Perdic | پیری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

✘ Close


Total search result: 44 (4 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	English	Persian	Menu
	senility U	پیری
	ageing U	پیری
	age U	پیری
	ages U	پیری
	agedness U	پیری
	consenescence U	پیری
	eld U	پیری
	old age U	پیری
	senescence U	پیری
	senile weakness U	پیری
	second childhood U	پیری

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	geriatrics U	رشتهای از علم طب که درباره امراض دوران پیری و افراد پیر بحث میکند مبحث امراض پیری
	the staff of old age U	عصای پیری
	senile U	وابسته به پیری
	get on in years <idiom> U	به سن پیری رسیدن
	oldness U	قدمت پیری
	gerontic U	وابسته به پیری
	caducity U	ضعف پیری
	dotage U	ضعف پیری
	geriatrics U	پیری پزشکی
	geriatric U	مربوط به پیری
	senility U	اختلالهای پیری
	senile U	مربوط به پیری
	aftertime U	دوران پیری
	gerontology U	پیری شناسی
	senile dementia U	زوال عقل پیری
	senile psychosis U	روان پریشی پیری
	There is no fool like an old fool . U	سر پیری ومعرکه گیری
	gerontologist U	متخصص امراض پیری
	geriatrist U	امراض دوران پیری
	gerontological U	وابسته بامراض پیری
	gerontology U	علم پیری شناسی
	to provide for old age U	برای پیری تهیه کردن
	to d. in one's bed U	دراثر پیری یا بیماری مردن
	gerontic U	پیرانه دارای ضعف پیری
	presenile psychosis U	روان پریشی پیش پیری
	green old age U	پیری باتندرستی وزنده دلی
	he is well preserved U	کمتر نشان پیری در او پیداست
	presenile dementia U	زوال عقل پیش پیری
	senile keratosis U	کلفت شدگی پوست درنتیجه پیری
	to verge toward old age U	پابسن گذاشتن به پیری نزدیک شدن
	mark of mouth U	نشان پیری در اسب که ازگودی دندانش پیدا است
	dug out U	نظامی پیری که هنگام جنگ به خدمت فراخوانده شود
	gerontology U	رشتهای ازعلوم که درباره پیری و مسایل مربوط به سالخوردگان بحث میکند

Recent search history

Forum search

more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)

Contact | Terms | Privacy