English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
within group variance U پراکنش درون گروهی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
between group variance U پراکنش میان گروهی
batch U 1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
batches U 1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
intercoastal U رفت و امد داخل مملکتی درون ساحلی درون مرزی
covariance U هم پراکنش
transmittal U پراکنش
transmittance U پراکنش
transmittancy U پراکنش
variance U پراکنش
true variance U پراکنش حقیقی
unique variance U پراکنش یگانه
total test variance U پراکنش کل ازمون
specific variance U پراکنش اختصاصی
heteroscedasticity U ناهمگنی پراکنش
scatter diagram U دیاگرام پراکنش
error variance U پراکنش خطا
homoscedasticity U همگنی پراکنش
analysis of covariance U تحلیل هم پراکنش
partial variance U پراکنش سهمی
analysis of variance U تحلیل پراکنش
residual variance U پراکنش مازاد
common factor variance U پراکنش عامل مشترک
in line processing U پردازش درون برنامهای پردازش درون خطی
tripled U سه گروهی
group atmosphere U جو گروهی
congregational U گروهی
trimerous U سه گروهی
gregarious U گروهی
tripling U سه گروهی
communally U گروهی
communal U گروهی
triples U سه گروهی
triple U سه گروهی
gang switch U کلید گروهی
gang punch U منگنه گروهی
proximate analysis U تجزیه گروهی
bulk properties U خواص گروهی
media U رسانههای گروهی
group velocity U سرعت گروهی
group contagion U سرایت گروهی
group discussion U بحث گروهی
corporation U گروهی از مردم
deck switch U کلید گروهی
espirit de corps U روحیه گروهی
batch quantity U کمیت گروهی
mass media U رسانههای گروهی
clustered devices U دستگاههای گروهی
collective protection U حفافت گروهی
group consciousness U اگاهی گروهی
esprit de corps U روح گروهی
mameluke U عضو گروهی
intergroup U میان گروهی
corporations U گروهی از مردم
sociogram U نگاره گروهی
group drive U محرکه گروهی
groupware U ابزار گروهی
group acceptance U پذیرش گروهی
quadrille U رقص گروهی
quadrilles U رقص گروهی
group printing U چاپ گروهی
group frequency U بسامد گروهی
group factors U عاملهای گروهی
group selector U سلکتور گروهی
group interview U مصاحبه گروهی
group membership U عضویت گروهی
group test U ازمون گروهی
team teaching U تدریس گروهی
Republicans U جمهوری گروهی
group structure U ساخت گروهی
one shot lubrication U روغنکاری گروهی
group pressure U فشار گروهی
syntality U شخصیت گروهی
team game U بازی گروهی
group dynamics U پویش گروهی
group theory U نظریه گروهی
group norms U هنجارهای گروهی
Republican U جمهوری گروهی
cluster controller U کنترل کننده گروهی
group casting U ریخته گری گروهی
group occulating light U چراغ ناپیوسته گروهی
broadside messing U ناهار خوری گروهی
group identification U همانند سازی گروهی
ring [algebraic structure] U حلقه گروهی [ریاضی]
particular baptists U گروهی از تعمید کنندگان
group teaming U ریخته گری گروهی
bursts U گروهی از خطاهای پیاپی .
activity group therapy U درمان با فعالیت گروهی
burst U گروهی از خطاهای پیاپی .
gang milling cutter U دستگاه فرز گروهی
marathons U جلسه گروهی طولانی
marathon U جلسه گروهی طولانی
directive group therapy U درمان رهنمودی گروهی
synecology U بوم شناسی گروهی
group teaming plate U صفحه ریخته گری گروهی
group rendezvous U نقطه الحاق گروهی یا قسمتی
to be the odd one out <idiom> U نامشابه [دیگران در گروهی] بودن
gulped U گروهی از کلمات معمولا دو بایت
synecologic U وابسته به بوم شناسی گروهی
storage pool U گروهی از دستگاههای ذخیره مشابه
byte U گروهی از بیتها یا ارقام باینری
ochlocracy U حکومت عامه یا گروهی ازمردم
gulp U گروهی از کلمات معمولا دو بایت
gulps U گروهی از کلمات معمولا دو بایت
gulping U گروهی از کلمات معمولا دو بایت
retreat U انزوا [گروهی برای مدتی]
cursors U گروهی از کلیدهای کنترل نمایشگر
cursor U گروهی از کلیدهای کنترل نمایشگر
tetraspore U گروهی متشکل ازچهار هاگ
bytes U گروهی از بیتها یا ارقام باینری
band U گروهی از شیارهای دیسک مغناطیسی
bands U گروهی از شیارهای دیسک مغناطیسی
eminence U پر مقام [بالا رتبه] در گروهی یا پیشه ای
terman group test of mental ability آزمون گروهی توانایی ذهنی ترمن
be a fifth wheel <idiom> U آدم اضافی یا زاید [در گروهی از آدمها]
retreat U گوشه نشینی [گروهی برای مدتی]
lashkar U گروهی از قبایل هندی که مسلح باشند
package U گروهی از موضوعات مختلف که با هم ترکیب می شوند
packaged U گروهی از موضوعات مختلف که با هم ترکیب می شوند
packages U گروهی از موضوعات مختلف که با هم ترکیب می شوند
to wriggle one's way U بزحمت ازمیان گروهی بیرون امدن
fox hunting شکار روباه بطور گروهی با اسب و تازیها
batch processing U سیستم کامپیوتری که قادر به پردازش گروهی از کارهاست
media hype U تبلیغات اغراق آمیز رسانه های گروهی
buzzword U کلمهای که بین گروهی از افراد معروف است
odd man out <idiom> U آدم [چیز] اضافه یا زاید [در گروهی از آدمها]
do one's bit (part) <idiom> U کار گروهی بنا به مقدار وقت واستعداد
octet U گروهی از هشت بیت که به صورت یک واحد باشند
batch U گروهی از موضوعات که در یک زمان ایجاد شده اند
batches U گروهی از موضوعات که در یک زمان ایجاد شده اند
media circus U تبلیغات اغراق آمیز رسانه های گروهی
fox-hunting U شکار روباه بطور گروهی با اسب و تازیها
gulping U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
cpu U گروهی از مدارها که توابع ابتدایی کامپیوتر را انجام می دهند
gulped U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulps U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulp U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
radical economists U منظور گروهی ازاقتصاددانان کلاسیک مانندمالتوس و مارکس میباشد
to handle something U چیزی را تحت کنترل آوردن [وضعیتی یا گروهی از مردم]
to call the roll U حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
colony U موسسه ای دور از تمدن برای گروهی از مردم [مانند زندان]
group U کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
contact party U گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود
groups U کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
motor pool U گروهی از وسائط نقلیه برای مقاصد نظامی یا حمل ونقل بنوبت
insides U درون
interiors U درون
ben U درون
interiorly U از درون
core U درون
in the recesses of the heart U در درون دل
endogenous U درون زا
inward U درون
interior U درون
endocarp U درون بر
inly U از درون
cores U درون
reentrant U درون رو
abintra U از درون
internally U از درون
inbound U به درون
inside U درون
inhaul line U درون کش
enterprises U سازمانی که کار یا گروهی ازکارهای مربوط به سایر نقاط جهان را انجام میدهد
enterprise U سازمانی که کار یا گروهی ازکارهای مربوط به سایر نقاط جهان را انجام میدهد
lombards U گروهی از کشور یتانان المانی نژاد که در سده ششم ایتالیارا فتح کردند
folders U گروهی از فایل ها که تحت یک نام ذخیره شده اند مانند دایرکتوری در DOS-MS
folder U گروهی از فایل ها که تحت یک نام ذخیره شده اند مانند دایرکتوری در DOS-MS
endogenous U درون زاد
endogen U درون زایی
endoderm U درون پوست
endogamy U درون همسری
endogamous U درون همسری
endocrinology U درون ریزشناسی
endocardium U درون شامه دل
autochthonous U درون خیز
ataraxia U ارامش درون
endobiotic U درون بافتی
entoptic U درون چشمی
ingrowing U درون رویان
endogenous variable U متغیر درون زا
underground water U اب درون زمین
intrastate U درون ایالتی
intrapsychic U درون روانی
intramuscular U درون عضلانی
intramuscular U درون ماهیچهای
intramolecular U درون مولکولی
intramolecular U درون ذرهای
intrapersonal U درون فردی
intraindividual U درون فردی
intrafusal U درون دوکی
intradermic U درون پوستی
intrauterine U درون رحمی
introflexion U سوی درون
transcrystalline U درون بلورهای
subjectivism U درون گرایی
self reflection U درون اندیشی
retropulsion U درون ریزی
pronation U درون گرداندن
online U درون خطی
located inside U در درون قرارگرفته
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com