English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
logorrhea U پراکنده گویی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
divided fire U زیر اتش گرفتن چند هدف به طور همزمان تیر پراکنده اتش پراکنده
scatters U پراکنده شدن پراکنده کردن
scatter U پراکنده شدن پراکنده کردن
chiromancy U پیش گویی وغیب گویی با دیدن خطوط کف دست
telnet U پروتکل TCP/ IP که به کاربر امکان اتصال و کنترل از طریق اینترنت به کامپیوترهای راه دور میدهد به طوری ککه گویی همان جا هستند و دستورات را تایپ میکند به طوری که گویی در مقابل کامپیوترهستند
scattered U پراکنده
sparse U پراکنده
sparsely U پراکنده
diffusing U پراکنده
diffuses U پراکنده
dissipated U پراکنده
diffuse U پراکنده
far flung U پراکنده
scatterd U پراکنده
diffused U پراکنده
dispersoid U پراکنده
far-flung U پراکنده
sparse population U جمعیت کم یا پراکنده
intersperse U پراکنده کردن
sporadic U پراکنده انفرادی
stray current U جریان پراکنده
magnetic stray field U میدان پراکنده
scattering U پراکنده کردن
intersperses U پراکنده کردن
interspersed U پراکنده کردن
interspersing U پراکنده کردن
scatter program U نمودار پراکنده
scatter read U پراکنده خوانی
scattered radiation U تشعشع پراکنده
scatterer U پراکنده ساز
scatterings U چیزهای پراکنده
seme U افشانده پراکنده
dispersing U پراکنده شدن
dispersing U پراکنده کردن
disperses U پراکنده شدن
disperses U پراکنده کردن
dispersed U پراکنده شدن
dispersed U پراکنده کردن
disperse U پراکنده شدن
disperse U پراکنده کردن
scatter plot U ترسیم پراکنده
interspersion U پراکنده کردن
outspread U بسط پراکنده
distributed practices U تمرینهای پراکنده
dissipative U پراکنده سازنده
disject U پراکنده کردن
fragmentary delusion U هذیان پراکنده
sporadically U پراکنده انفرادی
dash U پراکنده کردن
dashed U پراکنده کردن
dashes U پراکنده کردن
straggly U پراکنده اواره
wild shot U تیر پراکنده
scattered clouds U ابرهای پراکنده [هواشناسی]
energy dissipation U پراکنده سازی انرژی
diaspora U جماعت یهودیان پراکنده
zigzag leakage flux U شار پراکنده زیگزاگ
dispersal U پراکندگی پراکنده سازی
cloudy with sunny intervals <idiom> U پراکنده و تا اندازه ای آفتابی [هواشناسی]
effuse U پخش کردن پراکنده و متفرق
magnetic leakage flux U فوران پراکنده نشتی مغناطیسی
sunny with cloudy intervals <idiom> U پراکنده و تا اندازه ای آفتابی [هواشناسی]
round up U جمع اوری اشیا یا اشخاص پراکنده
riot act قانون پراکنده ساختن اجتماعات آشوب طلب
to send things flying U [بخاطر ضربه] به اطراف در هوا پراکنده شدن
to rally scattered troops U جمع آوری کردن نیروهای نظامی پراکنده
lyophobic U دارای عدم تجانس با مایعی که دران پراکنده شده
haze U غبارها یا ذرات ریزی که دراتمسفر پراکنده شده اند
puff ball U یکجورسماروغ که چون تخم دان گوی مانندان شکسته شودتخم ان پراکنده میشود
aluminum pigmented dope U لعاب یا پرداخت که داخل ان تکههای کوچک الومینیوم بصورت معلق پراکنده شده است
to stab in the back U بد گویی
free spokenness U رک گویی
hypologia U کم گویی
ingenuousness U رک گویی
scandals U بد گویی
scandal U بد گویی
laconic speech U کم گویی
downrightness U رک گویی
one would say U گویی
outdpokenness U رک گویی
knop U گویی
as thought U گویی
candor U رک گویی
so to peaking U گویی
hypophrasia U کم گویی
pauciloquy U کم گویی
candour U رک گویی
plain speaking U رک گویی
soliloquy U تک گویی
soliloquies U تک گویی
divination U غیب گویی
echolalia U پژواک گویی
divagation U پریشان گویی
vituperation U ناسزا گویی
verbalization U دراز گویی
rants U بیهوده گویی
prate U یاوه گویی
door-knob U دستگیره گویی
bullshit U گزافه گویی
word salad U اشفته گویی
wittiness U لطیفه گویی
wittiness U بذله گویی
waggery U بذله گویی
echophrasia U پژواک گویی
unreserve U بی پرده گویی
somniloquy or quence U سخن گویی
rodomontade U گزاف گویی
soliloquize U تک گویی کردن
metonymy U به تقریب گویی
missatement U خلاف گویی
open heartedness U رک گویی صداقت
poeticism U شعر گویی
so to speak U چنانکه گویی
pseudology U دروغ گویی
ranten U بیهوده گویی
scandalum magnatum U بد گویی از بزرگان
reticency U سکوت کم گویی
revilement U ناسزا گویی
stilted speech U مطنطن گویی
tautologize U مکرر گویی
lallation U کودکانه گویی
tympany U گزافه گویی
extemporization U بالبداهه گویی
facetiousness U بذله گویی
to speak ill of U بد گویی کردن از
free spokenness U ساده گویی
gratulation U تبریک گویی
idioglossia U نامفهوم گویی
idiolalia U مهمل گویی
iterance U باز گویی
to fling d. U بد گویی کردن
labyrinthine speech U پریشان گویی
polylogia U پریشان گویی
polyphrasia U پریشان گویی
rhodomontade U گزاف گویی
ambage U ابهام گویی
disclosure U بی پرده گویی
wits U بذله گویی
wit U بذله گویی
premonition U شوم گویی
premonitions U شوم گویی
ellipsis U بریده گویی
repetitions U باز گویی
repetition U باز گویی
invective U ناسزا گویی
contradiction U خلاف گویی
jests U بذله گویی
irony U وارونه گویی
verbosity U اطناب گویی
jest U بذله گویی
improvisation U بدیهه گویی
disclosures U بی پرده گویی
overstatement U گزافه گویی
overstatements U گزافه گویی
gossips U اراجیف بد گویی
gossiping U اراجیف بد گویی
gossiped U اراجیف بد گویی
gossip U اراجیف بد گویی
knocks U بد گویی کردن از
knocked U بد گویی کردن از
knock U بد گویی کردن از
incoherence U گسسته گویی
self contradiction U تناقض گویی
ironies U وارونه گویی
tachyphemia U شتابان گویی
jocosely U بذله گویی
exaggeration U گزافه گویی
rant U بیهوده گویی
contradictions U خلاف گویی
ranted U بیهوده گویی
ranting U بیهوده گویی
cluttering U بریده گویی
witticisms U بذله گویی
leasing U دروغ گویی
witticism U بذله گویی
agitolalia U شتابان گویی
tachylalia U شتابان گویی
jocose U بذله گویی
reticence U سکوت کم گویی
piffle U مهمل گویی
knobs U دستگیره گویی
restatement U باز گویی
restatements U باز گویی
knob U دستگیره گویی
material dispersion U پراکنده شدن پالس نورانی درداخل یک فیبر نوری در نتیجه طول موجهای مختلف ساطع شده از یک منبع
overstate U گزافه گویی کردن
deliriousness U پرت گویی [روانشناسی]
effusively U چنانکه گویی بریزد
quirks U مزاجی تناقض گویی
dote U پرت گویی کردن
quirk U مزاجی تناقض گویی
doted U پرت گویی کردن
dotes U پرت گویی کردن
overstating U گزافه گویی کردن
overstates U گزافه گویی کردن
exaggerates U گزافه گویی کردن
exaggerating U گزافه گویی کردن
overstated U گزافه گویی کردن
exaggerate U گزافه گویی کردن
deliriousness U هذیان گویی [روانشناسی]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com