English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
staging base U پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
refueling U تجدید سوخت کردن
refuelled U تجدید سوخت کردن
refuelling U تجدید سوخت کردن
refueled U تجدید سوخت کردن
refuel U تجدید سوخت کردن
refuels U تجدید سوخت کردن
underway replenishment U تجدید سوخت و تدارکات درحال حرکت
wrecking U لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wrecks U لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wreck U لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
screwpropeller U پروانه هواپیما ملخ کشتی یا هواپیما
reproducible U قابل تولید مجدد تجدید پذیر
aviation fuel U سوخت هواپیما
transfer loader U دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
equation of exchange U متوسط قیمت کالاها و خدمات نهائی و مقدار تولید کالاها وخدمات
yawed U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
oilking U متصدی سوخت و اب کشتی
bunkering U دخیره سوخت در کشتی
feeder vessel U کشتی سوخت رسان
prudent limit of endurance U حداکثر زمان پرواز مطمئن هواپیما از نظر سوخت
prudent limit of patrol U حداکثر زمان گشت مطمئن هواپیما از نظر سوخت
bunkering U ذخیره سوخت در کشتی سوختگیری
return to base U بازگشت هواپیما به پایگاه به طور سالم هواپیمای بازگشتی
bunker fuel U سوخت یا گازوییلی که به مصرف خود کشتی می رسد
shuttled U رسانگر فضایی قابل استفاده مجدد که مانند هواپیما پروازمیکند
shuttle U رسانگر فضایی قابل استفاده مجدد که مانند هواپیما پروازمیکند
shuttles U رسانگر فضایی قابل استفاده مجدد که مانند هواپیما پروازمیکند
roll forward U , با خواندن ورودی تراکنش واجرای مجدد تمام دستورات برای بازگشت به پایگاه داده وبه وضعیت پیش از آسیب
tie down U مهار هواپیما یا کشتی
ship U کشتی هوایی هواپیما
caravel U نوعی کشتی یا هواپیما
ships U کشتی هوایی هواپیما
caravelle U نوعی کشتی یا هواپیما
pilots U خلبان هواپیما راننده کشتی
cruising range U شعاع عمل هواپیما یا کشتی
cruising speed U سرعت حرکت هواپیما یا کشتی
piloted U خلبان هواپیما راننده کشتی
debarkation U پیاده شدن از کشتی یا هواپیما
porthole U پنجره کشتی یا هواپیما دریچه
portholes U پنجره کشتی یا هواپیما دریچه
pilot U خلبان هواپیما راننده کشتی
headings U جهت حرکت کشتی یا هواپیما به طرف
electronic navigation U هدایت هواپیما یا کشتی بادستگاههای الکترونیکی
heading U جهت حرکت کشتی یا هواپیما به طرف
freight U کرایه کشتی ارسال بار با هواپیما یاکشتی
staged crews U خدمه موجود در روی وسیله یا کشتی یا هواپیما
check port/starboard U جهت تعقیب رادار به سمت دماغه کشتی یا دم هواپیما
compass acceleration error U اشتباه قطب نما در اثر سرعت گرفتن کشتی یا هواپیما
pigeons U در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
pigeon U در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
regrade U تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
inbound traffic U مسیر عبور و مرور وسایل نقلیه یا کشتی و هواپیما درخارج از کشور
consolidate goods U کالاها را ادغام کردن
barometric leveling U تراز کردن هواپیما از نظرفشار جو تعادل بارومتری هواپیما
debriefing U پسش اطلاعات کسب شده بوسیله کشتی یا هواپیما توجیه و بازپرسی از خلبانان بعد از شناسایی
port of embarkation U بندر سوار شدن یا بار کردن کالاها
space charter U اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
central refueling provisions U سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
dislocating U جابجا کردن
relocates U جابجا کردن
removal U جابجا کردن
relocating U جابجا کردن
relocate U جابجا کردن
translocate U جابجا کردن
relocated U جابجا کردن
transposing U جابجا کردن
heave U جابجا کردن
suppress U جابجا کردن
transpose U جابجا کردن
displaced U جابجا کردن
displaces U جابجا کردن
displace U جابجا کردن
displacement U جابجا کردن
suppressing U جابجا کردن
dislocates U جابجا کردن
dislocate U جابجا کردن
heaved U جابجا کردن
transposes U جابجا کردن
unhorse U جابجا کردن
suppresses U جابجا کردن
displacing U جابجا کردن
on board <idiom> U وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
clock code position U سمت روبروی دماغه هواپیمایا کشتی هدف رو به دماغه هواپیما
honey combing U روش انبار کردن و تخلیه کالاها به طریقه لانه زنبوری و خوشهای
queries U زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
querying U زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
query U زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queried U زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
keels U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keel U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
air metering force U نیروی در کاربوراتور وسیستمهای تزریق سو سوخت که لوله وانتوری و فشارهوا را مقدار سوخت را کنترل میکند
ferrets U هواپیما یا کشتی یا خودرویی که مخصوص کشف و تعیین محل و ثبت و تجزیه و تحلیل تشعشعات الکترومغناطیسی ورادار دشمن تهیه شده باشند
ferret U هواپیما یا کشتی یا خودرویی که مخصوص کشف و تعیین محل و ثبت و تجزیه و تحلیل تشعشعات الکترومغناطیسی ورادار دشمن تهیه شده باشند
rallied U تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rally U تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rallies U تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
soil transport U جابجا کردن خاک
shift U انتقال جابجا کردن
shifted U انتقال جابجا کردن
shifts U انتقال جابجا کردن
combustion starter U مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
bipropellant U سوخت راکت متشکل از دو جزء سوخت و اکسیدکننده
transit bearing U گرای انتقالی گرای عبور کشتی یا هواپیما
restaging U جابجا کردن سوارکردن نفرات
remove U جابجا کردن به محل دیگر
movement U گردش جابجا کردن تحرک
winkle U جابجا کردن حلزون خوراکی
to handle something with care U چیزی را با احتیاط جابجا کردن
removes U جابجا کردن به محل دیگر
winkles U جابجا کردن حلزون خوراکی
removing U جابجا کردن به محل دیگر
luxate U از جای خود بیرون کردن جابجا کردن
atomisers U سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
charges U جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
charge U جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
atomizer U سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
atomizers U سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
handles U قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
interchanges U جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
handle U قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
interchanging U جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
interchanged U جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
interchange U جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
charges U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
remove U بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
removing U بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
removes U بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
QBE U زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود
resupply U تجدید اماد تجدید تدارکات
re endorsement U پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
shunting station U ایستگاه فرعی راه اهن برای جابجا کردن واگن ولوکوموتیو
open storage U انبار کردن کالاها در محوطه باز انبارداری در محوطه روباز
anagrammatize U جابجا کردن قلب کردن
queried U زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
queries U زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
querying U زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
roll back U کاریک برنامه کاربردی پایگاه داده ها برای توقف تراکنش و برگشت پایگاه داده ها به وضعیت قبلی
aggregate U تابع محاسباتی پایگاه داده که روی فیلد انتخاب شده هر رکورد پایگاه داده اجرا می شود
aggregates U تابع محاسباتی پایگاه داده که روی فیلد انتخاب شده هر رکورد پایگاه داده اجرا می شود
query U زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
rearming U تجهیز کردن بااسلحه نوین تجدید جنگ افزار کردن
furbished U تجدید کردن
furbishes U تجدید کردن
furbishing U تجدید کردن
renews U تجدید کردن
re edify U تجدید کردن
re establish U تجدید کردن
renew U تجدید کردن
furbish U تجدید کردن
renewing U تجدید کردن
reedify U تجدید کردن
manspace U جای خالی در خودرو یا کشتی یا هواپیما جای نفری خالی
refreshed U تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
refresh U تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
rehabilitate U تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
refreshes U تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
rehabilitated U تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitates U تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitating U تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
topgallant U سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
restructures U تجدید سازمان کردن
reorganize U تجدید سازمان کردن
reconsignment U تجدید بارنامه کردن
reconstructed U تجدید بنا کردن
critiques U تجدید نظر کردن در
modifies U تجدید نظر کردن
reconstructing U تجدید بنا کردن
reorganizing U تجدید سازمان کردن
reconcider U تجدید نظر کردن در
rearmed U تجدید تسلیحات کردن
rearm U تجدید تسلیحات کردن
rechamber U تجدید خان کردن
up-to-date U تجدید نظر کردن
rearms U تجدید تسلیحات کردن
reorganized U تجدید سازمان کردن
reorganizes U تجدید سازمان کردن
rethinks U تجدید نظر کردن
rethinking U تجدید نظر کردن
reshape U تجدید وضع کردن
rethink U تجدید نظر کردن
reorganising U تجدید سازمان کردن
reelect U تجدید انتخاب کردن
reorganization U تجدید سازمان کردن
marry a second time U تجدید فراش کردن
modify U تجدید نظر کردن
reorganises U تجدید سازمان کردن
redeployment U تجدید گسترش کردن
restructure U تجدید سازمان کردن
rest U تجدید قوا کردن
revising U تجدید نظر کردن
second wind <idiom> U تجدید قوا کردن
reconstructs U تجدید بنا کردن
rethought U تجدید نظر کردن
revise U تجدید نظر کردن
revises U تجدید نظر کردن
restructured U تجدید سازمان کردن
resupply U تجدید اماد کردن
reorganised U تجدید سازمان کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com