Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
master station
U
پست اصلی مخابرات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
communication operation instructions (co
U
دستور کار مخابرات دستورالعمل مخابرات
VL local bus
U
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL bus
U
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
master data file
U
پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
masters
U
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
mastered
U
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master
U
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura
U
نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
on board
U
که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
communication
U
مخابرات
electric communication
U
مخابرات
generations
U
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
generation
U
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
prototypal
U
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
initial reserves
U
ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
main guard
U
نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
first generation computer
U
کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
stapling
U
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
staple
U
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
prototypic
U
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
stapled
U
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
signaled
U
رسته مخابرات
communication engineering
U
مهندسی مخابرات
interphone
U
مخابرات داخلی
communication engineer
U
مهندس مخابرات
signalled
U
رسته مخابرات
signal panel
U
پرده مخابرات
communication center
U
مرکز مخابرات
signal corps
U
قسمت مخابرات
signal corps
U
رسته مخابرات
telecommunications
U
مخابرات تلگرافی
communication receiver
U
گیرنده مخابرات
communication technician
U
تکنیسین مخابرات
subscriber line
U
خط مشترک
[مخابرات]
signal
U
رسته مخابرات
communication
U
ارتباط و مخابرات
panels
U
پرده مخابرات
data link
U
محور مخابرات
telecommunication technique
U
تکنیک مخابرات
telecommunication network
U
شبکه مخابرات
communication theory
U
تئوری مخابرات
telecommunication traffic
U
ترافیک مخابرات
panel
U
پرده مخابرات
signal communications
U
ارتباط و مخابرات
transmission
U
مخابرات ارسال
panel code
U
کد پرده مخابرات
communications
U
ارتباط و مخابرات
radiographic
U
مخابرات رادیویی
intercoms
U
مخابرات داخلی
transmission
U
مخابره مخابرات
intercom
U
مخابرات داخلی
signal bridge
U
پل مخابرات ناو
transmissions
U
مخابرات ارسال
transmissions
U
مخابره مخابرات
signal axis
U
محور مخابرات
marking panel
U
پرده مخابرات
signal center
U
مرکز مخابرات
signal
U
علایم مخابراتی مخابرات
strangle
U
در مخابرات یعنی دستگاه
cordless
[cordless telephone]
U
تلفن بی سیم
[مخابرات]
cordless phone
U
تلفن بی سیم
[مخابرات]
cordless telephone
U
تلفن بی سیم
[مخابرات]
signalled
U
علایم مخابراتی مخابرات
signaled
U
علایم مخابراتی مخابرات
communication and electronics
U
رسته مخابرات و الکترونیک
area signal center
U
مرکز مخابرات منطقه
helio
U
ایینه ویژه مخابرات
communication network
U
شبکه ارتباط و مخابرات
standing operating procedures
U
روش جاری مخابرات
intercommunication
U
مخابرات داخلی یکان
communication technician
U
تعمیر کارفنی مخابرات
signal operation instruction
U
دستور کار مخابرات
panel
U
پرده شبکه مخابرات
communication chief
U
رئیس مخابرات یکان
intercepts
U
نفوذکردن در شبکه مخابرات
intercept
U
نفوذکردن در شبکه مخابرات
panels
U
پرده شبکه مخابرات
intercepted
U
نفوذکردن در شبکه مخابرات
intercepting
U
نفوذکردن در شبکه مخابرات
digital subscriber line
[DSL]
U
خط مشترک دیجیتال
[مخابرات ]
spring loaded
U
فنری کلید ناپایدار در مخابرات
teletypewriter
U
دستگاه تایپ مخابرات تلگرافی
sign off
U
علایم ختم مخابرات یامکالمات
wigway
U
ارتباط و مخابرات به وسیله پرچم
phone extension
U
شماره تلفن فرعی
[مخابرات]
cryptofacility
U
تاسیسات مربوط به مخابرات رمز
asymmetric digital subscriber line
[ADSL]
U
خط مشترک دیجیتال نامتقارن
[مخابرات ]
cordless
[cordless telephone]
U
گوشی تلفن بی سیم
[مخابرات]
cordless phone
U
گوشی تلفن بی سیم
[مخابرات]
cordless telephone
U
گوشی تلفن بی سیم
[مخابرات]
mainstay
U
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstays
U
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis
U
[واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
communication deception
U
گول زدن دشمن در ارتباط و مخابرات
radiograph
U
پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
cryptocompromise
U
تولید خطر برای مخابرات رمز
radiographs
U
پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
tele communication
U
مخابرات تلفنی وغیره ازمسافات دور
fundamental unit
U
یکای اصلی واحد اصلی
base unit
U
یکای اصلی واحد اصلی
master file
U
فایل اصلی پرونده اصلی
base camp
U
پایگاه اصلی کمپ اصلی
expansion slots
U
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
loran
U
تعیین خط سیر هواپیمایاکشتی بوسیله مخابرات رادیویی
lights out
U
علائم مخابرات بوسیله نور هنگام خاموشی
demodulate
U
از مخابرات رادیویی مطالب رمزی کشف کردن
matters
U
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matter
U
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering
U
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered
U
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
high bit-rate digital subscriber line
[HDSL]
U
خط مشترک دیجیتال برای نرخ بیت بالا
[مخابرات ]
DIMM
U
سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
teleprinter
U
تله تایپ ماشین ثبت مخابرات تلگرافی دور نویس
teleprinters
U
تله تایپ ماشین ثبت مخابرات تلگرافی دور نویس
phonopore
U
اسبابی که بوسیله ان مخابرات تلفنی را ازتوی سیم تلگراف می گذراند
externals
U
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
external
U
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant
U
یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
FEP
U
پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
dial up line
U
خط تلفن معمولی که میتواندبه عنوان دست دستگاه فرستنده در مخابرات استفاده شود
pilot tunnel
U
تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
body
U
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
bodies
U
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
authentic document
U
اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
source
U
1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
switching
U
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
track telling
U
ارتباط و مخابرات بین هواپیمای شناسایی و سیستم کنترل و ردگیری زمینی مبادله اخبار و اطلاعات ردگیری و تعقیب هدف
G.
U
استاندارد در چند رسانهای و مستقیم مخابرات برای موضوع سیگنال صوتی با پهنای باند a کیلوهرتز که روی کانال ای با فرفیت a کیلوبایت در ثانیه ارسال میشود
standby
U
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standbys
U
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
axis of signal communication
U
محور ارتباط و مخابرات محور ارتباطات
communication engineering
U
تکنیک مخابرات تکنیک جریان ضعیف
echo check
U
بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
private automatic branch exchange
U
یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
master compass
U
قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
input/output
U
فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
originals
U
اصلی
master
U
اصلی
masters
U
اصلی
mastered
U
اصلی
basics
U
اصلی
original
U
اصلی
mainlined
U
اصلی
isogeny
U
هم اصلی
mainlined
U
خط اصلی
line link
U
خط اصلی
prime
U
اصلی
main attack
U
تک اصلی
head
U
اصلی
inherent
U
اصلی
arches
U
اصلی
arch-
U
اصلی
arch
U
اصلی
main deck
U
پل اصلی
organic
U
اصلی
mainlines
U
خط اصلی
fundametal
U
اصلی
elementarily
U
اصلی
firsthand
U
اصلی
seminal
U
اصلی
mainlining
U
اصلی
mainlining
U
خط اصلی
immanent
U
اصلی
ingrown
U
اصلی
mainlines
U
اصلی
main door
U
در اصلی
initials
U
اصلی
elemental
U
اصلی
essential
U
اصلی
principals
U
اصلی
essentials
U
اصلی
intrinsic
U
اصلی
trunk
U
خط اصلی
initialling
U
اصلی
primitive
U
اصلی
initialled
U
اصلی
primal
U
اصلی
functional
U
اصلی
initialing
U
اصلی
elementary
U
اصلی
normative
U
اصلی
initialed
U
اصلی
fundamental
U
اصلی
initial
U
اصلی
principal
U
اصلی
vital
<adj.>
U
اصلی
main
<adj.>
U
اصلی
principle
U
اصلی
trunks
U
خط اصلی
texts
U
اصلی
text
U
اصلی
main
U
خط اصلی
primary
U
اصلی
germinal
U
اصلی
substantive
[essential]
<adj.>
U
اصلی
quintessential
<adj.>
U
اصلی
major
<adj.>
U
اصلی
essential
<adj.>
U
اصلی
primordial
U
اصلی
first-hand
U
اصلی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com