English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
acceptance of offer U پذیرش پیشنهاد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
they rejected his proposition U پیشنهاد وی را رد کگردن پیشنهاد اورا نپذیرفتند
allotment advice U پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
offer U پیشنهاد کردن پیشنهاد
offers U پیشنهاد کردن پیشنهاد
offered U پیشنهاد کردن پیشنهاد
acceptance limit U حد پذیرش
admissions U پذیرش
acceptances U پذیرش
admittance U پذیرش
reception U پذیرش
receptions U پذیرش
acceptance U پذیرش
acceptation U پذیرش
admission U پذیرش
patient U پذیرش
patients U پذیرش
intakes U پذیرش
adoption U پذیرش
induction U پذیرش
inductions U پذیرش
assented U پذیرش
assent U پذیرش
assents U پذیرش
assenting U پذیرش
intake U پذیرش
cry uncle <idiom> U پذیرش شکست
adequately [sufficiently] <adv.> U قابل پذیرش
selective admission U پذیرش انتخابی
repulsion U عدم پذیرش
social acceptance U پذیرش اجتماعی
receptions U دریافت پذیرش
sufficiently <adv.> U قابل پذیرش
face the music <idiom> U پذیرش نسخه
tolerability U قابلیت پذیرش
receptivity U قدرت پذیرش
admission requirements U شرایط پذیرش
admission rate U میزان پذیرش
admission port U دریچه پذیرش
group acceptance U پذیرش گروهی
admission of liability U پذیرش تعهدات
imprimatur U تصویب پذیرش
induction station U مرکز پذیرش
acceptance test آزمون پذیرش
magnetic susceptibility U پذیرش مغناطیسی
admission U پذیرش به بیمارستان
sufficing <adj.> U قابل پذیرش
reception U دریافت پذیرش
good [sufficient] <adj.> U قابل پذیرش
adequate <adj.> U قابل پذیرش
acceptable <adj.> U قابل پذیرش
acceptable U قابل پذیرش
refuse U عدم پذیرش
sufficient <adj.> U قابل پذیرش
refusing U عدم پذیرش
refuses U عدم پذیرش
refused U عدم پذیرش
Reception U پذیرش هتل
receptionist U متصدی پذیرش
rejection U عدم پذیرش
satisfactory <adj.> U قابل پذیرش
denial U عدم پذیرش حاشا
reject U عدم پذیرش چیزی
rejecting U عدم پذیرش چیزی
acceptability U قابلیت پذیرش پسندیدگی
rejects U عدم پذیرش چیزی
susceptible U حساس مستعد پذیرش
denials U عدم پذیرش حاشا
rejected U عدم پذیرش چیزی
receives U پذیرش داده از یک خط ارتباطی
susceptive U پذیرنده اماده پذیرش
hire out <idiom> U پذیرش برای شغل
take a back seat <idiom> U پذیرش پستترین مقام
readiness to accept آمادگی برای پذیرش
receive U پذیرش داده از یک خط ارتباطی
receptee U افراد مورد پذیرش
application study U بررسی پذیرش اماد
bankable U قابل پذیرش در بانک
impassablility U غیر قابل پذیرش
college admission tests آزمونهای پذیرش دانشجو
taking of evidence U پذیرش سند و گواهی [حقوق]
emergency admission U پذیرش اضطراری [در بیمارستان] [پزشکی]
take one's own medicine <idiom> U پذیرش محاکمه بدون شکایت
hearing of evidence U پذیرش سند و گواهی [حقوق]
reception U قدرت پذیرش پذیرایی کردن
receptions U قدرت پذیرش پذیرایی کردن
sensate U اماده پذیرش حس احساس کردن
keyboard send receive U صفحه کلید ارسال- پذیرش
market acceptance U پذیرش کالا توسط بازار
ksr U کلمه کلیدی ارسال-پذیرش
declaration of intention U افهاریه تمایل به پذیرش تابعیت
acceptance sampling U پذیرش کالاپس از نمونه برداری
americanization U پذیرش اخلاق و اداب امریکایی
to refuse somebody admittance to something U پذیرش کسی را برای چیزی رد کردن
throw up one's hands <idiom> U توقف تلاش ،پذیرش موفق نشدن
freeload <idiom> U پذیرش غذا وخانه باهزینه دیگری
write off <idiom> U پذیرش خسارت وپیش از آن نگران نبودن
interactive U برنامه کامپیوتری قادر به پذیرش داده از عملوند
accept U سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
accepting U سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
accepts U سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
to go down [in a particular way] with somebody U برای کسی [به سبک ویژه ای] قابل پذیرش بودن
legal U عبارت یا دستوری که در قوانین زبان قابل پذیرش است
proffers U پیشنهاد
overtures U پیشنهاد ها
applications U پیشنهاد ها
offers U پیشنهاد ها
proposals U پیشنهاد ها
overture U پیشنهاد
propositioning U پیشنهاد
bid U پیشنهاد
bids U پیشنهاد
propositioned U پیشنهاد
motion [politic] U پیشنهاد
proposal U پیشنهاد
offer U پیشنهاد
application U پیشنهاد
propositions U پیشنهاد
proposition U پیشنهاد
proffering U پیشنهاد
recommendations U پیشنهاد
recommendation U پیشنهاد
overtures U پیشنهاد
overture U پیشنهاد
tendering U پیشنهاد
suggestion U پیشنهاد
proposal U پیشنهاد
motion U پیشنهاد
purposes U پیشنهاد
purpose U پیشنهاد
proposals U پیشنهاد
offer U پیشنهاد
offers U پیشنهاد
tender U پیشنهاد
suggestions U پیشنهاد
tenderest U پیشنهاد
offered U پیشنهاد
tendered U پیشنهاد
bidder U پیشنهاد
plea U پیشنهاد
pleas U پیشنهاد
proffer U پیشنهاد
bidders U پیشنهاد
motions U پیشنهاد
motioning U پیشنهاد
motioned U پیشنهاد
proffered U پیشنهاد
focused U پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focus U پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focussing U پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focussed U پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focusses U پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
reception station U پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
focuses U پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
recommends U پیشنهاد کردن
offer curve U منحنی پیشنهاد
suggestions U پیشنهاد القاء
overbid U پیشنهاد زیادتر
offer to purchase U پیشنهاد خرید
offeror U پیشنهاد دهنده
offer U پیشنهاد کردن
offerer U پیشنهاد دهنده
advance پیشنهاد کردن
advancing پیشنهاد کردن
suggesting U پیشنهاد کردن
suggestion U پیشنهاد القاء
suggested U پیشنهاد کردن
offers U پیشنهاد کردن
tenderest U پیشنهاد دادن
tendering U پیشنهاد دادن
mover U پیشنهاد دهنده
proposal form U فرم پیشنهاد
propounds U پیشنهاد کردن
tenderer U پیشنهاد دهنده
tendering form U ورقه پیشنهاد
project U پیشنهاد پلان
propound U پیشنهاد کردن
to make overtures U پیشنهاد کردن
proposing U پیشنهاد کردن
proposes U پیشنهاد کردن
proposed U پیشنهاد کردن
offered U پیشنهاد کردن
propounding U پیشنهاد کردن
proposal of marriage U پیشنهاد عروسی
proposer U پیشنهاد کننده
propounder U پیشنهاد دهنده
recommending U پیشنهاد کردن
recommend U پیشنهاد کردن
tendered U پیشنهاد دادن
tender U پیشنهاد دادن
suggester U پیشنهاد دهنده
propose U پیشنهاد کردن
bid U پیشنهاد حراج
project U پیشنهاد کردن
acceptance of offer U قبولی پیشنهاد
suggestible U پیشنهاد کردنی
acceptances U تصویب یک پیشنهاد
recommendations U نامه پیشنهاد
bids U پیشنهاد حراج
bids U پیشنهاد خرید
bids U پیشنهاد دادن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com