English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 188 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
patrolman U پلیس گشتی
patrolmen U پلیس گشتی
flatfoot U پلیس گشتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
black Maria U اتومبیل گشتی پلیس
black Marias U اتومبیل گشتی پلیس
Other Matches
district U ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
policing district U ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
police district U ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
precinct [American E] U ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
waiting position U ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
combat air patrol U هواپیمای گشتی رزمی گشتی رزمی هوایی
patrolled U گشتی
confusion U گم گشتی
patrol U گشتی
patrolman U گشتی
feedback U گشتی
patrolmen U گشتی
patrolling U گشتی
patrols U گشتی
out guard U گشتی
patrolled U قسمت گشتی
combat air patrol U گشتی هوایی
coastal patrol U گشتی ساحلی
inshorepatrol U گشتی مرزساحلی
roundsman U افسرپلیس گشتی
patrol cars U اتومبیل گشتی
patrol car U اتومبیل گشتی
patrols U قسمت گشتی
service craft U قایق گشتی
moving screen U گشتی ممانعتی
air guard U گشتی هوایی
out guard U گشتی صحرایی
vessel U ناو گشتی
vessels U ناو گشتی
inshorepatrol U گشتی ساحلی
patrolling U قسمت گشتی
runners U گردنده گشتی
patrol U قسمت گشتی
runner U گردنده گشتی
patrol boat U ناوچه گشتی
standing patrol U گشتی ثابت
fanal U چراغ گشتی
combat patrol U گشتی رزمی
patrol boats U ناوچه گشتی
end around U دور گشتی
reconnaissance patrol U گشتی شناسایی
contact patrol U گشتی اخذتماس
contact patrol U گشتی تماس
fighting patrol U گشتی رزمی
beach patrol U گشتی ساحلی
barrier combat air patrol U گشتی مرزی هوایی
barrier patrol U گشتی مامور موانع
barrier patrol U ناو گشتی سد کننده
turnscrew U پیچ گشتی [ابزار]
fire patrol U گشتی اتش نشان
screwdriver U پیچ گشتی [ابزار]
scout helicopter U هلی کوپتر شناسایی یا گشتی
night cap U گشتی رزمی هوایی شبانه
end around borrow U رقم قرضی دور گشتی
end around carry U رقم نقلی دور گشتی
milk walk U گشتی که شیر فروش میزند گشت
lightening bug ship U هلی کوپتر روشن کننده گشتی
radar picket cap U هواپیمای گشتی هوایی حامل رادار
barrier combat air patrol U گشتی هوایی سد کننده راه دشمن
locap U گشتی رزمی هوایی مخصوص ارتفاع پست
air raid reporting control ship U گشتی کنترل کننده گزارش حملات هوایی
zipper U گشتی رزمی هوایی 42 ساعته در منطقه هدف
zippers U گشتی رزمی هوایی 42 ساعته در منطقه هدف
target cap U گشتی هوایی رزمی مخصوص تجسس منطقه هدف
igo U علامت من پست گشتی خود راترک می کنم در درگیری هوایی
german shepherd U سگ پلیس
gendarmes U پلیس
cop U پلیس
cops U پلیس
gendarme U پلیس
police dog U سگ پلیس
guard dog U سگ پلیس
K9 [canine] U سگ پلیس
constables U پلیس
constable U پلیس
police U پلیس
policed U پلیس
bobby U پلیس
polices U پلیس
bobbies U پلیس
shore patrol U پلیس ساحلی
police power U نیروی پلیس
police office U پاسگاه پلیس
police calls U استمداد پلیس
police power U دادگاه پلیس
police reporter U مخبر پلیس
Interpol U پلیس بینالمللی
police officer U افسر پلیس
police officer U مامور پلیس
police officers U افسر پلیس
police officers U مامور پلیس
road guard U پلیس راه
border police U پلیس مرزبانی
border guard U پلیس مرزبانی
frontier police U پلیس مرزبانی
plainclothesman U پلیس مخفی
patrol wagon U اتومبیل پلیس
paddywagon U اتومبیل پلیس
police forces U دادگاه پلیس
police station U ایستگاه پلیس
police force U دادگاه پلیس
policeman U مامور پلیس
police force U نیروی پلیس
vice squads U جوخه پلیس
runners U افسر پلیس
police stations U ایستگاه پلیس
policemen U مامور پلیس
battle lights U چراغ پلیس
police stations U مرکز پلیس
local building inspector U پلیس ساختمان
police station U مرکز پلیس
vice squad U جوخه پلیس
police forces U نیروی پلیس
runner U افسر پلیس
resumed U در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resumes U در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resuming U در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resume U در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
filth [British E] U پلیس [اصطلاح روزمره]
peelers U اسباب پوست کن پلیس
police raid U حمله ناگهانی پلیس
peeler U اسباب پوست کن پلیس
shore patrol U پلیس نیروی دریایی
constableship U وفیفه یا رتبه پلیس
bust [colloquial] U ورود ناگهانی پلیس
round-up U ورود ناگهانی پلیس
police raid U ورود ناگهانی پلیس
raided U ورود ناگهانی پلیس
round-up U حمله ناگهانی پلیس
give in charge U تحویل پلیس دادن
posse comitatus U دسته افراد پلیس
rozzer [British E] U پلیس [اصطلاح روزمره]
mountie U پلیس سوار کانادا
under police surveillance U تحت نظر پلیس
raid U ورود ناگهانی پلیس
turn over to the police U تحویل پلیس دادن
cop U پلیس [اصطلاح روزمره]
bust [colloquial] U حمله ناگهانی پلیس
The police stopped me. U پلیس جلویم را گرفت
The police held the crowd back. U پلیس جمعیت را عقب زد
raiding U ورود ناگهانی پلیس
raids U ورود ناگهانی پلیس
posses U دسته افراد پلیس جماعت
posse U دسته افراد پلیس جماعت
pig [American E] U پلیس [اصطلاح تحقیر آمیز]
give a person in charge U کسی را تحویل پلیس دادن
gestapo U گشتاپو سازمان پلیس مخفی
squad car U اتومبیل پلیس مجهز به فرستنده
concierges U پلیس محافظ درب ورودی
concierge U پلیس محافظ درب ورودی
Please call the police. لطفا پلیس را خبر کنید.
squad cars U اتومبیل پلیس مجهز به فرستنده
policed U مامورین شهربانی با پلیس اداره کردن
polices U بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
polices U مامورین شهربانی با پلیس اداره کردن
police state U اداره کشور بوسیله نیروی پلیس
police states U اداره کشور بوسیله نیروی پلیس
dog watch U پلیس یا نگهبان عصر و غروب افتاب
policed U بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
police U مامورین شهربانی با پلیس اداره کردن
large scale raid U حمله ناگهانی تعداد زیاد پلیس
The police officer took down the car number . U افسر پلیس نمره اتوموبیل را برداشت
The thief surrender himself to the police. U سارق خود را تسلیم پلیس کرد
He is known to the police . U هویتش نزد پلیس معلوم است
police U بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
nark U مامور خفیه پلیس جاسوسی کردن
Police are out in force. U نیروی پلیس با قدرت بزرگی ظاهر است.
to call 911 [American English] U تلفن اضطراری کردن [به پلیس یا آتش نشانی]
to search [for] [someone] U دنبال [کسی] گشتن [ برای مثال پلیس]
The details of the report were verified by the police. U جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
to report to the police U خود را به پلیس معرفی کردن [بخاطر خلافی]
copper [police officer] U پلیس [اغلب تحقیر آمیز] [اصطلاح عامیانه]
rookie U تازه کار [بویژه در پلیس یا ارتش ] [اصطلاح شوخی]
to report somebody [to the police] for breach of the peace U از کسی به خاطر مزاحمت راه انداختن [به پلیس] شکایت کردن
to register with the police U نشانی خود را در اداره پلیس ثبت کردن [نقل منزل]
picketed U ناو گشتی نرده کشیدن دستک یا نرده
pickets U ناو گشتی نرده کشیدن دستک یا نرده
picket U ناو گشتی نرده کشیدن دستک یا نرده
Over 1,000 pirate discs were seized during the raid. U بیش از ۱۰۰۰ سی دی بدون اجازه ناشر چاپ شده در حمله پلیس ضبط و توقیف شد.
shore patrol U انتظامات ساحلی یا گشتی ساحلی
Anyone found trespassing is liable to be reported to the police. U هر کسی که غیر مجاز وارد شود به پلیس گزارش داده می شود.
air picket U هواپیمای مخصوص اکتشاف و گزارش و ردیابی هواپیماو موشکهای دشمن هواپیمای گشتی هوایی هواپیمای پیشقراول هوایی
secret police U سازمان پلیس مخفی سازمان کاراگاهی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com