Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
lump sum payment
U
پرداخت نقدی
spot cash
U
پرداخت نقدی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
cod
U
پرداخت نقدی به مجرد تحویل کالا
cash collection voucher
U
سند پرداخت نقدی
class a agent officer
U
افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
monetization
U
پرداخت نقدی بدهی
Other Matches
progress payment
U
پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matte
U
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matt
U
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing
U
پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
usance
U
مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
sets of bill
U
نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fates
U
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
fate
U
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage
U
کسری پرداخت کسر پرداخت
tax evasion
U
عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
ransoms
U
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
due bill
U
در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
ransom
U
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
pockets
U
نقدی
cashing
U
نقدی
pecuniary
U
نقدی
pocket
U
نقدی
prompts
U
نقدی
cashes
U
نقدی
prompted
U
نقدی
prompt
U
نقدی
cashed
U
نقدی
cash
U
نقدی
cash price
U
بهای نقدی
cash price
U
قیمت نقدی
cash-wage
U
دستمزد نقدی
cash sale
U
فروش نقدی
basic allowance for subsistence
U
جیره نقدی
non monetary
U
غیر نقدی
budget item
U
اقلام نقدی
cash security
U
وثیقه نقدی
cash rent
U
اجاره نقدی
noncash
U
غیر نقدی
money
U
جایزه نقدی
fined
U
جزای نقدی
finest
U
جزای نقدی
cash discount
U
تخفیف نقدی
realisation
[British E]
[of something]
U
نقدی
[اقتصاد]
commuted ration
U
جیره نقدی
realization
[American E]
[of something]
U
نقدی
[اقتصاد]
liquidation
[of something]
U
نقدی
[اقتصاد]
cash capital
U
سرمایه نقدی
cash budget
U
بودجه نقدی
cash balance
U
تراز نقدی
cash balance
U
مانده نقدی
cash assets
U
داراییهای نقدی
cash account
U
حساب نقدی
capital in cash
U
سرمایه نقدی
cash dividened
U
سود نقدی
cash nexus
U
رابطه نقدی
fine
U
جزای نقدی
pecuniary punishment
U
جزای نقدی
cash books
U
دفتر نقدی
share in cash
U
سهم نقدی
liquid assets
U
دارائیهای نقدی
cash on delivery
U
فروش نقدی
cash book
U
دفتر نقدی
spot market
U
بازار نقدی
spot price
U
قیمت نقدی
liquid capital
U
سرمایه نقدی
liquidated damages
U
خسارت نقدی
cashbook
U
دفتر نقدی
net cash
U
نقدی خالص
pecuniary pumishment
U
مجازات نقدی
spot transaction
U
معامله نقدی
pecuniary punishment
U
مجازات نقدی
pursing
U
جایزه نقدی
illiquid
U
غیر نقدی
purse
U
جایزه نقدی
quick asset
U
دارائی نقدی
pursed
U
جایزه نقدی
purses
U
جایزه نقدی
cash plans
U
طرح پرداختهای نقدی
stock funds
U
اعتبار نقدی اماد
cash security
U
وجه الضمان نقدی
spot rate
U
نرخ فروش نقدی
A cash ( credit ) transaction .
U
معامله نقدی ( اعتباری )
spot market
U
بازار معاملات نقدی
cash crops
U
محصولات نقدی مانند
noncash expenditures
U
مخارج غیر نقدی
non cash share
U
سهم غیر نقدی
non cash shares
U
سهام غیر نقدی
cash collection voucher
U
سندپرداخت غرامت نقدی
sopt price
U
قیمت فروش نقدی
c/o
U
مخفف حوالهی نقدی
spot price
U
بهای جنس در معامله نقدی
time deposits
U
مطالبه نقدی موجل از بانک
contribution not in cash
U
سهم الشرکه غیر نقدی
peizefight
U
مسابقه حرفهای بوکس باجایزه نقدی
carnet
U
اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
spot sale
U
فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
subvention
U
اعانه نقدی دولت به بنگاه عام المنفعه
claim for indemnification
U
ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
lap money
U
جایزه نقدی برای موفقیت درهر دور مسابقه اتومبیل رانی
ability to pay principle of taxation
U
اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
owelty
U
سرانه نقدی که شریکی برای برابر شدن کالای تقسیم شده به دیگری میدهد
subscribing
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
fringe benefits
U
مزایای شغلی غیر نقدی مزایای فرعی
dividend warrant
U
چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
finishing
U
پرداخت
defrayal
U
پرداخت
bleaching
U
پرداخت
finishing touches
U
پرداخت
rendering
U
پرداخت
glaze
U
پرداخت
glazes
U
پرداخت
pt
U
پرداخت
refinishing
U
پرداخت
making good
U
پرداخت
lustreer
U
پرداخت
remitment
U
پرداخت
renderings
U
پرداخت
outlay
U
پرداخت
payment
U
پرداخت
refunds
U
پس پرداخت
refunding
U
پس پرداخت
refunded
U
پس پرداخت
glosser
U
پرداخت گر
disbursement
U
پرداخت
finish
U
پرداخت
finishes
U
پرداخت
payments
U
پرداخت
furbisher
U
پرداخت گر
refund
U
پس پرداخت
discharging
U
پرداخت
pays
U
پرداخت
discharge
U
پرداخت
settlements
U
پرداخت
polishes
U
پرداخت
expenditure
U
پرداخت
discharges
U
پرداخت
polish
U
پرداخت
burnisher
U
پرداخت گر
settlement
U
پرداخت
pay
U
پرداخت
trim
U
پرداخت
paying
U
پرداخت
finisher
U
پرداخت کننده
final payment
U
پرداخت نهایی
part payment
U
پرداخت اقساطی
subscription
U
تعهد پرداخت
payment in due cource
U
پرداخت به موقع
payable at sight
U
پرداخت دیداری
subscriptions
U
تعهد پرداخت
smoothing plane
U
رنده پرداخت
remittal
U
گذشت پرداخت
settlement terms
U
شرایط پرداخت
payment in advance
U
پیش پرداخت
interim financing
U
پرداخت موقت
casual payment
U
پیش پرداخت
indemnification
U
پرداخت غرامت
d. note
U
درخواست پرداخت
payer
U
پرداخت کننده
installment payment
U
پرداخت قسطی
payment by installments
U
پرداخت قسطی
pay off
U
پرداخت کردن
date of maturity
U
موعد پرداخت
date of payment
U
موعد پرداخت
payable on demand
U
پرداخت عندالمطالبه
payment by instalments
U
پرداخت به اقساط
bilk
U
گذاشتن از پرداخت
money back
U
تضمین پرداخت
annual payment
U
پرداخت سالیانه
period of grace
U
مهلت پرداخت
planish
U
پرداخت کردن
planishing tool
U
ابزار پرداخت
advice note
U
دستورپیش پرداخت
pre paid
U
پیش پرداخت
advance payment
U
پیش پرداخت
pre payment
U
پیش پرداخت
deferred payment
U
پرداخت معوق
payment in kind
U
پرداخت جنسی
payment terms
U
شرایط پرداخت
payor
U
پرداخت کننده
back freigt
U
پرداخت کرایه
payment stopped
U
توقف پرداخت
deferred payment
U
پرداخت اتی
imprest
U
پیش پرداخت
average payment
U
پرداخت متوسط
monthly payment
U
پرداخت ماهانه
demand for payment
U
تقاضای پرداخت
diamond polishing
U
پرداخت الماسی
non payment
U
عدم پرداخت
prest
U
پیش پرداخت
by payment
U
از طریق پرداخت
earnest money
U
پیش پرداخت
prepayment
U
پیش پرداخت
unpaid
U
پرداخت نشده
reimbursable
U
قابل پرداخت
remittable
U
قابل پرداخت
overpayment
U
پرداخت اضافی
payment in full
U
پرداخت تمام
paid
U
پرداخت شده
payment in kind
U
پرداخت غیرنقدی
on account payment
U
پیش پرداخت
progress payments
U
پرداخت تدریجی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com