English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 155 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
He is a chain smoker. U پشت سرهم سیگار می کشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
chain-smoke U سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
chain-smoked U سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
chain-smokes U سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
chain-smoking U سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
stubbing U ته سیگار
stubs U ته سیگار
cigarette U سیگار
cigarettes U سیگار
fag U سیگار
fags U سیگار
cigar U سیگار
cigars U سیگار
stub U ته سیگار
stumped U ته سیگار
butts U ته سیگار
stump U ته سیگار
butted U ته سیگار
stumping U ته سیگار
stumps U ته سیگار
butt U ته سیگار
stubbed U ته سیگار
chain-smoke U پی در پی سیگار کشیدن
filter tips U فیلتر سیگار
filter tips U سیگار فیلتردار
a carton of cigarettes U یک کارتن سیگار
chain-smokes U پی در پی سیگار کشیدن
cigar holder U چوب سیگار
cigar U سیگار برگ
cigar case U قوطی سیگار
cigars U سیگار برگ
filter tip U سیگار فیلتردار
filter tip U فیلتر سیگار
chain-smoked U پی در پی سیگار کشیدن
chain-smoking U پی در پی سیگار کشیدن
cigarette paper U کاغذ سیگار
manil U سیگار مانیلا
cigar shaped U دوسرتیزچون سیگار
I have cigar U من یک سیگار برگ دارم.
woodbine U سیگار برگ ارزان
woodbind U سیگار برگ ارزان
cheroot U نوعی سیگار برگ
snip U ادم احمق ته سیگار
snipping U ادم احمق ته سیگار
cheroots U نوعی سیگار برگ
filter tipped U سیگار دارای فیلتر
filter-tipped U سیگار دارای فیلتر
snipped U ادم احمق ته سیگار
smoking carriage U واگنی که سیگار کشیدن در ان مجازاست
smoking room U اتاق ویژه سیگار کشیدن
smoking car U واگنی که سیگار کشیدن در ان مجازاست
sequential <adj.> U پشت سرهم
in quick succession U تندپشت سرهم
awkward U سرهم بند
flimfalmmer U سرهم بند
end to end U سرهم پیوسته
successive <adj.> U پشت سرهم
consecutive <adj.> U پشت سرهم
botchery U سرهم بندی
patchery U سرهم بندی
seriate U پشت سرهم
fiddle around <idiom> U سرهم بندی
tinkerer U سرهم بند
tandom U پشت سرهم
snow job U سرهم بندی
at a stretch U پشت سرهم
bursts U پشت سرهم
assemble U سرهم کردن
assembled U سرهم کردن
assembles U سرهم کردن
patching U سرهم بندی
tinkered U سرهم بندی
successive U پشت سرهم
tinkers U سرهم بندی
patch U سرهم کردن
consecutive U پشت سرهم
tinkering U سرهم بندی
blow by blow U پشت سرهم
blow-by-blow U پشت سرهم
burst U پشت سرهم
patches U سرهم کردن
tinker U سرهم بندی
He doesnt smok in front of (in the presence of)his father. U جلوی پدرش سیگار نمی کشد
stogy U سیگار برگ باریک وگران قیمت
stogie U سیگار برگ باریک وگران قیمت
bungling U سرهم بندی کردن
slub U سرهم بندی کردن
identikits U سرهم بندی شده
flimflam U سرهم بندی کردن
identikit U سرهم بندی شده
day and night <idiom> U شب وروز پشت سرهم
tandem computers U کامپیوترهای پشت سرهم
to knock together U سرهم بندی کردن
ersatz U سرهم بندی شده
seriate U پشت سرهم اوردن
railroad U سرهم بندی کردن
shake-ups U سرهم بندی دگرگونی
bunlge U سرهم بندی کردن
burst mode U وجه پشت سرهم
bungled U سرهم بندی کردن
bungle U سرهم بندی کردن
jerry build U سرهم بندی کردن
bungles U سرهم بندی کردن
patch cord U سیم سرهم بندی
arcade U طاقهای پشت سرهم
shake-up U سرهم بندی دگرگونی
burst mode U وضعیت پشت سرهم
shake up U سرهم بندی دگرگونی
railroads U سرهم بندی کردن
patchboard U تخته سرهم بندی
patch panel U تابلوی سرهم بندی
to go out U خاموش شدن [شمع یا چراغ یا آتش یا سیگار]
lay off <idiom> U بیش از این استفاده نکردن (دارو،سیگار)
humidor U صندوق سیگار که هوای انرامرطوب نگاه دارند
May I offer you a cigarette? U اجازه می فرمایید من به شما یک نخ سیگار تقدیم کنم؟
He had a cigar between his lips . U یک سیگار برگ گذاشته بود گوشه لبش
piece part U قطعه سرهم و جدا نشدنی
foozle U بدزدن سرهم بندی کردن
chain smoker U کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
to patch up U خواباندن سرهم بندی کردن
chain-smoker U کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
what a pretty mess he made U خوب سرهم بندی کرد
chain-smokers U کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
to quit something cold turkey U چیزی را یکدفعه ترک کردن [مانند سیگار یا الکل]
slubber U نخ نیم تاب سرهم بندی کردن
i wrote letter a letter U چندین کاغذ پشت سرهم نوشتم
fudging U نوعی رنگ قهوهای سرهم بندی کردن
fudged U نوعی رنگ قهوهای سرهم بندی کردن
fudges U نوعی رنگ قهوهای سرهم بندی کردن
fudge U نوعی رنگ قهوهای سرهم بندی کردن
Smoking makes you ill and it is also expensive. U سیگار کشیدن شما را بیمار می کند و این همچنین گران است.
fugue U قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
fugues U قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
non procedural language U زبان برنامه سازی که دستورات را پشت سرهم اجرا نمیکند و نه توابع فراخوان را
assembly lines U دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
assembly line U دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
fugal U وابسته به قطعهای موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند نوعی ماشین پشم خشک کن
to huddle up a piece of work U کاریرا سرهم بندی کردن کاریرا با شتاب انجام دادن
revamp U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
continuous U ارسال داده سریع که در آن کلمات داده همزمان نیستند ولی به سرعت پشت سرهم می آیند
randem U پشت سرهم گردونهای که سه اسب پشت سر هم انرابکشند
bollix U سرهم بندی کردن قاطی پاتی کردن
single file U صف نظامی که یکی یکی پشت سرهم باشند
bumbles U اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
To do something slapdash. U کاری را سرهم بندی کردن ( سمبل کردن )
bumble U اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bumbled U اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
vamp U وصله کردن سرهم بندی کردن
pasted U سر هم کردن سرهم بندی کردن
pastes U سر هم کردن سرهم بندی کردن
pasting U سر هم کردن سرهم بندی کردن
paste U سر هم کردن سرهم بندی کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com