Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
overcome
U
پیروز شدن بر مغلوب ساختن
overcomes
U
پیروز شدن بر مغلوب ساختن
overcoming
U
پیروز شدن بر مغلوب ساختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
defeat
U
مغلوب ساختن
defeats
U
مغلوب ساختن
defeating
U
مغلوب ساختن
defeated
U
مغلوب ساختن
vanquished
U
مغلوب ساختن
vanquishing
U
مغلوب ساختن
vanquishes
U
مغلوب ساختن
vanquish
U
مغلوب ساختن
trumps
U
مغلوب ساختن پیشی جستن
to bring down somebody
[something]
U
کسی
[چیزی]
را مغلوب ساختن
to cause the downfall of somebody
[something]
U
کسی
[چیزی]
را مغلوب ساختن
trump
U
مغلوب ساختن پیشی جستن
winsome
U
پیروز
victor
U
پیروز
victors
U
پیروز
palmary
U
پیروز
triumphantly
U
پیروز
conquerors
U
پیروز
conqueror
U
پیروز
victorious
U
پیروز
vanquisher
U
پیروز
successful
U
پیروز
triumphant
U
پیروز
win
U
پیروز شدن
outfight
U
پیروز شدن
won
U
: برد پیروز شد
I won!
U
من پیروز شدم!
wins
U
پیروز شدن
gain a victory
U
پیروز شدن
win a victory
U
پیروز شدن
conquered
U
مغلوب
beaten
U
مغلوب
I won!
من بردم!
[پیروز شدم]
win
U
پیروز شدن در جنگ
wins
U
پیروز شدن در جنگ
things were at the
U
مغلوب کردن
to put to the w
U
مغلوب کردن
beats
U
مغلوب کردن
invictive
U
مغلوب نشدنی
beat
U
مغلوب کردن
superable
U
مغلوب شدنی
invincible
U
مغلوب نشدنی
conquerable
U
مغلوب شدنی
KO's
U
مغلوب کردن
KO
U
مغلوب کردن
vanquishable
U
پیروز شدنی غلبه کردنی
to win the d.
U
پیروز شدن درروز جنگ
to scramble a victory
U
بزحمت برنده
[پیروز]
شدن
vanquish
U
پیروز شدن بر شکست دادن
vanquishing
U
پیروز شدن بر شکست دادن
vanquished
U
پیروز شدن بر شکست دادن
vanquishes
U
پیروز شدن بر شکست دادن
stealer
U
اسبی که بطور غیرمنتظره پیروز شده
insuperable
U
شکست ناپذیر مغلوب نشدنی
unconquerable
U
شکست ناپذیر مغلوب نشده
lick
U
تازیانه زدن مغلوب کردن
get the worst of
<idiom>
U
رنج بردن ،مغلوب شدن
licked
U
تازیانه زدن مغلوب کردن
licks
U
تازیانه زدن مغلوب کردن
unbeaten
U
شکست نخورده مغلوب نشده
unbeatable
U
شکست ناپذیر مغلوب نشدنی
hit and miss
U
گاهی موفق وگاهی مغلوب
overbear
U
مغلوب کردن زیاد میوه دادن
hologynic
U
منحصرا از مادر ارث برده بصورت صفت مغلوب
scareup
U
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
to triumph over the enemy
U
برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
shed
U
خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds
U
خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding
U
خون جاری ساختن جاری ساختن
indite
U
ساختن
manufactured
U
ساختن
fashions
U
مد ساختن
manufacture
U
ساختن
manufactures
U
ساختن
fashion
U
مد ساختن
carbonize
U
کک ساختن
dree
U
ساختن با
bulid
U
ساختن
confect
U
ساختن
builds
U
ساختن
buildings
U
ساختن
build
U
ساختن
fashioned
U
مد ساختن
fashioning
U
مد ساختن
fabrication
U
ساختن
pellet
U
حب ساختن
minting
U
ساختن
mints
U
ساختن
fabricate
U
ساختن
fabricated
U
ساختن
fabricates
U
ساختن
fabricating
U
ساختن
minted
U
ساختن
produce
U
ساختن
produces
U
ساختن
idolised
U
بت ساختن
idolises
U
بت ساختن
idolising
U
بت ساختن
idolize
U
بت ساختن
idolized
U
بت ساختن
idolizes
U
بت ساختن
idolizing
U
بت ساختن
mint
U
ساختن
unifying
U
تک ساختن
unify
U
تک ساختن
put-up
U
ساختن
upgrading
U
ساختن
upgrades
U
ساختن
upgraded
U
ساختن
produced
U
ساختن
makes
U
ساختن
make
U
ساختن
compose
U
ساختن
composes
U
ساختن
put up
U
ساختن
pill
U
حب ساختن
pills
U
حب ساختن
unifies
U
تک ساختن
invent
U
ساختن
invented
U
ساختن
creating
U
ساختن
creates
U
ساختن
create
U
ساختن
inventing
U
ساختن
invents
U
ساختن
upgrade
U
ساختن
generate
U
ساختن
to make a shift
U
ساختن
to t. up
U
ساختن
set up
U
ساختن
constructs
U
ساختن
constructing
U
ساختن
constructed
U
ساختن
construct
U
ساختن
generating
U
ساختن
generates
U
ساختن
generated
U
ساختن
to get along
U
ساختن
miscreate
U
بد ساختن
to go in with
U
ساختن با
upbuild
U
ساختن
bridges
U
پل ساختن
forborne
U
ساختن با
remake
U
از نو ساختن
remakes
U
از نو ساختن
bridged
U
پل ساختن
bridge
U
پل ساختن
to make away
U
ساختن
humidifying
U
مرطوب ساختن
maximizes
U
بیشینه ساختن
maximising
U
بیشینه ساختن
humidify
U
مرطوب ساختن
wet
U
مرطوب ساختن
maximized
U
بیشینه ساختن
maximize
U
بیشینه ساختن
vitiating
U
ناپاک ساختن
wets
U
مرطوب ساختن
wetted
U
مرطوب ساختن
wettest
U
مرطوب ساختن
vitiates
U
ناپاک ساختن
maximised
U
بیشینه ساختن
vitiates
U
معیوب ساختن
vitiated
U
ناپاک ساختن
vitiated
U
معیوب ساختن
vitiate
U
ناپاک ساختن
vitiating
U
معیوب ساختن
vitiate
U
معیوب ساختن
maximises
U
بیشینه ساختن
maximizing
U
بیشینه ساختن
enthrall
U
مفتون ساختن
tone down
<idiom>
U
آرام ساختن
remakes
U
باز ساختن
remake
U
باز ساختن
notified
U
اگاه ساختن
notifies
U
اگاه ساختن
notify
U
اگاه ساختن
notifying
U
اگاه ساختن
gaunt
U
زننده ساختن
sepulchers
U
قبر ساختن
sepulchre
U
قبر ساختن
sepulchres
U
قبر ساختن
subvert
U
واژگون ساختن
subverted
U
واژگون ساختن
subverting
U
واژگون ساختن
vext
U
متلاطم ساختن
diversified
U
گوناگون ساختن
diversifies
U
گوناگون ساختن
diversify
U
گوناگون ساختن
diversifying
U
گوناگون ساختن
to spin yarns
U
دروغ ساختن
to invent stories
U
دروغ ساختن
to spin yarns
U
داستان ساختن
to invent stories
U
داستان ساختن
water disposal
U
ساختن اگو
substantiates
U
مستند ساختن
accustoming
U
معتاد ساختن
accustoms
U
معتاد ساختن
minimised
U
کمینه ساختن
minimises
U
کمینه ساختن
minimising
U
کمینه ساختن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com