Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
glide
U
پرواز کردن بدون نیروی موتور
glided
U
پرواز کردن بدون نیروی موتور
glides
U
پرواز کردن بدون نیروی موتور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gaggles
U
هواپیماهای بی موتور درحال پرواز
gaggle
U
هواپیماهای بی موتور درحال پرواز
air start
U
استارت زدن موتور در حال پرواز هواپیما
ground effect
U
نیروی پرواز به صورت هواناو
thrusts
U
فشار موتور نیروی پرتاب
thrusting
U
فشار موتور نیروی پرتاب
power dive
U
با استفاده از نیروی موتور طیاره
thrust
U
فشار موتور نیروی پرتاب
thermojet
U
نیروی جت حاصله از حرارت موتور جت حرارتی
transmissions
U
سرایت اسبابی که بوسیله ان نیروی موتور اتومبیل بچرخهامنتقل میشود
transmission
U
سرایت اسبابی که بوسیله ان نیروی موتور اتومبیل بچرخهامنتقل میشود
aerobatics
U
عملیات اکروباتی با هواپیما یاهواپیمای بدون موتور
cold rating
U
خروجی ماکزیمم موتور جت بدون استفاده از سیستم پس سوز
flight coordination
U
هماهنگ کردن پرواز هماهنگی پرواز
center of gravity limits
U
محدوده مجاز برای جابجاشدن گرانیگاه هواپیما بدون اختلال در وضعیت پرواز ان
unlimited
U
وسیله مسابقه بدون محدودیت از لحاظ حجم یا نوع موتور
ramjet
U
موتور جت بدون کمپرسور و توربین که فقط با کمپرس هوا کار میکند
airman basic
U
سرباز ساده و بدون درجه نیروی هوایی
impulsively
U
با نیروی انی و بدون اراده از روی تحریک
floater
U
هواپیمای بدون موتور سرویس ارام والیبال توپ باحرکت کند در هوا
naturally aspirated engine
U
موتور پیستونی بدون سوپرشارژر که ورود هوا به ان تحت فشار محیط صورت میگیرد
reenforceŠetc
U
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
flight test
U
ازمایش هواپیما برای پرواز ازمایش پرواز کردن
inflight reliability
U
تامین هواپیما در حین پرواز امنیت پرواز
motoring
U
گرداندن موتور اصلی توسط استارتر بمنظوری جزاستارت موتور
contour flying
U
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
sorties
U
پرواز یک هواپیما یایک پرواز
runways
U
راه پرواز باند پرواز
sortie
U
پرواز یک هواپیما یایک پرواز
runway
U
راه پرواز باند پرواز
external combustion engine
U
موتور احتراق خارجی موتور برونسوز
engine
U
موتور بنزینی موتور احتراق داخلی
flying status
U
وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
contour flight
U
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
sailings
U
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailed
U
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sail
U
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
to take off
U
پرواز کردن
fly
U
پرواز کردن
take off
U
پرواز کردن
kite
U
پرواز کردن
aviate
U
پرواز کردن
flight
U
پرواز کردن
to take wing
U
پرواز کردن
to launch into the air
U
پرواز کردن
kites
U
پرواز کردن
plane
U
صاف کردن پرواز
planed
U
صاف کردن پرواز
planes
U
صاف کردن پرواز
to impose
[place]
a flying ban
U
قدغن کردن پرواز
fly
U
پرواز کردن پریدن
to ban from flying
U
قدغن کردن پرواز
planing
U
صاف کردن پرواز
variable geometry engine
U
موتور مکنده هوای مافوق صوت که بمنظور افزایش راندمان نه تنها شکل ومساحت دهانه ورودی ونازل خروجی بلکه مسیرجریان داخل موتور نیز تغییرکند
engine mounting
U
نصب موتور قرارگاه موتور
primming
U
بتونه کاری کردن راه انداختن موتور یا گرم کردن ان
blue water school
U
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
magneto electricity
U
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
formate
U
بصورت صف یاستونی پرواز کردن
take off
U
برداشتن پرواز کردن هواپیما
juggernaut
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernauts
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
e.m.f
U
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
torque
U
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
take off
U
جهش کردن شروع به پرواز به پروازدرامدن
expeditionary
U
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
air force personnel with the army
U
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
dismantles
U
پیاده کردن موتور
tune up
U
موتور را تنظیم کردن
turn over
<idiom>
U
موتور را روشن کردن
dismantle
U
پیاده کردن موتور
primes
U
گرم کردن موتور
dismantled
U
پیاده کردن موتور
dismantling
U
پیاده کردن موتور
prime
U
گرم کردن موتور
primed
U
گرم کردن موتور
disassembly
U
پیاده کردن موتور
motoring of generator
U
موتور کردن مولد
hovering
U
پرواز کردن نزدیک زمین به طور ثابت
firing order
U
ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
reengine
U
دارای موتور تازه کردن
electromotive force
U
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
aircraft turn around
U
اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
slip ring induction motor
U
موتور القائی اسلیپ رینگ موتور اندوکسیونی اسلیپ رینگ موتور رتور اسلیپ رینگ
run
U
به کار انداختن روشن کردن موتور
cooling drag
U
پسای ناشی از خنک کردن موتور
disassemble
U
پیاده کردن موتور اتومبیل جداکردن
runs
U
به کار انداختن روشن کردن موتور
timing
U
تنظیم زمان عمل کردن موتور
double squirrel cage motor
U
موتور قفس سنجابی دوبل موتور با شیار دوبل
flat twin engine
U
موتور بوکسر دو سیلندر موتور سیلندر متقابل با دوسیلندر
to start
U
روشن کردن
[به کار انداختن]
[موتور یا خودرو]
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
buoyancy
U
نیروی بالابر نیروی شناوری
attack force
U
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
threat force
U
نیروی دشمن نیروی مخالف
compressive strength
U
قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
to rev
[British E]
the engine
U
موتور
[ماشین]
را روشن کردن
[که صدا مانند زوزه بدهد]
to goose
[American E]
the engine
U
موتور
[ماشین]
را روشن کردن
[که صدا مانند زوزه بدهد]
hydraulic lift
U
بلند کردن اب به نیروی اب
informally
U
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation
U
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
man power leveling
U
یکنواخت کردن نیروی انسانی
hit the spot
<idiom>
U
نیروی تازه وارد کردن
unformed
U
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
single phase induction motor
U
موتور القائی یک فازه موتور اندوکسیونی یک فازه
run through
<idiom>
U
ازاول تا آخر بدون توقف کردن تمرین کردن
eviscerate
U
خالی کردن نیروی چیزی راگرفتن
ingross
U
جمع اوری کردن نیروی خودی
refresh
U
نیروی تازه دادن تقویت کردن
refreshed
U
نیروی تازه دادن تقویت کردن
refreshes
U
نیروی تازه دادن تقویت کردن
To consume all ones energy .
U
تمام نیروی خودرا مصرف کردن
self propulsion
U
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
flattest
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently
U
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest
U
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
aerodynamic blockage thrust reverser
U
وسیلهای برای معکوس کردن نیروی جلوبر
man handle
U
با نیروی انسان حرکت دادن بدرفتاری کردن
impulsiveness
U
امادگی برای کار کردن یا نیروی انی
inflight phase
U
مرحله بازدید حین پرواز مرحله عملیات حین پرواز
beacon flight
U
پرواز با کمک برج مراقبت پرواز با استفاده از کمک برج
counter force
U
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
deice
U
بدون یخ کردن
Taoism
U
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
naval aviation
U
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
free gyroscope
U
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
allocated manpower
U
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
denitrify
U
بدون نیترات کردن
delouses
U
بدون شپش کردن
disequilibrate
U
بدون تعادل کردن
unseam
U
بدون درز کردن
delouse
U
بدون شپش کردن
depolarize
U
بدون قطب کردن
delousing
U
بدون شپش کردن
degum
U
بدون صمغ کردن
deloused
U
بدون شپش کردن
parataxis
U
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law
U
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
prejudged
U
بدون رسیدگی قضاوت کردن
prejudging
U
بدون رسیدگی قضاوت کردن
prejudge
U
بدون رسیدگی قضاوت کردن
live in a small way
U
بدون سر و صدا زندگی کردن
ad-libs
U
بدون نوشته صحبت کردن
ad-libbed
U
بدون نوشته صحبت کردن
ad-lib
U
بدون نوشته صحبت کردن
prejudges
U
بدون رسیدگی قضاوت کردن
ad-libbing
U
بدون نوشته صحبت کردن
unvoice
U
بدون صدا ادا کردن
unstressed
U
بدون اضطراب بدون کشش
achylous
U
بدون کیلوس بدون قیلوس
unbranched
U
بدون انشعاب بدون شعبه
offhand
U
بدون مقدمه بدون تهیه
foot pound
مقدار نیروی لازم برای بلند کردن وزنه یک پوندی بارتفاع یک فوت.
cohabiting
U
با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
to make a grab at women
U
عشقبازی کردن با زنها
[بدون رضایت زن]
drip-dry
U
خشک کردن پارچه بدون چلاندن ان
smooth
U
صاف کردن بدون اشکال بودن
smoothed
U
صاف کردن بدون اشکال بودن
smoothest
U
صاف کردن بدون اشکال بودن
to grope women
U
عشقبازی کردن با زنها
[بدون رضایت زن]
smooths
U
صاف کردن بدون اشکال بودن
obtruding
U
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtrudes
U
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtruded
U
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtrude
U
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
drip dry
U
خشک کردن پارچه بدون چلاندن ان
to feel women up
U
عشقبازی کردن با زنها
[بدون رضایت زن]
no answer
[n/a]
[in forms]
U
بدون پاسخ
[در برگه برای پر کردن]
cohabited
U
با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
cold turkey
<idiom>
U
ترک کردن اعتیاد بدون دارو
do without
<idiom>
U
بدون هیچ چیزی کار کردن
cohabit
U
با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
cohabits
U
با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
knock about
<idiom>
بدون برنامه ریزی سفر کردن
lynch
U
بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lynches
U
بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lynched
U
بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
free lance
U
کار کردن بدون وابستگی بحزب یا جماعتی
Give the benefit of the doubt
<idiom>
U
[باور کردن اظهارات شخصی بدون مدرک]
multi tasking
U
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
roughdry
U
بدون صافکاری و اتو کشی خشک کردن
multitasking
U
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
adlib
U
بدون مقدمه صحبت کردن بمیل خود
Marine Corps
U
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
army aircraft
U
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
To play for love .
U
عشقی بازی کردن ( بدون شرط بندی پولی )
pirate
U
بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
pirating
U
بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
goose step
U
رژه روی بابدن راست و بدون خم کردن زانو
pirates
U
بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
to do without any thing
U
ازچیزی صرف نظرکردن بدون چیزی گذران کردن
pirated
U
بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
standalone
U
که بدون نیاز به وسیله دیگر قابل کار کردن است
seamless integration
U
فرایندشامل کردن وسیله بانرم افزارجدیددر سیستم بدون مشکل
station time
U
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
revive
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com