Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 91 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Onions stimulate the appetite.
U
پیاز اشتها راتحریک می کند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
shake-ups
U
احساسات راتحریک کردن
shake-up
U
احساسات راتحریک کردن
shake up
U
احساسات راتحریک کردن
it was provocative of curiosty
U
حس کنجکاوی شخص راتحریک کرد
He wanted to incite the people.
U
قصد داشت مردم راتحریک کند
jadish
U
بی اشتها
appetite
[for]
U
اشتها
[به]
relishing
U
اشتها
relishes
U
اشتها
anorexic
U
کم اشتها
relish
U
اشتها
orexis
U
اشتها
anorexic
U
بی اشتها
relished
U
اشتها
appetite
U
اشتها
appetites
U
اشتها
jaded
U
بی اشتها
starters
U
اشتها آورها
anorexic
U
داروی اشتها کم کن
appetize
U
به اشتها اوردن
appetitive
U
اشتها اور
appetite
U
اشتها ارزو
appetites
U
اشتها ارزو
heartily
U
از روی اشتها
to give somebody an appetite
U
کسی را به اشتها آوردن
stomach
U
اشتها تحمل کردن
to have an appetite for something
U
اشتها به چیزی داشتن
to sharpen one's appetite
U
اشتها صاف کردن
stomaching
U
اشتها تحمل کردن
stomachs
U
اشتها تحمل کردن
What do you feel like having today?
U
امروز تو به چه اشتها داری؟
stomached
U
اشتها تحمل کردن
to not feel hungry
[to not like having anything]
U
اصلا اشتها نداشتن
to whet appetite
U
اشتها صاف کردن
stomachic
U
اشتها اور شربت اشتهااور
starters
U
پیش غذاها. اشتها آورها
suppressant
U
داروی جلوگیر
[مثال اشتها]
ghrelin
[hunger hormone]
U
گرلین
[هورمون اشتها آور]
[بیوشیمی]
He hasn't had much of an appetite lately.
U
به تازگی او
[مرد]
هیچ اشتها ندارد.
common onion
U
پیاز
garden onion
U
پیاز
bulb onion
U
پیاز
boll
U
پیاز
hair follicle
U
پیاز مو
onion
U
پیاز
onions
U
پیاز
bulbs
U
پیاز
bulb
U
پیاز
ramsons
U
پیاز خرسی
buckrams
U
پیاز خرسی
wild garlic
U
پیاز خرسی
broad-leaved garlic
U
پیاز خرسی
wood garlic
U
پیاز خرسی
bear leek
U
پیاز خرسی
bear's garlic
U
پیاز خرسی
onion skin
U
پوست پیاز
naked lady
U
پیاز حضرتی
onionskin
U
پوست پیاز
scilla
U
پیاز عنصل
sea onion
U
پیاز عنصل
squill
U
پیاز عنصل
naked boys
U
پیاز حضرتی
meadow saffron
U
پیاز حضرتی
lyonnaise
U
پیاز دار
chive
U
پیاز کوهی
bulbiferous
U
پیاز دهنده
bulbiferous
U
پیاز اور
olfactory bulb
U
پیاز بویایی
alliaceous
U
بشکل سیر یا پیاز
medulla oblongata
U
پیاز مغز تیره
It smell of opinion.
U
بوی پیاز می دهد
sego
U
پیاز خوراکی زنبق
soubise
U
سوس پیاز دار
french onion soup
U
سوپ پیاز فرانسوی
aperitif
U
نوشابهء الکلی که بعنوان محرک اشتها قبل از غذامی نوشند
bulb
U
لامپ چراغ برق پیاز گل
From A to Z. In every deatail.
U
از سیر تا پیاز (جامع وکامل )
corm
U
ساقه پیاز مانند گیاه
shallots
U
پیاز کوچک لوله نازک
shallot
U
پیاز کوچک لوله نازک
bulbs
U
لامپ چراغ برق پیاز گل
bulbs
U
هر نوع برامدگی یاتورم شبیه پیاز
bulb
U
هر نوع برامدگی یاتورم شبیه پیاز
Onions whet ones appetite
U
پیاز اشتهای آدم راتیز می کند
chives
U
پیاز کوهی schoenoprasum Allium از خانوادهی سوسن
salmagundi
U
سالاد پیاز داغ وتخم مرغ وماهی
olivary body
U
بر امدگی جلو پیاز مخ برامدگی قدامی بصل النخاع
matelote
U
یکجور خوراک ماهی که باشراب و پیاز و چیزهای دیگر درست می کنند
It doesn't matter where you get your appetite as long as you eat at home.
<proverb>
U
بیرون ما را به اشتها می آورند اما در خانه غذا می خوریم.
[ضرب المثل بیشتر مربوط به سکس تا غذا]
onion skin
U
پوست پیاز
[از این رنگینه طبیعی برای تهیه رنگ زرد نخودی استفاده می شود اگرچه ثبات رنگی خوبی ندارد.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com