English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
radiograph U پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
radiographs U پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
radiographic U پیام رادیوتلگرافی فرستادن
radioed U پیام رادیویی فرستادن
radioing U پیام رادیویی فرستادن
radios U پیام رادیویی فرستادن
radio U پیام رادیویی فرستادن
radiograms U پیام رادیو تلگرافی پیام رادیویی
radiogram U پیام رادیو تلگرافی پیام رادیویی
radiographic U مخابرات رادیویی
loran U تعیین خط سیر هواپیمایاکشتی بوسیله مخابرات رادیویی
demodulate U از مخابرات رادیویی مطالب رمزی کشف کردن
to send a message U پیام فرستادن
radmail U وسیله ارسال پیام رادیویی
despatches U عزیمت فرستادن پیام
despatching U عزیمت فرستادن پیام
dispatched U عزیمت فرستادن پیام
dispatches U عزیمت فرستادن پیام
despatched U عزیمت فرستادن پیام
dispatch U عزیمت فرستادن پیام
maintain watch U مراقبت دایمی از پیام یک فرستنده رادیویی
radio relay U رله بی سیم تقویت ارسال پیام رادیویی
listening silence U به گوش بودن از نظر رادیویی بدون ارسال پیام
InBox U خصوصیات سیستم پیام گذاری پنجره که میتواند پیام الکترونیکی کاربر را نگه دارد که شامل پیام ارسالی روی شبکه
communication operation instructions (co U دستور کار مخابرات دستورالعمل مخابرات
cone of silence U مخروط سکوت رادیویی فضای مخروطی خلاء رادیویی بالای برج مراقبت
radio interference U تداخل امواج رادیویی انترفرنس رادیویی
radio button U شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود.
challenge and reply U ذکر گوینده و گیرنده پیام اعلام دادن و گرفتن پیام
piggybacking U استفاده از پیام ارسالی برای انتقال تصدیق از یک پیام که زودتر دریافت شده است
InBox U پیام فکس و پیام ارسالی روی انیترنت است
quoting U خصوصیتی در پستهای الکترونیکی که امکان پاسخ دادن به پیام به همراه متن پیام اصلی میدهد
authentication U استفاده از کدهای خاص برای بیان کردن به فرستنده پیام که پیام درست و قابل تشخیص است
prompted U پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
prompts U پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
prompt U پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
receipt notification U خصوصیتی در بیشتر برنامههای پست الکترونیکی که یک پیام خودکار را ارسال میکند برای تایید اینکه پیام دریافت شده است
UA U نرم افزاری که اطمینان حاصل میکند که پیام پستی اطلاعات ابتدایی صحیح دارد و سپس آنرا به عامل ارسال می فرستدتا پیام را به مقصد بفرستد
codress U نوعی پیام که کلیه متن ان فقط به رمز ارسال میشود گیرندگان رمزی پیام باادرس رمزی
anagram U استفاده از ترکیب رمزها برای کشف پیام کشف پیام بااستفاده از رمزهای مرکب
anagrams U استفاده از ترکیب رمزها برای کشف پیام کشف پیام بااستفاده از رمزهای مرکب
polynomial code U سیستم تشخیص خطا که از مجموعهای از قوانین ریاضی اعمال شده به پیام پیش از ارسال و سپس پس از دریافت یا تولید مجدد پیام اصلی تشکیل شده است
end U کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
ended U کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
ends U کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
MTA U نرم افزاری که پیام پستی جدید را متوقتا ذخیره میکند و پس به مقصد صحیح می فرستد. در بیشتر برنامههای کاربردی پست الکترونیکی عوامل ارسال پیام مقصدی وجود دارند. هر یک برای یک نوع روش ارسال .
wilco U پیام را اجرامی کنم پیام رسید اجرا می کنم
service message U پیام ازمایش خط مخابره پیام مخصوص شروع مخابره
acknowledges U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledging U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledge U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
electric communication U مخابرات
communication U مخابرات
signal panel U پرده مخابرات
panel code U کد پرده مخابرات
subscriber line U خط مشترک [مخابرات]
signal axis U محور مخابرات
signal corps U رسته مخابرات
signalled U رسته مخابرات
telecommunications U مخابرات تلگرافی
panels U پرده مخابرات
panel U پرده مخابرات
signal corps U قسمت مخابرات
telecommunication network U شبکه مخابرات
communication U ارتباط و مخابرات
telecommunication traffic U ترافیک مخابرات
signal bridge U پل مخابرات ناو
signal center U مرکز مخابرات
transmission U مخابرات ارسال
marking panel U پرده مخابرات
signal communications U ارتباط و مخابرات
telecommunication technique U تکنیک مخابرات
interphone U مخابرات داخلی
data link U محور مخابرات
communications U ارتباط و مخابرات
signal U رسته مخابرات
signaled U رسته مخابرات
transmission U مخابره مخابرات
transmissions U مخابرات ارسال
communication theory U تئوری مخابرات
communication technician U تکنیسین مخابرات
communication receiver U گیرنده مخابرات
communication center U مرکز مخابرات
intercoms U مخابرات داخلی
communication engineering U مهندسی مخابرات
transmissions U مخابره مخابرات
intercom U مخابرات داخلی
communication engineer U مهندس مخابرات
signal operation instruction U دستور کار مخابرات
communication chief U رئیس مخابرات یکان
intercommunication U مخابرات داخلی یکان
intercept U نفوذکردن در شبکه مخابرات
intercepted U نفوذکردن در شبکه مخابرات
panel U پرده شبکه مخابرات
intercepting U نفوذکردن در شبکه مخابرات
intercepts U نفوذکردن در شبکه مخابرات
panels U پرده شبکه مخابرات
signal U علایم مخابراتی مخابرات
communication and electronics U رسته مخابرات و الکترونیک
strangle U در مخابرات یعنی دستگاه
digital subscriber line [DSL] U خط مشترک دیجیتال [مخابرات ]
cordless phone U تلفن بی سیم [مخابرات]
cordless [cordless telephone] U تلفن بی سیم [مخابرات]
standing operating procedures U روش جاری مخابرات
helio U ایینه ویژه مخابرات
area signal center U مرکز مخابرات منطقه
communication network U شبکه ارتباط و مخابرات
signalled U علایم مخابراتی مخابرات
master station U پست اصلی مخابرات
signaled U علایم مخابراتی مخابرات
communication technician U تعمیر کارفنی مخابرات
cordless telephone U تلفن بی سیم [مخابرات]
radios U رادیویی
radioed U رادیویی
radioing U رادیویی
radio U رادیویی
broadcasting U رادیویی
cryptofacility U تاسیسات مربوط به مخابرات رمز
asymmetric digital subscriber line [ADSL] U خط مشترک دیجیتال نامتقارن [مخابرات ]
spring loaded U فنری کلید ناپایدار در مخابرات
teletypewriter U دستگاه تایپ مخابرات تلگرافی
phone extension U شماره تلفن فرعی [مخابرات]
wigway U ارتباط و مخابرات به وسیله پرچم
cordless [cordless telephone] U گوشی تلفن بی سیم [مخابرات]
cordless phone U گوشی تلفن بی سیم [مخابرات]
sign off U علایم ختم مخابرات یامکالمات
cordless telephone U گوشی تلفن بی سیم [مخابرات]
radiophotograph U عکس رادیویی
call sign U معرف رادیویی
radmail U پست رادیویی
space radiation U تشعشع رادیویی
receiving set U گیرنده رادیویی
radio dicipline U انضباط رادیویی
wave U موج رادیویی
call signs U معرف رادیویی
receivers U گیرنده رادیویی
radiometeorograph U هوانگار رادیویی
radiographic U عکس رادیویی
radio match U رویارویی رادیویی
radio link U پیوند رادیویی
radio interference U پارازیت رادیویی
radio horizon U افق رادیویی
radio frequency U فرکانس رادیویی
r.f. U بسامد رادیویی
radiophoto U عکاسی رادیویی
phototelegraphy U عکاسی رادیویی
listening silence U سکوت رادیویی
transmitter U فرستنده رادیویی
transmitters U فرستنده رادیویی
hertzian wave U موج رادیویی
radio metal locator U فلزیاب رادیویی
metal locator U فلزیاب رادیویی
radio navigation U ناوبری رادیویی
radio receiver U گیرنده رادیویی
radio waves U امواج رادیویی
radio wave U موج رادیویی
radio silence U سکوت رادیویی
radio sextant U سکستانت رادیویی
radio frequencies U فرکانسهای رادیویی
radio ferquency U بسامد رادیویی
radio detection U اکتشاف رادیویی
radio control U فرمان رادیویی
radio compass U قطبنمای رادیویی
radio call sign U معرف رادیویی
radio broadcasting U پخش رادیویی
radio beacon U بیکن رادیویی
radio alimeter U فرازیاب رادیویی
electronic locator U فلزیاب رادیویی
faxes U عکاسی رادیویی
telephotography U عکاسی رادیویی
fax U عکاسی رادیویی
faxed U عکاسی رادیویی
waves U موج رادیویی
compere U مجریبرنامهتلویزیونییا رادیویی
waving U موج رادیویی
wirephoto U عکاسی رادیویی
faxing U عکاسی رادیویی
telephoto U عکاسی رادیویی
facsimiles U عکاسی رادیویی
radio telescope U تلسکوپ رادیویی
receiver U گیرنده رادیویی
radio telescopes U تلسکوپ رادیویی
facsimile U عکس رادیویی
facsimiles U عکس رادیویی
waved U موج رادیویی
facsimile U عکاسی رادیویی
play by play U پخش رادیویی
tele communication U مخابرات تلفنی وغیره ازمسافات دور
communication deception U گول زدن دشمن در ارتباط و مخابرات
cryptocompromise U تولید خطر برای مخابرات رمز
high power radio station U ایستگاه رادیویی بزرگ
radiotelegraph U تلگراف رادیویی کردن
broadcasting station U ایستگاه رادیویی فرستنده
radio call sign U معرف ایستگاه رادیویی
direction finder U جهت یاب رادیویی
groundwave U موجهای رادیویی زمینی
radio frequency interference U تداخل فرکانس رادیویی
radio frequency transformer U مبدل بسامد رادیویی
radiotelegraphic U تلگراف رادیویی کردن
net call sign U معرف رادیویی شبکه
radio approach U دستگاه تقرب رادیویی
radio astronomy U اختر شناسی رادیویی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com