English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 160 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
scaliness U پوشیدگی از پولک یا فلس جرم گرفتگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
occultness U پوشیدگی
reconditeness U پوشیدگی
latency U پوشیدگی
mysteriousness U پوشیدگی
mysticalness U پوشیدگی
privacy U پوشیدگی
encasing U پوشیدگی
grassiness U پوشیدگی از علف
snowiness U پوشیدگی از برف
featheriness U پوشیدگی باپر
in defilade U تحت پوشیدگی
downiness U پوشیدگی ازکرک
privacy U پوشیدگی پنهانی
immersion U پوشیدگی فرورفتن در اب
pubes U پوشیدگی ازکرک
mossiness U پوشیدگی از خزه
weediness U پوشیدگی ازعلف هرزه
pilosity U پوشیدگی از مویاکرک پشمالویی
secrecy U راز پوشی پوشیدگی
turfines U پوشیدگی از ریشه یا چمن
disguisement U تغییر قیافه یا جامه پوشیدگی
knobbiness U پوشیدگی ازگره یابرامدگی قپه
hoariness U پوشیدگی ازموهای سفید وکوتاه
villosity U پوشیدگی از کرک و پرز پرزدار یا مخملی بودن
flakes U پولک ها
flake U پولک
shale U پولک
dag U پولک
pailett U پولک
squamous U پولک پولک
squamation U پولک
squamate U پولک پولک
imbricate U پولک پولک
squama U پولک
paillette U پولک
pailette U پولک
aglet U پولک
tinsel U پولک
washer U پولک
sequin U پولک
washers U پولک
flaking U پولک
flaked U پولک
sequins U پولک
flitter U پولک فلزی
safety plug U پولک اطمینان
washers U پولک فنری
tegular U پولک دار
grommet U پولک لاستیکی
bespangle U پولک زدن
washer U پولک فنری
metal ornament پولک فلزی
leprose U پولک دار
lepidopteron U پولک بال
scaled U پولک دار
scaly U پولک دار
scale armor U زره پولک دار
mascle U پولک پولادین زره
clinquant U دارای پولک زری
bezant U پولک گردی که معمولا از طلااست
lepidosis U بیماری پوست پولک دار
imbrication U روی هم چینی کانند پولک ماهی
imbrication U روی هم چیدگی مانند پولک ماهی
spangles U پولک وسنگهای بدلی زینت لباس
spangle U پولک وسنگهای بدلی زینت لباس
tinsel U زرق وبرق دار پولک زدن
give someone an inch and they will take a mile <idiom> U اگربه مرده روبدی میگه کفن پولک دوزی میخواهم
goldstone U جامی که توسط اجسام طلایی رنگ پولک کاری شده
eclipsed U گرفتگی
mistiness U مه گرفتگی
melancholia U گرفتگی
unstuck U بی گرفتگی
congestion U گرفتگی
addicts U : خو گرفتگی
eclipse U گرفتگی
mud silting U گل گرفتگی
mugginess U گرفتگی
addict خو گرفتگی
eclipsing U گرفتگی
eclipses U گرفتگی
mud filling U گل گرفتگی
inurement U خو گرفتگی
decongestant U گرفتگی بر
crick U گرفتگی
blocking up U گرفتگی
haziness U مه گرفتگی
decongestants U گرفتگی بر
stasis U گرفتگی
fouling U گرفتگی
spasm U گرفتگی
spasms U گرفتگی
sultriness U گرفتگی
accessory objects U لوازم اضافی جهت زینت بخشیدن به بافت مثل مروارید و پولک و غیره
sea sickness U دریا گرفتگی
roup U گرفتگی صدا
silting up U لای گرفتگی
sand filling U ماسه گرفتگی
incurrence U تعلق گرفتگی
dust laden U خاک گرفتگی
coprostasis U شکم گرفتگی
cramps U گرفتگی عضله
birth mark U ماه گرفتگی
aggradation U شن گرفتگی برنهاد
writer's cramp U دست گرفتگی
fouling U لای گرفتگی
cramp U گرفتگی عضلانی
cramp U گرفتگی عضله
cramps U گرفتگی عضلانی
eclipse of sun U افتاب گرفتگی
eclipse of the sun U خورشید گرفتگی
inundation U سیل اب گرفتگی
fouling U جرم گرفتگی
lunar eclipse U ماه گرفتگی
grubbiness U گرم گرفتگی
mant U زبان گرفتگی
morphiomania U خو گرفتگی به مرفین
mountain sickness U کوه گرفتگی
graphospasm U گرفتگی دست
myoclonus U گرفتگی عضلانی
obstructions U جلو گیری گرفتگی
obstruction U جلو گیری گرفتگی
contretemps U بدشانسی گرفتگی حالت
charley horse [American] [colloquial] U گرفتگی عضلات پا [پزشکی]
cramp in the leg U گرفتگی ساق پا [پزشکی]
cramp in the calf U گرفتگی ساق پا [پزشکی]
charleyhorse [American] [colloquial] U گرفتگی ساق پا [پزشکی]
charley horse [American] [colloquial] U گرفتگی ساق پا [پزشکی]
systremma [leg cramps] U گرفتگی عضلات پا [پزشکی]
cramp in the leg U گرفتگی عضلات پا [پزشکی]
cramp in the calf U گرفتگی عضلات پا [پزشکی]
charleyhorse [American] [colloquial] U گرفتگی عضلات پا [پزشکی]
systremma [leg cramps] U گرفتگی ساق پا [پزشکی]
hoarseness U گرفتگی صدا یا سینه
aggradation U فراسازی ماسه گرفتگی
archer's paralysis U گرفتگی عضله کمانگیر
vaginismus U گرفتگی عضلات مهبل
vaginism U گرفتگی عضلات مهبل
opiumism U خو گرفتگی بکشیدن افیون
eclipse of the moon U ماه گرفتگی انخساف
birthmark U علامت ماه گرفتگی بر بدن
clogging U گرفتگی [سوراخ یا لوله و غیره ]
iodism U خو گرفتگی زیاد در بکار بردن ید
birthmarks U علامت ماه گرفتگی بر بدن
charley horse [American] [colloquial] U گرفتگی عضله پشت ساق پا [پزشکی]
charleyhorse [American] [colloquial] U گرفتگی عضله پشت ساق پا [پزشکی]
cramp in the calf U گرفتگی عضله پشت ساق پا [پزشکی]
cramp in the leg U گرفتگی عضله پشت ساق پا [پزشکی]
systremma [leg cramps] U گرفتگی عضله پشت ساق پا [پزشکی]
charley horse U کشیدگی یا گرفتگی عضلانی ران سوارکار
foghorns U شیپور اعلام خطرمه گرفتگی اژیر مه
foghorn U شیپور اعلام خطرمه گرفتگی اژیر مه
adenoid U عظم لوزهء حلقی گرفتگی بینی
charly horse U کشیدگی یا گرفتگی عضله ران کشتی گیر
cramps U گرفتگی عضلات انقباض ماهیچه در اثر کارزیاد
cramp U گرفتگی عضلات انقباض ماهیچه در اثر کارزیاد
fog dog U روشنایی کم که درهنگام مه گرفتگی نزدیک افق دیده میشود
blocking U گرفتگی مسیر جریان در تونل باد ناشی از موجهای ضربهای
In the long run fatty food makes your arteries clog up. U در دراز مدت مواد غذایی پر چربی باعث گرفتگی رگها می شوند .
constrictor U گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com