Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
die burnish
U
پرداخت کردن حدیدهای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
die burnishing
U
جلادهی یا پرداخت حدیدهای
drop froge
U
اهنگری کردن حدیدهای اهنگری حدیدهای
subscribing
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
die cast
U
ریختن حدیدهای
die formed part
U
بخش قالبی حدیدهای
die form
U
شکل دادن حدیدهای
die pressed part
U
بخش فشرده حدیدهای
die stamping
U
قالب گیری حدیدهای
drop forging press
U
پرس اهنگری حدیدهای
rate of die casting
U
سرعت ریخته گری حدیدهای
die casting process
U
فرایند ریخته گری حدیدهای
die casting machine
U
دستگاه ریخته گری حدیدهای
die casting alloy
U
الیاژ ریخته گری حدیدهای
pressure die casting
U
ریخته گری حدیدهای فشاری
gravity die casting
U
ریخته گری حدیدهای ثقلی
die stamping press
U
پرس قالب گیری حدیدهای
pressure die casting machine
U
دستگاه ریخته گری حدیدهای فشاری
pressure die casting process
U
فرایند ریخته گری حدیدهای فشاری
die casting
U
ریختن فلزات تحت فشار ریخته گری حدیدهای
progress payment
U
پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matte
U
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matt
U
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing
U
پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
usance
U
مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
sets of bill
U
نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
launched
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launches
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launch
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fates
U
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage
U
کسری پرداخت کسر پرداخت
fate
U
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
polishes
U
پرداخت کردن
planish
U
پرداخت کردن
pay
U
پرداخت کردن
paying
U
پرداخت کردن
pays
U
پرداخت کردن
to finish off
U
پرداخت کردن
tumble
U
پرداخت کردن
scours
U
پرداخت کردن
scoured
U
پرداخت کردن
scour
U
پرداخت کردن
polish
U
پرداخت کردن
tumbles
U
پرداخت کردن
tumbled
U
پرداخت کردن
burnishes
U
پرداخت کردن
disbursing
U
پرداخت کردن
buffer
U
پرداخت کردن
furbish
U
پرداخت کردن
burnish
U
پرداخت کردن
furbishes
U
پرداخت کردن
disburse
U
پرداخت کردن
disbursed
U
پرداخت کردن
disburses
U
پرداخت کردن
furbished
U
پرداخت کردن
furbishing
U
پرداخت کردن
pay off
U
پرداخت کردن
dabbing
U
پرداخت کردن سنگ
payment in advance
U
پیش پرداخت کردن
to polish off
U
با شتاب پرداخت کردن
reimburse
U
باز پرداخت کردن
gives
U
دادن پرداخت کردن
giving
U
دادن پرداخت کردن
give
U
دادن پرداخت کردن
pay at sight
U
نقدا" پرداخت کردن
reimbursed
U
باز پرداخت کردن
buffs
U
با چرم پرداخت کردن
buff
U
با چرم پرداخت کردن
curry
U
پرداخت کردن چرم
curries
U
پرداخت کردن چرم
pay off
U
تسویه کردن پرداخت
filed
U
ساییدن پرداخت کردن
file
U
ساییدن پرداخت کردن
reimbursing
U
باز پرداخت کردن
pay in advance
U
پیش پرداخت کردن
smoothing
U
صاف کردن پرداخت
reimburses
U
باز پرداخت کردن
tax evasion
U
عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
To demand prompt payment.
U
تقاضای پرداخت فوری کردن
advances
U
ترقی کردن پیش پرداخت
spots
U
کشف کردن اماده پرداخت
advancing
U
ترقی کردن پیش پرداخت
default
U
عدم پرداخت قصور کردن
defaulted
U
عدم پرداخت قصور کردن
spot
U
کشف کردن اماده پرداخت
defaulting
U
عدم پرداخت قصور کردن
defaults
U
عدم پرداخت قصور کردن
advance
U
ترقی کردن پیش پرداخت
ransom
U
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransoms
U
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
due bill
U
در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
to suspend payment
U
پرداخت راموقوف کردن متوقف شدن
final shaving
U
پرداخت
[کوتاه کردن نهایی پرزها]
spends
U
پرداخت کردن خرج کردن
smooth the paint
U
رنگ کردن و پرداخت کردن
spend
U
پرداخت کردن خرج کردن
ro rub up
U
خمیر کردن پرداخت کردن
buff stick
U
بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
carnet
U
اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
licences
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licence
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licenses
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
compounding a felony
U
سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
claim for indemnification
U
ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
ability to pay principle of taxation
U
اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
recoupment
U
قسطی پرداخت کردن یا بازپرداخت قسطی
dividend warrant
U
چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
corn-effect
U
ذرتی شدن فرش که در اثر پرداخت یا قیچی کردن نامناسب بوجود می آید و پرزهای فرش همگی دارای یک ارتفاع نبوده و ظاهر پرز فرش بلند و کوتاه می شود
paying
U
پرداخت
pays
U
پرداخت
making good
U
پرداخت
outlay
U
پرداخت
pay
U
پرداخت
trim
U
پرداخت
settlement
U
پرداخت
lustreer
U
پرداخت
finishing
U
پرداخت
payments
U
پرداخت
bleaching
U
پرداخت
glosser
U
پرداخت گر
furbisher
U
پرداخت گر
pt
U
پرداخت
renderings
U
پرداخت
settlements
U
پرداخت
finishing touches
U
پرداخت
rendering
U
پرداخت
refinishing
U
پرداخت
glazes
U
پرداخت
finish
U
پرداخت
glaze
U
پرداخت
burnisher
U
پرداخت گر
discharging
U
پرداخت
defrayal
U
پرداخت
discharges
U
پرداخت
remitment
U
پرداخت
discharge
U
پرداخت
expenditure
U
پرداخت
payment
U
پرداخت
finishes
U
پرداخت
disbursement
U
پرداخت
refund
U
پس پرداخت
refunded
U
پس پرداخت
refunding
U
پس پرداخت
refunds
U
پس پرداخت
polish
U
پرداخت
polishes
U
پرداخت
planishing tool
U
ابزار پرداخت
remittal
U
گذشت پرداخت
never-never
U
پرداخت قسطی
advance
پیش پرداخت
remittances
U
پرداخت تادیه
advance
U
پیش پرداخت
rendition
U
پرداخت تحویل
remittable
U
قابل پرداخت
reimbursable
U
قابل پرداخت
remitter
U
پرداخت کننده
outstanding
U
پرداخت نشده
payroll
U
سیاهه پرداخت
remittance
U
پرداخت تادیه
renditions
U
پرداخت تحویل
payable on demand
U
پرداخت عندالمطالبه
settlement terms
U
شرایط پرداخت
burnishing
U
پرداخت کاری
payable at sight
U
پرداخت دیداری
finishing
U
پرداخت کاری
outstandingly
U
پرداخت نشده
lustre
U
صیقل پرداخت
part payment
U
پرداخت اقساطی
progress payments
U
پرداخت تدریجی
shear
U
پرداخت فرش
overpayment
U
پرداخت اضافی
on account payment
U
پیش پرداخت
prest
U
پیش پرداخت
prompt payment
U
پرداخت فوری
disbursing
U
پرداخت خرج
subscription
U
تعهد پرداخت
subscriptions
U
تعهد پرداخت
pre paid
U
پیش پرداخت
disburse
U
پرداخت خرج
pre payment
U
پیش پرداخت
prepayment
U
پیش پرداخت
disbursed
U
پرداخت خرج
liabilities
U
دیون پرداخت
disburses
U
پرداخت خرج
liability
U
دیون پرداخت
punctual payment
U
پرداخت در سر وعده
advances
U
پیش پرداخت
cash dispenser
U
پرداخت مینماید
payment terms
U
شرایط پرداخت
repayments
U
پرداخت مجدد
repayment
U
پرداخت مجدد
payor
U
پرداخت کننده
spot cash
U
پرداخت نقدی
non-payment
U
عدم پرداخت
satin
U
جلا پرداخت
dishonours
U
خودداری از پرداخت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com