاع تابش و عمود به صفحه
psaltery
U
قانون یاسنتور انگشتی یامضرابی سرود
thimbleberry
U
تمشک امریکایی دارای میوه انگشتی شکل
air cooled engine
U
موتور پیستونی که گرمای تلف شده ان به وسیله پره ها یا تیغههای دور سیلندرمستقیما به جریان هواانتقال مییابد
zero lash
U
شرایطی در مکانیزم کنترل سوپاپهای موتور پیستونی که در ان با استفاده از ثابت هیدرولیکی مقدار لقی به صفر میرسد
rotor incidence
U
زاویه بین سطوح عمود برمحور دوران و باد نسبی
velocity gradiant
U
میزان تغییر سرعت سیال درواحد مسافت عمود بر خط جریان
a closed mouth catches no flies
<proverb>
U
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
wobble pump
U
پمپ دستی در کابین خلبان برای وارد ساختن فشار اولیه به سوخت قبل از استارت موتور پیستونی
h engine
U
موتور پیستونی با دو ردیف سیلندر روبروی قائم دوتایی و با دو میل لنگ که به خروجی مرکزی متصل شده اند
moored mine
U
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
branch cutoff
U
دیواری است که معمولا درجهت عمود بر دیوار سپری ساخته میشود
x cut crystal
U
کریستالی که عمود بر محورایکس و بموازات محور سوم بریده شده است
clavichord
U
یکجورسازسیمی وجا انگشتی دارکه پیشروپیانوی کنونی بوده است
hot
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
deflection of vertical
U
اختلاف زاویهای در هر نقطه بین راستای شاقولی وراستای عمود بر کره مرجع
escutcheon
U
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
tensions
U
امتداد
alignment
U
امتداد
alignments
U
امتداد
direction
U
امتداد
run
U
امتداد
runs
U
امتداد
protraction
U
امتداد
in range with
U
در امتداد
tension
U
امتداد
building line
U
امتداد
elongation
U
امتداد
extensiveness
U
امتداد
extension
U
امتداد
extensions
U
امتداد
pitch control
U
کنترل دوران هواپیما حول محور عرضی در هواپیماهای عمود پروازو در سرعت نسبی کم یا صفر
cross flow
U
دو سیال که بصورت عمود برهم جریان دارند و توسط ورقه نازکی از هم عایق شده اند
hotbeds
U
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed
U
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
protend
U
امتداد یافتن
to eke out
U
امتداد دادن
flushing
U
هم سطح یا در یک امتداد
trail
U
خط ی در امتداد چیزی
trailed
U
خط ی در امتداد چیزی
trailing
U
خط ی در امتداد چیزی
trails
U
خط ی در امتداد چیزی
flush
U
هم سطح یا در یک امتداد
to be prolonged
U
امتداد یافتن
extension
U
امتداد دادن
extension
U
ملحقه امتداد
prolongs
U
امتداد دادن
flushes
U
هم سطح یا در یک امتداد
extensions
U
امتداد دادن
prolonging
U
امتداد دادن
prolong
U
امتداد دادن
extensions
U
ملحقه امتداد
protractile
U
امتداد پذیر
prolonger
U
امتداد دهنده
along line
U
در امتداد خطوط
cutting stroke
U
امتداد برش
extends
U
امتداد دادن
extending
U
امتداد دادن
extend
U
امتداد دادن
eke out
U
امتداد دادن
fine draw
U
امتداد دادن
good continuation
U
امتداد خوب
abeam
U
یاتاقانهایی که تحت زاویه 09یا 072 درجه بطور عمود برمحور طولی رسانگر قرارگرفته اند
imperfect competition
U
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
prolongs
U
امتداد یافتن بتاخیرانداختن
endarch
U
از مرکزبخارج امتداد یافته
endarchy
U
امتداد از مرکز به خارج
prolong
U
امتداد یافتن بتاخیرانداختن
prolonging
U
امتداد یافتن بتاخیرانداختن
contour bund
U
بند در امتداد خط تراز
inextension
U
عدم امتداد یا توسعه
extend the life of the company
U
امتداد مدت شرکت
kelly
U
قطعهای از لوله حفاری که باعث میشود علاوه برحرکت دورانی مته در جهت عمود نیز حرکت نماید
gyro
U
برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد
accosting
U
در امتداد چیزی حرکت کردن
rate of sideslip
U
همنه تندی در امتداد محورعرضی
accosts
U
در امتداد چیزی حرکت کردن
duplexes
U
ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد
duplex
U
ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد
accost
U
در امتداد چیزی حرکت کردن
elongate
U
دراز کردن امتداد دادن
elongates
U
دراز کردن امتداد دادن
prolongate
U
طولانی کردن امتداد دادن
accosted
U
در امتداد چیزی حرکت کردن
fore and aft
U
امتداد سینه تا پاشنه ناو
elongating
U
دراز کردن امتداد دادن
open back
U
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
less
U
کمتر
lesser
U
کمتر
minus
U
کمتر
infrequently
U
کمتر
in a less degree
U
کمتر
less than
U
کمتر از
Lt
U
کمتر از
shortest
U
کمتر
shorter
U
کمتر
short
U
کمتر
minor
U
کمتر
much less
U
کمتر
to spin out
U
امتداد دادن مفصلا درست کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com