English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bleaching materiel U پودر شستشو برای رفع الودگی عوامل شیمیایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
danc solution U نوعی محلول شیمیایی برای رفع الودگی عوامل تاول زا
v , series U سری عوامل شیمیایی بی بو وبی رنگ عصبی سری عوامل شیمیایی عصبی
chemical survey U بررسی منطقه از نظر شیمیایی تجسس از نظر وجود عوامل شیمیایی
chemical pollution U الودگی شیمیایی
sea marker U نوعی رنگ یا پودر رنگی که برای علامت گذاری اب دریا به کار می رود
background level U الودگی متن الودگی زمینه
elasticity of factor substitution U کشش جانشینی عوامل مقیاسی از درجه قابلیت جانشینی بین عوامل تولید در هر فرایند تولیدی
mag U ماده شیمیایی برای جذب رطوبت دست ژیمناست
mags U ماده شیمیایی برای جذب رطوبت دست ژیمناست
to paynize wood U چوب را با محلول ویژه شیمیایی اندون برای اینکه زودنپوسد
slow pill U ماده شیمیایی که بطورغیرمجاز به اسب برای کندکردن سرعتش تزریق میشود
macronutrient U ماده شیمیایی که برای رشد ونمو و تغذیه گیاه لازم است
spray attack U پخش مواد شیمیایی وبیولوژیکی از راه هوا برای تولید تلفات
air pollution monitoring U مراقبت دائمی الودگی هوا فرابینی الودگی هوا
functional distribution of income U توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
external diseconomies U عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
MTA U نرم افزاری که پیام پستی جدید را متوقتا ذخیره میکند و پس به مقصد صحیح می فرستد. در بیشتر برنامههای کاربردی پست الکترونیکی عوامل ارسال پیام مقصدی وجود دارند. هر یک برای یک نوع روش ارسال .
planar U روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
vat dyeing U رنگرزی خمی [روشی جهت رنگرزی رنگینه هایی که براحتی در آب حل نمی شوند. الیاف رنگ شده به این طریق دارای مقاومت بالایی در مقابل شستشو و نور خورشید هستند و بیشتری برای پنبه و الیاف های سلولزی است.]
soilage U الودگی
alloys U الودگی
sullying U الودگی
sullied U الودگی
sully U الودگی
sullies U الودگی
pollution U الودگی
impurity U الودگی
water pollution U الودگی اب
alloy U الودگی
filthiness U الودگی
muddiness U گل الودگی
stains U الودگی
stain U الودگی
smeariness U الودگی
filth U الودگی
purulence U الودگی
pisolitic U الودگی
staining U الودگی
infections U الودگی
contramination U الودگی
contamination U الودگی
contamination U الودگی ش م ر
infection U الودگی
stained U الودگی
moise pollution U الودگی نویزی
drowsihead U خواب الودگی
physiological pollution U الودگی فیزیولوژیک
unspotted U بدون الودگی
drowsiness U خواب الودگی
air contamination U الودگی هوا
pisolite U سنگ الودگی
noise pollution U الودگی صدا
air pollution U الودگی هوا
biological pollution U الودگی زیستی
radioactive contamination U الودگی پرتوزایی
purulency U ریم الودگی
mysophobia U الودگی هراسی
decontamination U رفع الودگی
thermal pollution U الودگی گرمایی
abatement U کاهش الودگی
bacterization U الودگی بمیکرب
somnolence U خواب الودگی
agricultural pollution U الودگی کشاورزی
critical pollution U الودگی بحرانی
radioactive contamination U الودگی رادیواکتیوی
pediculosis U الودگی به شپش
abatement U الودگی کاهی
ablution U شستشو
washed U شستشو
ablutions U شستشو
wash U شستشو
launders U شستشو
embrocation U شستشو
embrocations U شستشو
bathing U شستشو
washing U شستشو
scouring U شستشو
laundering U شستشو
laundered U شستشو
launder U شستشو
lotion U شستشو
washes U شستشو
purification U شستشو
elution U شستشو
bath U شستشو
imbathe U شستشو
leaching U شستشو
lixiviation U شستشو
souse U شستشو
bathed U شستشو
cleaning U شستشو
lavation U شستشو
lotions U شستشو
flour U پودر
whiting U پودر گچ
powders U پودر
powder U پودر
powdering U پودر
m factors U عوامل ام
effects U عوامل
air pollution episode U رویداد الودگی هوا
crankcase mist detector U اشکارساز الودگی روغن
cleaning station U پست رفع الودگی ش م ر
air pollution index U شاخص الودگی هوا
decontaminating U از الودگی مبرا کردن
pollution tax U مالیات بخاطر الودگی
decontaminated U از الودگی مبرا کردن
decontaminates U از الودگی مبرا کردن
air pollution index U نمایه الودگی هوا
contamination control U کنترل الودگی منطقه
phthiriasis U الودگی به شپش یا شپشک
decontaminate U از الودگی مبرا کردن
cleaning door U دریچه شستشو
acid leach U شستشو با اسید
washable U قابل شستشو
cleaning process U فرایند شستشو
wash U شستشو دادن
wash U اب دادن شستشو
washed U شستشو دادن
ablutomania U وسواس شستشو
washes U اب دادن شستشو
washes U شستشو دادن
debenzolation U شستشو با بنزول
washed U اب دادن شستشو
flush tank U حوضچه شستشو
cleaning room U اطاق شستشو
embrocate U شستشو دادن
imbathe U شستشو دادن
imbathe U شستشو کردن
acid dip U شستشو با اسید
to take a bath U شستشو کردن
wash out U شستشو کردن
abluent U شستشو دهنده
wash oil U روغن شستشو
washers U شستشو کننده
purification U شستشو تصفیه
water extraction U آبگیری [پس از شستشو]
rinser U شستشو کننده
washer U شستشو کننده
levigate U شستشو دادن
pestle U پودر ساختن
toothpowders U پودر دندان
baking powder U پودر خمیرمایه
pulverization U پودر سازی
to powder the hair U پودر به مد یا بسرزدن
pulverizable U پودر شدنی
gas tank U پودر بنزین
toothpowder U پودر دندان
puff box U پودر دان
pulverable U پودر شدنی
bleaching powder U پودر کلر
french chalk U پودر خشک کن
cake mix U پودر کیک
powders U پودر زدن به
halazone U پودر هالوژن
carburization U پودر شدگی
talcum powder U پودر طلق
talcum powder U پودر تالک
powder U پودر صورت
powdered lime U پودر اهک
powder box U جای پودر
powder box U پودر دان
lime powder U پودر اهک
powder U پودر زدن به
powdering U پودر صورت
powdering U پودر زدن به
powders U پودر صورت
trituration U پودر سازی
face powders U پودر بزک
asphalt power U پودر اسفالت
pulverizer U پودر ساز
face powders U پودر صورت
face powder U پودر بزک
face powder U پودر صورت
powdery U پودر مانند
pestles U پودر ساختن
powdered U گرد پودر
chilli powder U پودر فلفل
cayenne pepper U پودر فلفلقرمز
allocative factors U عوامل تخصیصی
human factor U عوامل انسانی
agents of production U عوامل تولید
balancing factors U عوامل جبرانی
factors of production U عوامل تولید
production factors U عوامل تولید
total factor productivity U بازدهی کل عوامل
elements of expense U عوامل هزینهای
justificatory conditions U عوامل موجهه
technical data U عوامل فنی
demand factors U عوامل تقاضا
institutional factors U عوامل نهادی
aerodynamic factors U عوامل ایرودینامیکی
factor productivity U بازدهی عوامل
psychological factors U عوامل روانی
excusatory conditions U عوامل رافعه
constant factors U عوامل ثابت
natural agents U عوامل طبیعی
complementary factors U عوامل مکمل
adverse factors U عوامل نامساعد
variable factors U عوامل متغیر
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com