Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
foot guards
پیاده نظام های انگلستان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
grenadier
U
سرباز هنگ پیاده پیاده نظام
foot infantry
U
پیاده نظام
skirmisher
U
پیاده نظام
infantry
U
پیاده نظام
infantryman
U
سرباز پیاده نظام
dough boy
U
سرباز پیاده نظام
dogface
U
سرباز پیاده نظام
doughboy
U
سرباز پیاده نظام
foot soldier
U
سرباز پیاده نظام
infantrymen
U
سرباز پیاده نظام
infantryman
U
جمعی پیاده نظام
light infantry
U
پیاده نظام سبک
infantrymen
U
جمعی پیاده نظام
grabby
U
نفر پیاده نظام
infantry
U
رسته پیاده نظام
janizary
U
سرباز پیاده نظام
air infantry
U
پیاده نظام محمول هوایی
janissary
U
ینی چری سرباز پیاده نظام
zouave
U
یکی از افراد پیاده نظام فرانسوی در الجزایر
accompanying fire
U
اتشی که پیاده نظام در زیران پیشروی میکند
phalanxes
U
دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
phalanx
U
دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
The infantry attacked in waves .
U
پیاده نظام بصورت موج ( موج) وار حمله کرد
Conservative Party
U
یکی از دوحزب مهم سیاسی انگلستان که جانشین حزب " توری "است که حزب اخیر در قرن 81 و 91 در انگلستان فعالیت داشته
marxist economics
U
نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
common low
U
سیستم حقوقی انگلستان که ازحقوق مدنی و حقوق کلیسایی متمایز است زیرا این قسمت از حقوق انگلستان از پارلمان ناشی نشده عرف و عادت حقوق عرفی
disembarkation
U
به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
detrain
U
از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن
dress left
U
از چپ نظام یا از راست نظام
secondary landing
U
منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
landing group
U
گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
England
U
انگلستان
big five
U
انگلستان
locarno treaty
U
انگلستان
anglian
U
انگلستان
central treaty organization
U
انگلستان
Englishwomen
U
اهل انگلستان
king of england
U
پادشاه انگلستان
Church of England
U
کلیسای انگلستان
Englishwoman
U
اهل انگلستان
north country
U
انگلستان شمالی
the united kingdom
U
انگلستان وایرلند
anglophobe
U
بیمناک از انگلستان
pavilion
U
باشگاه بازیگران در انگلستان
pavilions
U
باشگاه بازیگران در انگلستان
his britannic majesty
U
اعلیحضرت پادشاه انگلستان
yorkshire
U
ایالت یورکشایردرشمال انگلستان
bcs
U
انجمن کامپیوتر در انگلستان
rennet
U
مایه سیب انگلستان
jockey club
U
باشگاه سوارکاران انگلستان
the middlands
U
استانهای مرکزی انگلستان
overhauled
U
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhaul
U
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauls
U
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauling
U
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
Welsh
U
اهل استان ولز انگلستان
Midlands
U
ناحیهی صنعتی در مرکز انگلستان
stuart
U
خانواده سلطنتی قدیم انگلستان
lord chief justice
U
رئیس کل محکمه استیناف انگلستان
f.a cup
U
جام اتحادیه باشگاههای انگلستان
MI5
U
بخش 5 اطلاعات ارتش انگلستان
welcher
U
اهل استان ولز انگلستان
welsher
U
اهل استان ولز انگلستان
MI6
U
بخش 6 اطلاعات ارتش انگلستان
anglophobe
U
کسی که از انگلستان بیم وتنفر دارد
gin-palace
U
[خانه عمومی مزین شده در انگلستان]
Cornish
U
وابسته به کورنوال درجنوب غربی انگلستان
derby
U
مسابقه سالانه اسبهای سه ساله در انگلستان
longbows
U
کمان بلند در انگلستان قرون وسطی
Elizabethan architecture
U
معماری دوره ملکه الیزابت
[انگلستان]
longbow
U
کمان بلند در انگلستان قرون وسطی
derbies
U
مسابقه سالانه اسبهای سه ساله در انگلستان
britishism
U
لغت یا لهجه یا زبانزد ویژه انگلستان
trade follows the flag
U
تجارت کشورهای مشترک المنافع با انگلستان
oaks
U
مسابقه مادیانهای اصیل جوان در انگلستان
prestel
U
سرویس متن تجاری تصویری در انگلستان
one thousand guineas
U
مسابقه شرطبندی مادیانهای اصیل 3 ساله در انگلستان
wilton
U
نام شهری در جنوب " ویلت شایر" انگلستان
high pheasant
U
تیراندازی به هدفهای دوگانه از برج 09 متری در انگلستان
bale
U
[نام نوعی مقبره در کاتس وود انگلستان]
tourist trophy
U
مسابقههای سالانه موتورسیکلت سواری درجزیره من انگلستان
He smuggled the car into England ( across the British frontier ) .
U
اتوموبیل را قاچاقی وارد مرز انگلستان کرد
ashes
U
جایزه مخصوص مسابقه کریکت استالیا و انگلستان
big five
U
پنج بانک معتبر انگلستان یعنی بانکهای میدلند
English style
U
[نوعی سبک قرن بیستم در انگلستان و شمال آمریکا]
noctule
U
یکجور شب کور در انگلستان که از همه شبکورهای دیگران کشوربزرگتراست
the big four
U
درکنفرانس صلح پاریس 9191به کشورهای فرانسه انگلستان
land's end
U
دماغهای که در دورترین قسمت باختر انگلستان واقع است
Georgian architecture
U
معماری جرجی
[در زمان پادشاه جرج اول تا چهارم انگلستان]
Gothic Revival
U
[سبک احیای گوتیک در انگلستان در قرن هجدهم و نوزدهم میلادی]
the big three
U
ترومن و استالین وهم چنین به انگلستان امریکا و شوروی اطلاق میشود
first class cricket
U
مسابقه کریکت بین تیمهای حرفهای و اماتور ایالات ودانشگاههای انگلستان
gradus
U
فرهنگ نظم ونثر لاتین و یونانی که سابقادر انگلستان تدریس میشده
walker cup
U
مسابقه گلف بین مردان اماتور امریکا و انگلستان سالی یک بار
interim overhaul
U
پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
laced window
U
[مجموعه ای از پنجره های عمودی که در قرن هجده میلادی در انگلستان متداول بوده است.]
puritans
U
فرقهای از پروتستانهای انگلستان که زمان الیزابت علیه سنن مذهبی قیام نمودندوطرفدار سادگی در نیایش بودند
puritan
U
فرقهای از پروتستانهای انگلستان که زمان الیزابت علیه سنن مذهبی قیام نمودندوطرفدار سادگی در نیایش بودند
left d.
U
نظام به چپ
chucks
U
سه نظام
systems
U
نظام
chuck
U
سه نظام
military
U
نظام
system
U
نظام
trends
U
نظام
trend
U
نظام
chucked
U
سه نظام
centralized system
U
نظام متمرکز
economic system
U
نظام اقتصادی
market system
U
نظام بازار
man power
U
مشمولین نظام
boring chuck
U
سه نظام مته
biosystem
U
نظام زیستی
biological system
U
نظام زیستی
educational system
U
نظام اموزشی
binary system
U
نظام دو نمادی
cutter chuck
U
سه نظام فرز
credit system
U
نظام اعتباری
landlordism
U
نظام اربابی
mnemonic system
U
نظام یادیار
miniature system
U
خرده نظام
modern system
U
نظام نوین
modern system
U
نظام جدید
mixed system
U
نظام مختلط
caste system
U
نظام کاستی
musculature
U
نظام عضلانی
dynamic system
U
نظام پویا
dual price system
U
نظام دو قیمتی
delusional system
U
نظام هذیانی
action system
U
نظام عمل
drill chuck
U
سه نظام مته
open system
U
نظام باز
capitalist system
U
نظام کاپیتالیسم
chuck wrench
U
اچار سه نظام
factory system
U
نظام کارخانهای
cavalry
U
سواره نظام
accounting system
U
نظام حسابداری
filing system
U
نظام بایگانی
double standard
U
نظام دو معیاری
conversational system
U
نظام محاورهای
agrarian system
U
نظام ارضی
communism
U
نظام اشتراکی
feudalism
U
نظام زمینداری
conscription
U
نظام وفیفه
communication system
U
نظام ارتباطی
communist system
U
نظام کمونیستی
colonial system
U
نظام استعماری
military service
U
نظام وفیفه
collectivism
U
نظام اشتراکی
barter system
U
نظام تهاتری
barter system
U
نظام پایاپای
class system
U
نظام طبقاتی
jaw chuck
U
سه نظام فک دار
banking system
U
نظام بانکداری
closed system
U
نظام بسته
cognitive system
U
نظام شناختی
military
U
مربوط به نظام
incentive system
U
نظام تشویقی
household system
U
نظام تولیدخانوادگی
household system
U
نظام خانوادگی
phonology
U
نظام صوتی
taylorism
U
نظام تیلور
system dynamics
U
پویائی نظام
social system
U
نظام اجتماعی
yeomanry
U
سواره نظام
socialism
U
نظام اشتراکی
value system
U
نظام ارزشها
mechanism of the organ
U
نظام تشکیلات
code
U
نظام نامه
serfdom system
U
نظام سرفی
serfdom system
U
نظام رعیتی
welfare system
U
نظام رفاهی
order
U
نظام معماری
the military profession
U
کار نظام
tax system
U
نظام مالیاتی
underdetermined system
U
نظام نامعین
chucks
U
دستگاه نظام
horseman
U
سواره نظام
systems analysis
U
نظام شناسی
horse
U
سواره نظام
systematization
U
نظام دهی
dragoon
U
سواره نظام
dragoons
U
سواره نظام
serfdom
U
نظام رعیتی
system
U
نظام سیستم
chucks
U
صفحه نظام
regulations
U
نظام نامه
price system
U
نظام قیمتی
price system
U
نظام قیمت
chucked
U
دستگاه نظام
chucked
U
صفحه نظام
hand operated chuck
U
سه نظام دستی
service
U
نظام وفیفه
sensorium
U
نظام حسی
systems
U
نظام سیستم
exemption
U
معافی نظام
serfdom
U
نظام دهقانی
chuck
U
دستگاه نظام
serviced
U
نظام وفیفه
chuck
U
صفحه نظام
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com