English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 139 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
project U پروژه پروژه افکندن
projected U پروژه پروژه افکندن
projects U پروژه پروژه افکندن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
scheme U پروژه
projects U پروژه
projection U پروژه
projections U پروژه
profile of the road U خط پروژه
schemes U پروژه
schemed U پروژه
project U پروژه
projected U پروژه
project selection U انتخاب پروژه
design U پروژه طرح
project appraisal U ارزشیابی پروژه
project manager U مدیر پروژه ها
project manager U مدیر پروژه
project control U کنترل پروژه
project plan U طرح پروژه
designs U پروژه طرح
to shunt a project U کنارگذاشتن یک پروژه
project library U کتابخانه پروژه
project management system U سیستم مدیریت پروژه
long term project U پروژه طویل مدت
project loans U قرضههای مربوط به پروژه ها
project management program U برنامه مدیریت پروژه
project technical report U گزارش فنی پروژه
project schedule U زمان بندی پروژه
project section U بخش تهیه پروژه ها
water utilization project U پروژه بهره برداری از منابع اب
The project was terminated as of July 1. U پروژه از اول ژولیه به پایان رسید.
projects U ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
projected U ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
project U ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
critical path analysis U استفاده از بررسیهای هر مرحله بحرانی یک پروژه بزرگ برای کمک به گروه مدیریت
workgroup U گروه کوچک کاربران که روی یک پروژه کار می کنند یا به یک شبکه محل وصل هستند
to boondoggle [American English] U پول و وقت تلف کردن [برای پروژه ای با سرمایه دولت بخاطر انگیزه سیاسی]
When we get this project off the ground we can relax. U وقتی این پروژه پا بگیرد و با موفقیت شروع شود، دیگر خیالمان راحت است.
latest event time U دیرترین زمانیکه تا ان زمان یک واقعه میتواند اتفاق بیافتد بدون انکه مدت اجرای پروژه طولانی تر گردد
feasibility U بررسی هزینه ها و مزیت برای بررسی شروع مجدد پروژه
optimum schedule U مطلوبترین برنامه اجرائی برنامه ایکه مخارج پروژه رابه حداقل می رساند
outliner U برای اینکه به کاربر کمک کند تا بخش ها و زیربخشهای لیست ای از اشیا را مرتب کند یا بخشهایی از پروژه را
designs U پروژه دادن طرح دادن طرح کردن برنامه
design U پروژه دادن طرح دادن طرح کردن برنامه
pert U Technique Review Evaluationand Program فن ارزیابی و بررسی برنامه Technique Review Evaluationand Project روش مرور و ارزیابی پروژه
upending U افکندن
droops U افکندن
droop U افکندن
upend U افکندن
drooped U افکندن
drooping U افکندن
upends U افکندن
upended U افکندن
luminesce U پرتو افکندن
obtenebrate U سایه افکندن بر
overshadowed U سایه افکندن بر
overshadowing U سایه افکندن بر
overshadows U سایه افکندن بر
eradiate U پرتو افکندن
overshadow U سایه افکندن بر
to hew down U بزمین افکندن
projects U پیش افکندن
to cage up U در زندان افکندن
project U پیش افکندن
imprisoning U بزندان افکندن
traject U ورا افکندن
to put in to prison U بزندان افکندن
to go to the shades U سایه افکندن در
to turn orclap by the heels U درزندان افکندن
to give into custody U درزندان افکندن
to commit to prison U درزندان افکندن
springe U دام افکندن
projected U پیش افکندن
put in jail U در زندان افکندن
cage U درزندان افکندن
imprisons U بزندان افکندن
radiate U پرتو افکندن
radiate U شعاع افکندن
radiated U پرتو افکندن
radiated U شعاع افکندن
radiates U پرتو افکندن
radiates U شعاع افکندن
bulldogs U برزمین افکندن
bulldog U برزمین افکندن
radiating U پرتو افکندن
radiating U شعاع افکندن
imprison U بزندان افکندن
flinging U افکندن پرتاب
illuminating U پرتو افکندن
jettisons U بیرون افکندن
illuminates U پرتو افکندن
illuminate U پرتو افکندن
jettisoning U بیرون افکندن
jettisoned U بیرون افکندن
jettison U بیرون افکندن
flings U افکندن پرتاب
cages U درزندان افکندن
fling U افکندن پرتاب
nett U اصلی بدام افکندن
To puff with pride. <proverb> U باد در کلاه افکندن.
to pour rays U پرتو افکندن یا پاشیدن
gives U شرح دادن افکندن
abode U رحل اقامت افکندن
give U شرح دادن افکندن
adumbrate U سایه افکندن بر طرح
giving U شرح دادن افکندن
stomach throw U افکندن حریف از پشت
shafts U تیرانداختن پرتو افکندن
sheds U انداختن افشاندن افکندن
look to the future U باینده نظر افکندن
shed U انداختن افشاندن افکندن
back sacrifice throw U افکندن حریف ازپشت
screens U روی پرده افکندن
screening, screenings U روی پرده افکندن
screened U روی پرده افکندن
screen U روی پرده افکندن
shaft U تیرانداختن پرتو افکندن
shedding U انداختن افشاندن افکندن
abodes U رحل اقامت افکندن
throwing U پرت کردن افکندن
throws U پرت کردن افکندن
throw U پرت کردن افکندن
net U اصلی بدام افکندن
nets U اصلی بدام افکندن
quad U زندانی کردن در زندان افکندن
quads U زندانی کردن در زندان افکندن
To cast a glance at something. U به چیزی چشم انداختن ( افکندن )
quoit U بازی میخ و حلقه افکندن
shadowed U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadow U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadows U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadowing U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
plump U صدای تلپ تلپ محکم افتادن یا افکندن
overcast U سایه افکندن ابر ابر دار کردن
plumpest U صدای تلپ تلپ محکم افتادن یا افکندن
shadings U سایه دار کردن سایه افکندن
shade U سایه دار کردن سایه افکندن
shades U سایه دار کردن سایه افکندن
din U طنین بلند طنین افکندن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com