English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
gloss over <idiom> U پنهان کردن ،خوب جلوه دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
antique wash U دواشور کردن فرش جهت کهنه و قدیمی جلوه دادن آن
cover one's tracks <idiom> U پنهان کردن یا نگفتن اینکه شخصی کجا بوده (پنهان کاری کردن)
cache U فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
caches U فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
cache memory U فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
show-offs U جلوه دادن
set off U جلوه دادن
highlighting U جلوه دادن
show off U جلوه دادن
show-off U جلوه دادن
emblazonry U جلوه دادن
to set off U جلوه دادن
to put forward U جلوه دادن
blazon U جلوه دادن منتشرکردن
willful misrepresentation U عمدا" بد جلوه دادن
worsen U بدتر جلوه دادن
worsened U بدتر جلوه دادن
worsening U بدتر جلوه دادن
cut a figure U خود را جلوه دادن
image enhancement U جلوه دادن تصویر
display highlighting U جلوه دادن تصویر
dwarfs U کوتاه جلوه دادن
dwarfing U کوتاه جلوه دادن
dwarfed U کوتاه جلوه دادن
dwarf U کوتاه جلوه دادن
worsens U بدتر جلوه دادن
give oneself away <idiom> U گناهکار جلوه دادن
talk through one's hat <idiom> U بزرگ جلوه دادن
make over <idiom> U بی تفاوت جلوه دادن
legitimised U منطقی و معقول جلوه دادن
legitimizing U منطقی و معقول جلوه دادن
legitimizes U منطقی و معقول جلوه دادن
legitimized U منطقی و معقول جلوه دادن
legitimize U منطقی و معقول جلوه دادن
legitimization U منطقی و معقول جلوه دادن
legitimising U منطقی و معقول جلوه دادن
legitimises U منطقی و معقول جلوه دادن
stacked U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stack U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
journalese U بزرگ جلوه دادن مطالب درروزنامه نگاری
To do something on the sly (in secret). U کاری را پنهان انجام دادن
retention U زمانی که تصویرتلویزیون پس ازنمایش دادن پنهان میشود,.به علت فسفرمقاوم
flower design U طرح افشان گل [این طرح جلوه ای از طرح لچک ترنج شاه عباسی است با تعداد زیادی گل که در کل متن ترنج خاصی را جلوه گر می سازد.]
looms U بزرگ جلوه کردن رفعت
loom U بزرگ جلوه کردن رفعت
looming U بزرگ جلوه کردن رفعت
loomed U بزرگ جلوه کردن رفعت
to niche oneself U خود را در گوشهای جا دادن در گوشهای پنهان شدن
cloaked U پنهان کردن
cache U پنهان کردن
cloak U پنهان کردن
cloaking U پنهان کردن
shadows U پنهان کردن
shadowing U پنهان کردن
shadowed U پنهان کردن
shadow U پنهان کردن
encrypt U پنهان کردن
lay low <idiom> U پنهان کردن
eloign U پنهان کردن
sweep under the rug <idiom> U پنهان کردن
conceal U پنهان کردن
caches U پنهان کردن
cloaks U پنهان کردن
secretes U پنهان کردن
secreted U پنهان کردن
dissimulating U پنهان کردن
dissimulates U پنهان کردن
dissimulated U پنهان کردن
dissimulate U پنهان کردن
secrete U پنهان کردن
covers U پنهان کردن
hide U پنهان کردن
coverings U پنهان کردن
cover U پنهان کردن
closets U پنهان کردن
closeting U پنهان کردن
disguise U پنهان کردن
disguised U پنهان کردن
disguises U پنهان کردن
closet U پنهان کردن
disguising U پنهان کردن
closeted U پنهان کردن
hides U پنهان کردن
mask U پنهان کردن
secreting U پنهان کردن
masks U پنهان کردن
conceals U پنهان کردن
camouflaging U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflage U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
hits U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
pocket U درجیب پنهان کردن
pockets U درجیب پنهان کردن
occult U از نظر پنهان کردن
embed U درزمین پنهان کردن
embeds U درزمین پنهان کردن
veil U مستوریا پنهان کردن
inconcealable U غیرقابل پنهان کردن
concealment U پنهان کردن پوشاندن
veils U مستوریا پنهان کردن
to ballot for U بارای پنهان انتخاب کردن
camouflaging U پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages U پنهان کردن وسایل جنگی
masks U ماسک زدن پنهان کردن
mask U ماسک زدن پنهان کردن
hickok belt U مخفی شدن پنهان کردن
becloud U زیر ابر پنهان کردن
camouflage U پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged U پنهان کردن وسایل جنگی
software encryption U پنهان کردن نرم افزاری
wrap U لفافه دار کردن پنهان کردن
wraps U لفافه دار کردن پنهان کردن
to go into hiding U خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
to go underground U خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
conceals U پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
conceal U پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
encryption U رمزدار کردن پنهان کردن
secreted U تراوش کردن پنهان کردن
dissembles U تدلیس کردن پنهان کردن
secretes U تراوش کردن پنهان کردن
dissembling U تدلیس کردن پنهان کردن
secreting U تراوش کردن پنهان کردن
to keep back U دفع کردن پنهان کردن
dissembled U تدلیس کردن پنهان کردن
secrete U تراوش کردن پنهان کردن
dissemble U تدلیس کردن پنهان کردن
scratchpad U حافظه پنهان برای بافر کردن داده ارسالی بین پردازنده سریع و وسیله ورودی / خروجی کند.
post knotting U پشت زنی [تعویض گره ها بعد از اتمام فرش] [گاه جهت تعویض نگاره ها در قسمتی از فرش بافته شده و یا جهت قدیمی جلوه دادن فرش با تعویض گره ها در محل درج تاریخ، گره ها را تعویض می کنند.]
disciplining U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplines U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
smarts U جلوه گر
smarted U جلوه گر
show U جلوه
gaily U پر جلوه
gorgeous U با جلوه
manifestations U جلوه
flourished U جلوه
resplendent U پر جلوه
smarter U جلوه گر
smarting U جلوه گر
expressions U جلوه
smartest U جلوه گر
manifestation U جلوه
bravery U جلوه
seeming U جلوه
sights U جلوه
meretriciousness U جلوه
showy U پر جلوه
flaunts U جلوه
smart U جلوه گر
glitzier U پر جلوه
lustrous U پر جلوه
flourishes U جلوه
expression U جلوه
shows U جلوه
glitziest U پر جلوه
showed U جلوه
glitzy U پر جلوه
sight U جلوه
showing U جلوه
flaunt U جلوه
flaunted U جلوه
flaunting U جلوه
flourish U جلوه
showings U جلوه
display U جلوه نمایاندن
displaying U جلوه نمایاندن
panache U خودنمایی جلوه
emotional expression U جلوه هیجانی
displayed U جلوه نمایاندن
glitz U هر چیز پر جلوه
lustre U جلوه درخشش
displays U جلوه نمایاندن
to show up U جلوه گر شدن
pomposity U جلوه وشکوه
self display U جلوه گری
luster U جلوه درخشش
withers U جلوه گاه
resplendency U درخشندگی جلوه
exhibitive U جلوه دهنده
resplendence U درخشندگی جلوه
coloraturas U زیر و بم و جلوه
coloratura U زیر و بم و جلوه
gloss U جلوه فاهر
flashily U جلوه کنان
to depict somebody or something [as something] U کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
lustre U درخشیدن جلوه داشتن
loomed U جلوه گری ازدور
parading U نمایش با شکوه جلوه
flashed U بروز ناگهانی جلوه
flashes U بروز ناگهانی جلوه
flash U بروز ناگهانی جلوه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com