Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
schoolastic
U
پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
schoolman
U
پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
medieval
U
قرون وسطی قرون وسطایی
mediaeval
U
قرون وسطی قرون وسطایی
medival ages
U
قرون وسطی
Middle Ages
U
قرون وسطی
the dark ages
U
قرون وسطی
mediaeval ages
U
قرون وسطی
medizeval history
U
تاریخ قرون وسطی
longbow
U
کمان بلند در انگلستان قرون وسطی
galley
U
کشتی پارویی یا بادبانی قرون وسطی
pennon
U
پرچم مثلثی شکل قرون وسطی
wimple
U
روسری زنان قرون وسطی چرخ
medievalist
U
متخصص درتاریخ وهنروفرهنگ قرون وسطی
dromond
U
کشتی جنگی یا بازرگانی قرون وسطی
longbows
U
کمان بلند در انگلستان قرون وسطی
templar
U
عضو فرقهای ازصلیبیون نظامی قرون وسطی
ballistraria
U
[قابی به شکل صلیب در دیوارهای قرون وسطی]
scholasticism
U
شیوه تعلیم وفلسفه مذهبی قرون وسطی
balistraria
U
[قابی به شکل صلیب در دیوارهای قرون وسطی]
chien-assis
U
[پنجره زیر شیروانی مینیاتوری در قرون وسطی]
tower house
U
قلعه مستحکم قرون وسطی خانه بالای برج
canterius
U
[تیر اصلی خرپا در خانه های قرون وسطی]
cantherius
U
[تیر اصلی خرپا در خانه های قرون وسطی]
to be broken on the wheel
U
روی چرخ گاری مردن
[نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
calf's tongue
U
[برجسته کاری های دکوری قرون وسطی با زبانه هایی شبیه تیرهای موازی]
controvrsism
U
روش فکری گروهی ازروشنفکران قرون وسطی که بدون اعتقاد به هدفهای انقلابی به دفاع از حقوق افراد در مقابل پادشاهان می پرداختند
angle-leaf
U
[یکی از چهارشاخه، گوشه ستون ها یا برگ های بیرون زده کنده کاری شده در ته ستون های معماری قرون وسطی]
theses
U
کار تحقیقی
investigative
U
تحقیقی باز جو
thesis
U
کار تحقیقی
investigatory
U
تحقیقی مبنی بر رسیدگی
inquisitional
U
وابسته به تحقیق یا رسیدگی تحقیقی
mean
U
وسطی
meaner
U
وسطی
meanest
U
وسطی
mediate
U
وسطی
centric
U
وسطی
mediated
U
وسطی
medial
U
وسطی
middle finger
U
وسطی
mediates
U
وسطی
mediating
U
وسطی
median
U
وسطی
after ages
U
قرون آتیه
d. ages
U
قرون دور
middles
U
میانی وسطی
medius
U
انگشت وسطی
middle succession
U
توالی وسطی
middle
U
میانی وسطی
mid
U
میانی وسطی
mid-
U
میانی وسطی
meddles
U
میانی وسطی
meddle
U
میانی وسطی
meddled
U
میانی وسطی
medievalism
U
عقاید قرون وسطایی
middle lintel in window
U
الت وسطی پنجره
middle name
U
نام وسطی-اسموسطین
mediaevalism
U
رسم ها وعقیدههای قرون میانه
medievalism
U
دارای وضعیت قرون وسطایی
galligaskins
U
نوعی جوراب یا پاپوش قرون 61 و 71
mesoderm
U
لایه وسطی جرثومه میانپوست
rigadoon
U
رقص نشاط انگیزدو نفری قرون 71 و 81
rigaudon
U
رقص نشاط انگیزدو نفری قرون 71 و 81
galleass
U
کشتی بادبانی و پارویی بزرگ قرون 71 و 81
backsteingotit
U
[آجری با ساختار ساده در معماری قرون وسطایی]
minuet
U
رقص گام اهسته قرون 71 و81 میلادی
goliard
U
دانجشوی اواره قرون 21 و31 که اشعار هجایی میخوانده
troubadour
U
شاعر بزمی ونوازنده دوره گرد قرون 11 الی 31فرانسه
troubadours
U
شاعر بزمی ونوازنده دوره گرد قرون 11 الی 31فرانسه
thereinafter
U
پیرو ان
sequela
U
پیرو
follwer
U
پیرو
secondary planet
U
پیرو
sequacious
U
پیرو
pursuant
U
پیرو
slaved
U
پیرو
henchmen
U
پیرو
cohorts
U
پیرو
slaves
U
پیرو
slaving
U
پیرو
to heel
U
پیرو
satellite
U
پیرو
follower
U
پیرو
satellites
U
پیرو
succedaneous
U
پیرو
henchman
U
پیرو
slave
U
پیرو
cohort
U
پیرو
followers
U
پیرو
sequent
U
پیرو
justiciar
U
قاضی عالیرتبهء دادگاههای عالی قرون وسطایی انگلیس دادرس عالیرتبه
disciples
U
پیرو هواخواه
disciple
U
پیرو هواخواه
vassals
U
تابع پیرو
vassal
U
تابع پیرو
adherents
U
تابع پیرو
sidekicks
U
ادم پیرو
sidekick
U
ادم پیرو
satellite processor
U
پردازشگر پیرو
leninist
U
پیرو لنین
faddish
U
پیرو مد زودگذر
rightteous
U
پیرو شریعت
succedent
U
پیرو متعاقب
platonic
U
پیرو افلاطون
law-abiding
U
پیرو قانون
adherent
U
تابع پیرو
platonist
U
پیرو افلاطون
shiite
U
پیرو شیعه
obedient to the law
U
پیرو قانون
true-blue
U
پیرو متعصب
tilt
U
شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
tilts
U
شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
tilted
U
شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
ruff
U
یقه گرد و حلقوی چین دار مردان و زنان قرون 61و 71 میلادی
ruffs
U
یقه گرد و حلقوی چین دار مردان و زنان قرون 61و 71 میلادی
ruffe
U
یقه گرد و حلقوی چین دار مردان و زنان قرون 61و 71 میلادی
religionist
U
پیرو متعصب دین
epicures
U
پیرو عقیده اپیکور
epicure
U
پیرو عقیده اپیکور
partisan
U
حامی پیرو متعصب
pragmatist
U
پیرو فلسفه عملی
sunnite
U
پیرو مذهب سنت
master slave system
U
سیستم راهبر پیرو
partizan
U
حامی پیرو متعصب
conservative
U
پیرو سنت قدیم
stoical
U
پیرو فلسفه رواقیون
shia
U
پیرو مذهب شیعه
wagnerite
U
پیرو واگنرموسیقیدان المانی
stoic
U
پیرو فلسفه رواقیون
episcopalians
U
پیرو کلیسای اسقفی
episcopalian
U
پیرو کلیسای اسقفی
shiite
U
پیرو مذهب شیعه
slave mode
U
حالت پیرو یا برده
socratic
U
پیرو حکمت سقراط
partisans
U
حامی پیرو متعصب
conservatives
U
پیرو سنت قدیم
wagnerian
U
پیرو واگنرموسیقیدان المانی
realists
U
پیرو مکتب realism
realist
U
پیرو مکتب realism
classical
U
پیرو سبکهای باستانی
dialectician
U
پیرو منطق استدلالی
wesleyan
U
پیرو جان وسلی
schools
U
مدرسه
academies
U
مدرسه
school mate
U
هم مدرسه
school fellow
U
هم مدرسه
school age
U
سن مدرسه
schoolmates
U
هم مدرسه
schoolmate
U
هم مدرسه
academy
U
مدرسه
school
U
مدرسه
to lead away
U
پیرو خود کردن کشیدن
sensualist
U
پیرو هوای نفس واحساس
to be at the foot of any one
پیرو یا شاگرد کسی بودن
rabbinist
U
پیرو خاخام هایاعلمای یهود
pythagorean
U
پیرو یا وابسته به فلسفه فیثاغورث
follower
U
پیرو مذهب شیعه مقلد
sensuous
U
پیرو محسوسات ولذات نفسانی
sensuously
U
پیرو محسوسات ولذات نفسانی
followers
U
پیرو مذهب شیعه مقلد
atistotelian
U
وابسته به ارسطوشاگرد یا پیرو ارسطو
governmentalize
U
پیرو و تابع قانون کردن
malthusian
U
پیرو عقیده توماس مالتوس
major party
U
حزب سیاسی پیرو درانتخابات
manichean
U
پیرو مانی نقاش وپیغمبرایرانی
manichee
U
پیرو مانی نقاش وپیغمبرایرانی
manichaean
U
پیرو مانی نقاش وپیغمبرایرانی
kantian
U
وابسته به یا پیرو فلسفه کانت
unschooled
U
مدرسه نرفته
schoolyard
U
محوطهی مدرسه
school shooting
U
تیراندازی در مدرسه
schoolyards
U
محوطهی مدرسه
schoolyard
U
حیاط مدرسه
schoolteachers
U
معلم مدرسه
schoolteacher
U
معلم مدرسه
schoolgirls
U
دختر مدرسه
drop out (of school)
<idiom>
U
ترک مدرسه
schoolyards
U
حیاط مدرسه
schoolgirl
U
دختر مدرسه
grammar school
U
مدرسه ابتدایی
janitors
U
فراش مدرسه
janitor
U
راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
schooling
U
مدرسه رفتن
janitor
U
فراش مدرسه
philosophy of the lyceum
U
فلسفه مدرسه
satchels
U
کیف مدرسه
satchel
U
کیف مدرسه
preliminary school
U
مدرسه ابتدائی
janitors
U
راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
truancy
U
مدرسه گریزی
trade school
U
مدرسه حرفهای
grammar schools
U
مدرسه ابتدایی
grade school
U
مدرسه ابتدایی
summer schools
U
مدرسه تابستانی
summer school
U
مدرسه تابستانی
private schools
U
مدرسه ملی
private school
U
مدرسه ملی
trade schools
U
مدرسه حرفهای
head master
U
مدیر مدرسه
prep
U
مدرسه مقدماتی
school counselor
U
مشاور مدرسه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com