Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
social security contributions
U
پرداختی بابت تامین اجتماعی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pay as you go principle
U
اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
social security
U
تامین اجتماعی
collective security
U
تامین اجتماعی
social security organization
U
سازمان تامین اجتماعی
social security system
U
نظام تامین اجتماعی
social security program
U
برنامه تامین اجتماعی
social security benefits
U
منافع تامین اجتماعی
social security act
U
قانون تامین اجتماعی
social security tax
U
مالیات سیستم تامین اجتماعی
social security
U
بیمه وبازنشستگی همگانی تامین اجتماعی
social security wealth
U
ثروت ناشی از نظام تامین اجتماعی
social security payroll tax
U
مالیات مزد و حقوق برای تامین اجتماعی
to be covered by social security
U
بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
to have social security coverage
U
بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
to be insured under the social security scheme
[system]
U
بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
garnishee
U
کسی که خواستهای نزداو تامین یا توقیف باشد تامین مدعا به کردن
pay
U
پرداختی
paying
U
پرداختی
pays
U
پرداختی
outs
U
وجوه پرداختی
pay by instalments
U
اقساط پرداختی
remands
U
اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remanded
U
اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remand
U
اخذ تامین مجدد تشدید تامین
garnishment
U
تامین خواسته حکم تامین مدعابه
remanding
U
اخذ تامین مجدد تشدید تامین
account
U
صورت مبالغ دریافتی و پرداختی
entry fee
U
مبلغ پرداختی برای شرکت درمسابقه
cash-and-carry
U
نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
cash and carry
U
نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
cash-and-carries
U
نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
close in security
U
برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
communication security monitoring
U
کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
communication security account
U
میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
euler theorem
U
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
hence
<adv.>
U
از آن بابت
as a consequence
<adv.>
U
از آن بابت
item
U
بابت
items
U
بابت
thereat
U
از ان بابت
concern
U
بابت
thereupon
<adv.>
U
از آن بابت
consequently
<adv.>
U
از آن بابت
at that
[at that provocation]
<adv.>
U
از آن بابت
as a result
<adv.>
U
از آن بابت
thereat
<adv.>
U
از آن بابت
subsequently
<adv.>
U
از آن بابت
whereat
U
که از ان بابت
by impl
<adv.>
U
از آن بابت
behalf
U
بابت
concerns
U
بابت
in this way
<adv.>
U
از آن بابت
particulars
U
بابت
as a result of this
<adv.>
از آن بابت
for that reason
<adv.>
U
از آن بابت
in this vein
<adv.>
U
از آن بابت
in this wise
<adv.>
U
از آن بابت
in this manner
<adv.>
U
از آن بابت
in consequence
<adv.>
U
از آن بابت
by implication
<adv.>
U
از آن بابت
thus
[therefore]
<adv.>
U
از آن بابت
therefore
<adv.>
U
از آن بابت
therein
U
از ان بابت
whereby
<adv.>
U
از آن بابت
in this respect
<adv.>
U
از آن بابت
insofar
<adv.>
U
از آن بابت
particular redemption
U
بابت
in so far
<adv.>
U
از آن بابت
in this sense
<adv.>
U
از آن بابت
for this reason
<adv.>
U
از آن بابت
regarded
U
بابت باره
regard
U
بابت باره
on my own account
U
بابت خودم
regards
U
بابت باره
on this score
U
از این بابت
paticular
U
خصوصی بابت
In this matter
U
در این بابت
[قضیه]
for ones own hand
U
بابت خود شخص
therewith
U
از ان بابت علاوه بر این
gigabyte
U
یک هزار میلیون بابت
sickleave
U
مرخصی بابت ناخوشی
on the score of neglect
U
بعنوان غفلت ازاین بابت
i am impatient for it
U
ازان بابت بیطاقت هستم
I feel relieved because of that issue!
U
خیال من را از این بابت راحت کردی!
is he a the wiser for it
U
ایا ازاین بابت عاقل تراست
pillotage
U
وجوهی که بابت راهنمایی کشتی وصول میشود
dead freight
U
هزینه حمل بابت فرفیت استفاده نشده
toll thorough
U
وجهی که بابت گذشتن ازمعابر عمومی یا شاهراههاپرداخت میشود
loading for contingencies
U
کارمزدی که بابت هزینههای احتمالی به حق بیمه اضافه میشود
forwarding merchant
U
کسی که بابت دریافت ورساندن مال التجاره به صاحب ان
coupon payments
U
منظورپرداختهای ثابت بابت بهره اوراق قرضه است
unemployment compensation
U
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
bat money
U
فوق العاده افسران بابت حمل ونقل بنه سفر
pewage
U
پولی که بابت نشستن درجاهای خانوادگی یانیمکتهای چندنفری درکلیسامیدهند
groundage
U
حقی که بابت ایستادن کشتی درلنگرگاه گرفته میشود حق لنگراندازی
bat allowance
U
فوق العاده افسران بابت حمل ونقل بنه سفر
transit duty
U
حقی که بابت عبور کالایی ازکشوری گرفته میشود حق تراتزیت
asset
U
جمع دارایی شخص که بایستی بابت دیون او پرداخت گردد
I'm doing it on my own account, not for anyone else.
U
این را من فقط بابت خودم میکنم و نه برای کسی دیگر.
salvaging
U
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvages
U
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
accrued benefit
U
پولی که شرکت به یکی از کارمندان بدهکار است بخصوص بابت بازنشستگی
withholding taxes
U
مالیاتی که هر ماه بابت مالیات سالیانه از حقوق کسی کسر میشود
salvaged
U
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
withholding tax
U
مالیاتی که هر ماه بابت مالیات سالیانه از حقوق کسی کسر میشود
salvage
U
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
table money
U
فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
haulage
U
پولی که راه اهن بابت حمل ونقل قطارهای بیگانه در مسیر خود میگیرد
backlogs
U
کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
backlog
U
کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
water supplies
U
تامین اب
cover
U
تامین
coverings
U
تامین
covers
U
تامین
securing
U
تامین
security
U
تامین
safety limit
U
حد تامین
securement
U
تامین
hedging
U
تامین
safety
U
تامین
water supply
U
تامین اب
communal
U
اجتماعی
public
U
اجتماعی
social
U
اجتماعی
the herd instinct
U
حس اجتماعی
anti social
U
ضد اجتماعی
processionary
U
اجتماعی
ecclesiastics
U
اجتماعی
anti-social
U
ضد اجتماعی
communally
U
اجتماعی
Republicans
U
اجتماعی
Republican
U
اجتماعی
socio economic
U
اجتماعی
ecclesiastic
U
اجتماعی
socio political
U
اجتماعی
societal
U
اجتماعی
buffer zone
U
منطقه تامین
financiers
U
تامین اعتبارکننده
buffer zones
U
منطقه تامین
financier
U
تامین اعتبارکننده
funding
U
تامین وجه
the rule of law
U
تامین قضایی
quia timet
U
حکم تامین
communication security
U
تامین مخابراتی
safety diagram
U
دیاگرام تامین
safety factor
U
ضریب تامین
cryptosecurity
U
تامین رمز
electronic security
U
تامین الکترونیکی
factor of safety
U
عامل تامین
safety stakes
U
دستکهای تامین
fulfill
U
تامین کردن
safety factor
U
عامل تامین
give security for
U
تامین کردن
local security
U
تامین محلی
provisioning
U
تامین ذخیره
preservation of evidence
U
تامین دلیل
the rule of law
U
تامین قانونی
troop safety
U
تامین عده ها
take care of
U
تامین کردن
committment
U
تامین اعتبار
security
U
تامین مصونیت
supply port
U
درگاه تامین
physical security
U
تامین تاسیسات
appropriation reimbur sement
U
تامین اعتبار
area security
U
تامین منطقه
buffer stock
U
تامین ذخیره
chemical security
U
تامین شیمیایی
signal security
U
تامین مخابراتی
internal security
U
تامین داخلی
ensuring
U
تامین کردن
secure
U
درامان تامین
guarantee
U
تامین کردن
guaranteed
U
تامین کردن
supplying
U
تامین کردن
guarantees
U
تامین کردن
supply
U
تامین کردن
protection
U
تامین نامه
cover
U
تامین کردن
coverings
U
تامین کردن
covers
U
تامین کردن
secure
U
تامین کردن
secure
U
تامین شده
insures
U
تامین کردن
insuring
U
تامین کردن
secures
U
تامین کردن
secures
U
درامان تامین
ensures
U
تامین کردن
ensured
U
تامین کردن
ensure
U
تامین کردن
secures
U
تامین شده
supplied
U
تامین کردن
transmission security
U
تامین ارسال
procurement
U
تامین اماد
transmission security
U
تامین مخابره
insecurity
U
عدم تامین
social system
U
نظام اجتماعی
social policy
U
سیاست اجتماعی
social phenomenon
U
پدیده اجتماعی
social perception
U
ادراک اجتماعی
social peace
U
ارامش اجتماعی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com