English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 119 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
padre U پدر روحانی
padres U پدر روحانی
pater U پدر روحانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
hierarchies U گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
hierarchies U حکومت ودرجه بندی سران روحانی
hierarchy U گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
hierarchy U حکومت ودرجه بندی سران روحانی
clergyman U روحانی
clergymen U روحانی
ethereal U روحانی
charisma U جذبه روحانی
regenerate U زندگی تازه و روحانی یافته
regenerated U زندگی تازه و روحانی یافته
regenerates U زندگی تازه و روحانی یافته
regenerating U زندگی تازه و روحانی یافته
lay U غیر روحانی
lays U غیر روحانی
presbyteries U داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
presbytery U داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
apostle U عالیترین مرجع روحانی
apostles U عالیترین مرجع روحانی
totem U روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
totems U روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
hymn U سرود روحانی
hymns U سرود روحانی
priest U روحانی کشیشی کردن
priests U روحانی کشیشی کردن
secularised U غیر روحانی کردن
secularises U غیر روحانی کردن
secularising U غیر روحانی کردن
secularize U غیر روحانی کردن
secularized U غیر روحانی کردن
secularizes U غیر روحانی کردن
secularizing U غیر روحانی کردن
psalm U سرود روحانی سرود
psalms U سرود روحانی سرود
heaven U خدا عالم روحانی
heavens U خدا عالم روحانی
reborn U تغییر حالت روحانی یافته
godchild U طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
godchildren U طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
spiritual U روحانی معنوی
spiritual U غیر مادی بطور روحانی
spiritual U روحانی
layman U شخص غیر روحانی
laymen U شخص غیر روحانی
rapture U شعف وخلسه روحانی
rapture U وجد روحانی ربایش
raptures U شعف وخلسه روحانی
raptures U وجد روحانی ربایش
religious U تارک دنیا روحانی
spirituality U عالم روحانی
laity U مردم غیر روحانی ناشی
spiritualist U روحانی
spiritualists U روحانی
herdsman U روحانی
herdsmen U روحانی
heavenly U روحانی
perdition U مرگ روحانی
godmother U نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
godmothers U نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
spiritually U روحانی
temporal U غیر روحانی
pastor U پیشوای روحانی
pastors U پیشوای روحانی
unworldly U روحانی
sacred U روحانی
anagogic U روحانی
charism U عطیه الهی جذبه روحانی
copartnership U ردای روحانی
deconsecrate U غیر روحانی کردن
defrock U خلع کسوت روحانی کردن
despiritualize U فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
disfrock U ازکسوت روحانی خارج شدن
etherealize U روحانی کردن
etherean U روحانی
gnosis U دانش رازهای روحانی عرفان
gnostic U دارای اسرار روحانی نهانی
gnosticism U فلسفه عرفانی یا روحانی
heavenliness U روحانی الوهیت
hiearchic U وابسته به سران روحانی
hierarch U رئیس روحانی
imposition of hands U هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
impropriate U حرام کردن بدست غیر روحانی دادن
inquisitional U وابسته به دادگاه روحانی
laicism U غیر روحانی بودن
laicize U بصورت غیر روحانی یا غیرعلمی در اوردن
lay deacon U شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
laywoman U زن غیر روحانی
limitarian U کسیکه معتقد است بخش محدودی از مردم گیتی رستگاری روحانی خواهندداشت
major seminary U دانشکده علوم روحانی جماعت کاتولیک
marabou U روحانی
marabout U روحانی
minor order U صفوف روحانی پایین درجه
officiant U کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
pastorate U پیشوایی روحانی
pneumatology U مبحث موجودات روحانی
prelacy U حکومت روحانی
primate of all england U سراسقف که بزرکترین مقام روحانی انگلیس را داراست
procuratrix U زنی که در خانقاه راهبات کارهای غیر روحانی رااداره میکند
residentiary U روحانی مقیم
revest U جامه روحانی پوشیدن روکش کردن
secular songs U سرودهای غیر روحانی
Other Matches
sederunt U جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
unwordly U روحانی
unfrocked U روحانی
spiritualize U روحانی کردن
spirilual nutriment U غذای روحانی
goddaughter U دختر خواندهی روحانی
goddaughters U دختر خواندهی روحانی
twice born U تولدتازه روحانی یافته
subdeacon U معاون گماشته روحانی
spirituous U دارای حالت روحانی
spiritualization U جنبه روحانی دادن به
unfrock U از کسوت روحانی خارج شدن
simony U خرید وفروش مناصب روحانی وموقوفات وعواید دینی
to take orders U منصب روحانیت را گرفتن بیکی از درجات روحانی گماشته شدن
churchwardens U هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
churchwarden U هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com