English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 63 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
arrears U پرداختهای معوق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
deferred payment credit U اعتبار برای پرداختهای معوق
Other Matches
stage payments U پرداختهای مرحلهای پرداختهای که در چند مرحله صورت میگیرد
transfer payments U پرداختهای انتقالی
annuity U پرداختهای سالانه
coupon payments U پرداختهای کوپنی
cash plans U طرح پرداختهای نقدی
government transfer payments U پرداختهای انتقالی دولت
progress payments U پرداختهای پیشرفت کار
balance of international payment U موازنه پرداختهای بین المللی
balance of international payments U تراز پرداختهای بین المللی
international balance of payments U تراز پرداختهای بین المللی
bank for international settlements U بانک پرداختهای بین المللی
net tax revenue U مالیات منهای پرداختهای انتقالی
progress payments U پرداختهای موقت یا علی الحساب
factor payments U پرداختهای عوامل تولید مانند
overdue U معوق
delayed U معوق
arrear U معوق
outstandingly U معوق
outstanding U معوق
deferred U معوق
pending U معوق
procrastinates U معوق گذاردن
procrastinating U معوق گذاردن
deferred reaction U واکنش معوق
deferred payment U پرداخت معوق
deferred gratification U کامروایی معوق
default interest U بهره معوق
lie over U معوق ماندن
procrastinated U معوق گذاردن
procrastinate U معوق گذاردن
suspending U معوق داشتن
stand over U معوق ماندن
to stand over U معوق ماندن
to hang up U معوق گذاشتن
table U معوق گذاردن
tabled U معوق گذاردن
hang up U معوق گذاشتن
suspends U معوق گذاردن
hang-up U معوق گذاشتن
hang-ups U معوق گذاشتن
suspends U معوق داشتن
suspending U معوق گذاردن
suspend U معوق داشتن
suspend U معوق گذاردن
arrear U بدهی معوق
back order U سفارش معوق
tables U معوق گذاردن
tabling U معوق گذاردن
balance due U مانده معوق
hang-up U معوق شدن توقف
retarder U کند ساز معوق
hang-ups U معوق شدن توقف
outstanding accounts حساب های معوق
hang up U معوق شدن توقف
retards U کند ساختن معوق کردن
retard U کند ساختن معوق کردن
string along U وفق داشتن معوق گذاردن
retarding U کند ساختن معوق کردن
pocket veto U رد لایحه قانونی بوسیله معوق گذاردن ان
revivor U تعقیب دعوایی که به علتی معوق مانده بوده است
pend U معوق بودن بی تکلیف بودن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com